• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
دو شنبه 11 اسفند 1399
کد مطلب : 125644
+
-

برای علی اکرمی که دیگر اینجا نیست

چه بگویم از داغ رفیق

سیدمحمدحسین هاشمی

  ۱-‌ امسال، سال تلخ ماست. ما رسانه‌ای‌ها امسال ذره ذره داریم جان می‌دهیم.  
داغ رفیق، روی داغ رفیق. آنقدر داغ دیده‌ایم که دیگر در حال بی‌حس شدن هستیم. داریم عادت می‌کنیم به گریه کردن‌های مدام. به دیدن عکس‌‌هایشان و آه کشیدن از نبودنشان. امسال، سال تلخ ماست. سال ترس آخرین دیدار. همدیگر را که می‌بینیم نگرانیم از نبودن در فردا. از کرونایی که دست از سر ما بر‌نمی‌دارد.
۲-‌دیروز که با مشت‌مان خاک روی بدن علی اکرمی ریختیم، خروار خروار خاک روی سرمان ریخته شد. ما داشتیم از همکارمان، از رفیق‌مان، از برادرمان دل می‌کندیم و اشک امان‌مان نمی‌داد که به آنهایی که از دور نگاه‌مان می‌کردند بگوییم این جوانی که خروارها خاک رویش آمده، برای رسانه این مملکت چقدر سختی کشیده. نا نداشتیم که بگوییم او چقدر بلد بوده که کار رسانه‌ای کند. توان نیافتیم که فریاد بزنیم علی فارغ از اصولگرا و اصلاح‌طلب و میانه‌رو، یک فعال رسانه‌ای بود که همیشه حواسش به رفقایش بود، به همکارانش؛ هم‌صنفی‌هایش.
۳- علی متولد ۵۶ بود؛ سنی نداشت؛ اما تجربه تا دلتان بخواهد داشت. علی خودش بود و خودش. نه پدری، نه مادری، نه خواهری و نه برادری. علی از دار دنیا یک همسر داشت، یک پسر که ۱۵سالش نشده و یک دختر که 5سالش است. علی برای رسانه این مملکت کار کرد اما حقش را نگرفت. علی دلش می‌خواست همه‌‌چیز بهتر از حالا بشود اما ناکام ماند. علی قرار بود امروز برای دخترش تولد بگیرد اما پر کشید.

این خبر را به اشتراک بگذارید