آخرین مرد مقاوم
کتاب «راهنمای فیلم سینمای ایران» اثر حسن حسینی، پیشنهادی تازه برای سفر در تاریخ سینمای ایران
محمد مقدسی ـ روزنامهنگار
در سینمای ایران دورهای تاریخی هست که با قصد و نیت قبلی نادیده گرفته شده بود. گویی فاتحان تاریخ سینما تصمیم گرفته بودند آن دوره را به باد فراموشکار زمان بسپارند و وقتی بنا به اقتضا سؤالی درباره فیلمهای آن دوره پرسیده میشد، با تحقیر و استفاده از واژه پرتکرار ابتذال خط بطلانی بر آن دوره میکشیدند؛ سینمایی که فارغ از محتوایش و با همه فراز و فرودهایش از سال۱۳۰۹ کمکم جان گرفت، بهسوی صنعتی شدن پیش رفت و در عین حال در آن انواع گوناگون فیلم تولید شد؛ از اقتباس از نمایشنامههای شکسپیر گرفته تا فیلمهای ترسناکی درباره دراکولا.
بیشتر کتابهای تاریخ سینمای ایران که در سالهای قبل چاپ شده بودند، ایدهشان این بود که این دوره از نظر سینمایی اهمیت چندانی ندارد و تنها رویکردی فرهنگنامهای داشتند. در این کتابها به روایتی تقویمنگارانه از سینمای ایران بسنده شده بود؛ تنها نام عوامل فیلم و خلاصه داستان آورده شده بود که در مواردی خلاصه داستان با داستان اصلی فیلم از زمین تا آسمان فرق داشت. اگر کسی هم قصد میکرد که با شیوه و روش دیگری با دوره زمانی مواجه شود و انگارههای مرسوم را میشکست، انگار که وارد میدان مین شده بود؛ از هر سو با واژه مبتذل و با نگاهی تحقیرآمیز به ریشخند گرفته میشد و کارش خفیف شمرده میشد.
حسن حسینی از معدود منتقدینی بود که با استفاده از شیوه آکادمیک مطالعه فیلم سعی کرد تابوهای نقد فیلم در سینمای ایران را بشکند. حسینی در ابتدای دهه۱۳۹۰، در مجموعه درسگفتارهای خود، «فیلمفارسی»، تلاش در جهت نور تابانیدن بر آن دوره تاریخی فراموششده را آغاز کرد. البته این نخستین تلاشاش نبود و او این راه را با نوشتن مقاله «سینمای جنایی ایران در قبل از انقلاب» و انتشار آن در هفتهنامه سروش، از 30سال پیش آغاز کرده بود. بعد از انتشار درسگفتارها و استقبالی که از آن صورت گرفت، دوره جدیدی برای اجرای ایدههای جنونآسا فرا رسید. زمانهای نو بود و دسترسی به اطلاعات، دادهها و فیلمها از هر زمانی راحتتر شده بود. مشهوراتی که گویی متون مقدس منتقدان برج عاجنشین بودند، حالا دیگر رنگ باخته بودند. بسیاری تا پیش از این برای روایت تاریخ پرفرازوفرود سینمای ایران تلاش بسیاری کرده بودند و دادههایی هم گرد آورده بودند، اما آنچه آنها جمع کرده بودند، دو مشکل اساسی داشت: اول اینکه شیوه مواجهشان روشمند و علمی نبود و در وهله دوم، به جای پرداختن به عمق، تنها با شیوهای تقویمنگارانه، صرف حوادث و اتفاقات را راهبر خود قرار داده بودند و از دلایل اتفاقات و روندههای شکلگرفته در سینمای ایران حرف و تحلیلی به میان نیاورده بودند.
این مورخان تاریخ سینمای ایران برای سینما اصالت قائل نبودند و آن را طفیلی فضای سیاسی آن سالها میدانستند. گویی از تاریخ متلاطم صدساله سیاسی ایران روایتهایی سرریز کرده و سینمای ایران را شکل داده بود. نگاه آنها به جهان سینمایی ایران چنان به قاب تنگ سیاست محدود بود که نمیتوانستند در تاریخ سینما متنی مستقل برای خوانش و مواجهه ببینند و تنها اتفاقات و اشخاص برایشان پررنگ بودند. اما در سینمای ایران از همان نخستین فیلم داستانیای که در سال۱۳۰۹ به تماشاگران عرضه شد، سینما دارای متنی مستقل بود. در عین حال از دل همان متن میشد به حوزههای دیگر علوم انسانی مانند جامعهشناسی، مردمشناسی و شهرسازی هم نقب زد و از منظر همان فیلمهای دستکمگرفتهشده نگاه تازهای به جهان داشت. حسن حسینی به همراه یاران و رفیقان همراه و همدلش، به جای تکرار مکررات تقویمی و کلیشهای، با شیوه آکادمیک و جذاب به مواجهه با تاریخ سینمای ایران رفتهاند. تاریخی که او روایت میکند نوعی پیشنهاد عملی برای مواجهه با سینمای ایران است که هر مدخلش میتواند مطلع پژوهشی جدید این سینما باشد.
آرشیوسازی و تاریخنگاری در ایران از کار در معدن هم دشوارتر است. دستیابی به نسخههای فیلمها، روزنامهها و مجلات سینمایی از یک سو و دسترسی به عوامل فیلمها و صحبت با آنها و سپس بیرون کشیدن روایت معتبر بدون لغزش احساسی و علمی از دل همه این دادههای خام، کار دشواری است. شیوه مواجهه حسن حسینی و همراهانش نه یک شیوه تکبعدی، بلکه پیشنهادی برای لذت بردن از سینما است؛ لذتی که عقل و دانش نهتنها آن را خشک و از معنا تهی نکرده که به آن تنوع و عمق داده است. از پس هر کدام از مدخلهای فیلمها شما میتوانید مردمان ایران، از شهری و روستایی، را ببینید. میتوانید به تهران قدیم و تهرانی که دیگر وجود ندارد، سفر کنید و سبک زندگی و شیوه زیست مردمان ایرانی در سالها دور را از خلال فیلمها بشناسید. این شیوه قطعا پیشنهادی تازه است که نمیتوان آن را رد کرد.