نگاهی تاریخی به نقش پررنگ بانوان در برگزاری آیینهای تحویل سال
زنان و نوروز در تهران قدیم
مژگان جعفری
«شرقیها بهطور کلی هر نوع نمایش چشمنواز را دوست دارند و برای ایرانیان، هیچچیز خوشایندتر از آتشبازی نیست... جمعیت، با لباسهای عجیب و رنگارنگ که هر از گاهی روشنایی خیالانگیز آتشبازیها روی آنها رنگ و نور میپاشید، نظامیان بیحرکت که در دو سوی پیادهروها صف بسته بودند، ساززنها که روی زمین نشسته بودند، انبوهی زن که خود را در چادر پیچیده و روی پشتبامهای کوتاه و پست خانهها به تماشا ایستاده بودند، منظرهای را تشکیل میدادند که نظیر آن را تنها در شرق میتوان یافت.» این چند سطر روایتی است از «کارال سرنا» جهانگرد زن ونیزی، که در دوره ناصرالدینشاه قاجار به ایران آمده است، از یک جشن نوروزی. نوروز جشنی برای استقبال از روزهای آغازین بهار طبیعت است که با همه تغییرات و دگرگونیهای طول تاریخ، در میان همه جنگها و کشمکشهای سیاسی و اجتماعی، از نیاکان ما برای زنده ماندن روح سبز زندگی و انسانیت به یادگار ماند. «مژگان جعفری» پژوهشگر تاریخ، در این گزارش از آیین جشنهای نوروزی و نقش زنان در اجرا و حفظ آداب نوروزی با استناد به منابع تاریخی میگوید.
اسفندماه برای زمین و ما ایرانیها فصل جنبش و تکاپو و تحول و دگرگونی است. نخستین نشانههای این تکاپو بیرون کشیدن و روشن کردن تکلیف خنزر و پنزرهای جمعشده در طول سال در خانهتکانی است. در ۲ کتاب «تهران قدیم» مرحوم «جعفر شهری» که از خانهتکانی و سبزه سبز کردن بهعنوان دو تدارک مهم زنانه برای استقبال از نوروز یاد یاد شده است: «بعد از آسوده شدن از رخت و لباس و کفش و کلاه خود و بچهها، نوبت به خانهتکانی میرسید و این سنّتی بود که در خانه هیچ اعیان و گدا تعطیلپذیر نبود. با همین خانهتکانیهای عید هم بود که اشیای زاید یکساله بیرون ریخته میشد. دلها به دریا زده میشد. حلبیهای زنگزده و شکستهقراضههای طول زمان، مانند آفتابه حلبی، سماور حلبی که بیش از قیمت خود پول لحیمکاری برده بود و چراغموشیهای نشتی که به کلفتی خود به اطرافشان قرهقروت چسبیده و به داخلشان گچ ریخته شده بود و شیشه پیلههای شکسته بیمصرف مانند کاسه پیالههای ترکخورده و لبپریده که تا این هنگام دل به طرد و دور افکندنشان راضی نمیگردید، بیرون ریخته میشدند.»
جالبترین بخش ماجرا مراسم فرشتکانی بود. مرحوم جعفر شهری ادامه میدهد: «در همین روزهای قبل از عید بود که آنها از خانهها به کوچهها و کنار جویها میریختند. گردوخاک و غبار بود که از فرشتکانیهای خود به هوا متصاعد میساختند. دو طرف جویها را برای شستوشو اشغال میکردند و بدوبیراه و دشنام و ناسزاهای رهگذران و همسایگان به خاطر بلند کردن گردوخاک نثارشان میگردید.»
سبزه سبز کردن به تعداد اعضای خانواده
یکی از زنانهترین آیینهای استقبال از نوروز سبزه سبز کردن است. تقریباً از ده تا بیست روز مانده به نوروز زنهای خانه برای سبزه سبز کردن دست به کار میشدند. جعفر شهری درباره این مراسم در تهران قدیم تعریف میکند: «زن خانه به تعداد جمعیت خانواده، مشتمشت گندم یا عدس و ماش... در ظرفی سفالین میریخت و با هر مشت نیت سلامتی و تندرستی و خوشی و خوشبختی و مال و گشایش و آنچه را که به هریک از افراد مربوط میگردید کرده آب نیم گرم ریخته در جای گرم و اگر هوا زیاد سرد و جای گرم نبود در پای کرسی میگذاشت و هر روز آب به او میرساند تا دانهها در ظرف کجه نیش زده به سفیدی گراید. آنگاه در دستمال ریخته سه روز نیز با رطوبت معتدل در دستمال نگاه میداشت تا کجههایش نقرهای شده کامل نیشهایش بال آمده باشد. سپس در دوری مسی یا بشقاب و دوری چینی و مانند آن و یا مطابق جمعیت خانه در ظروف کوچک و بزرگ پهن کرده رویش را دستمال میکشید و آب پاشیده روزها در معرض آفتاب و شبها در گرمترین اتاق یا مکان میگذاشت تا سبزهها رخ کشیده رو به سبزی بیاورند.»
گره زدن لباس ها به نیت حفظ بنیان خانواده
بعد از سبزه سبز کردن و پایان رفت و روب و خانهتکانی نوبت به مراسم چهارشنبه آخر سال، یا همان چهارشنبهسوری و زنگ آغاز جشنهای نوروزی میرسد؛ مراسمی کهبانی اصلی تدارک آن زنهای خانه بودند. بنا به تعریف این پژوهشگر تاریخ، «عبدالله مستوفی» کارگزار خوشنام دولتی دوران قاجار و پهلوی، در کتاب «شرح زندگانی من» در اینباره مینویسد: «شب چهارشنبه آخر سال، در خانهها آتشافروزی میکردند و زنها به این کار خیلی علاقه داشتند. مقداری بوته در یک سمت حیاط کپه میگذاشتند و آتش میزدند و از روی آنها میپریدند. این جستوخیز دو ـ سه بار از سر تا ته تکرار میشد و این ذکر را هم در ضمن میگفتند: غم برو، شادی بیا! محنت برو، روزی بیا! در دفعه بعد، این ذکر را که آتش مخاطب آن بود، باید بگویند: زردی من از تو، سرخی تو از من! سرخی تو از من، زردی من از تو! » اما همه مراسم چهارشنبه آخر سال فقط به پریدن از روی آتش محدود نبود، تخلیه و تعویض آب حوض، آب دباغخانه، چلهبری، قلیاب سرکه، توپ مروارید، بزک شب، فالگوش و قاشقزنی از دیگر مراسم ویژه زنان در چهارشنبه آخر سال است. یکی از رسمهای عامیانه جالب چهارشنبه آخر سال گره زدن البسه برای حفظ و تحکیم بیان خانواده بود. جعفر شهری تعریف میکند: «زنها ظروف دمدستی و سپس هر چیز کثیف شستنی خود را، مانند البسه، شسته و آبکشیده به رویبند پهن میکردند و به نیت اتصال خانواده از بغل به هم گره میزدند.»
تردد به مکان خوشیمن
از همه مراسم ویژه سال نو که گذر کنیم، میرسیم به روز مبارک و خوشیمن اول بهار. برای ماندگاری خیر و برکت در زندگی و میان اهل خانواده، باید یکسری مراسم را حتماً زنهای خانه اجرا میکردند. جعفری در اینباره با استناد به کتاب تهران قدیم میگوید: «از شروط ساعات اول سال نو بود که زنها برنج پاک میکردند و یا آرد خمیر میکردند، به این حساب که تا آخر سال دستشان در نعمت و برکت بوده باشد.»
فرشته پناهی/ پژوهشگر
مراسم نوروزی زنان دربار قاجار
برپایی مراسم جشن و شادی و دیدار بزرگان یکی از سنتها جدانشدنی نوروز در تهران قدیم ویژه بانوان بود. اما این مراسم چه بود؟ «در کتاب «زن ایرانی در سفرنامهها» به قلم «فرشته پناهی» آمده است: زنان تمام روزهای نخستین هر ماه را به مناسبت همین جشن و سرور، به دید و بازدید آشنایان و دوستان اختصاص میدهند. در دربار نیز، در یکی از روزهای اوایل سال نو، در دوره قاجار ملکه مادر مراسم «سالم زنانه» ای را در محدوده خود برپا میکند که شاهزاده خانمها و اطرافیانشان در آن شرکت میکنند و ضمناً از خانمهای سفرای اروپایی نیز در این مراسم دعوت عمل میآید.» به گفته این پژوهشگر، مادام «کارال سرنا» جهانگرد ونیزی، در کتاب «آدمها و آیینها در ایران» به جزئیات جالبتر وریز این مراسم قجری زنانه اشاره میکند: «در ایام نوروز، خانمهای سرشناس از رفتن به دیدن ملکه انیسالدوله (یکی از زنان قاجار) غفلت نمیکنند و این روزها را برای مطرحکردن درخواستهایی که از سوگلی شاه دارند مغتنم میشمارند.»
ورود آقایان مطلقاً ممنوع!
پایان همه شادیها و تفریحها و دورهمیهای مفرح نوروز روز سیزدهم فروردینماه بود؛ روزی که همه دل از خانهها و شهر میکندند و ترجیح میدادند تا در دامان طبیعت چند ساعتی در کنار عزیزان خود به شادی و خوشی سر کنند. این روز بهترین فرصت برای دورهمی زنانه به دور از فضای مردانه بود. جعفری با روایتی از «فرشته پناهی» در کتاب «زن ایرانی در سفرنامهها» میگوید: «چند سالی هم رسم بر این بوده که باغ سفارتخانهها در این روز، اختصاص به زنهای طبقات گوناگون داشته باشد و مردان را در چنین روزی به باغراه ندهند. در طول مدت روز، تمام محوطه باغ سفارت انگلیس، به اشغال ۴۰۰ـ ۳۰۰ زن که در میان آنها شاهزادگان، همسران رجال، منهای طبقات فقیر، دیده میشود، در میآید و این عده خود را با دود کردن قلیان و خوردن نقل و شیرینی و کاهو و تربچه سرگرم میکنند.»