زن ایرانی تا پیش از روزگار مشروطه در سفرنامههای جهانگردان و خاطرهنگاریها چگونه تصویر شده است؟
روزمرههای پردگیان
مهدی یساولی :
آگاهی از زندگی اجتماعی مردم در روزگار گذشته، جز با بررسی زندگی روزمره آنها در جنبههای فردی و اجتماعی، بهدست نمیآید. زندگی زنان در گذشته، همزمان با سادگی و یکرنگی با پیچیدگیها و رنگارنگیهایی همراه بوده است که دستیابی به تصویری روشن از وضعیتشان را دشوار میکند.
منابع سفرنامهای و گزارشهای سیاحان و ماموران سیاسی- اقتصادی غیرایرانی که در دورههای مختلف تاریخ ایران بهویژه از دوره صفوی بدینسو به این سرزمین کهن آسیای غربی آمدهاند، روایتهایی گوناگون در این زمینه دارند. وضعیت زندگی روزمره زنان ایرانی را از دریچه این نوشتهها و گزارشها، بهچند دوره میتوان بخش کرد. بررسی روزگار پیش از جنبش مشروطه و برآمدن پهلوی اول، از نظر شناخت جایگاه سنتی زنان، بسیار اهمیت دارد؛ اینکه زنان در آن دورهها چگونه روزگار میگذراندند و زیست روزمرهشان چگونه بوده است.
سفر به اندرونی؛ نخستین تصویرها و انگارهها
سفر ما به زندگی روزمره زنان ایرانی در روزگار پیش از مشروطه، از دریچه توصیف لیدی مری شیل، همسر وزیرمختار انگلیس در میانههای دوره قاجار آغاز میشود. این بانوی انگلیسی در کتاب «خاطرات لیدی شیل» درباره روزمرگیهای طبقهای از زنان جامعه ایرانی چنین مینویسد: «زندگی زنان رجال معمولا به بطالت و تجملپرستی و با حالتی یکنواخت و بدون تنوع سپری میشود. در زندگی آنها هیچیک از سرگرمیهایی که برای ما فراهم است، مثل، تئاتر، اپرا، مهمانیهای مجلل، مطالعه کتاب و سفر به پاریس و رم وجود ندارد تا سیر زندگی آنها از یکنواختی بیرون بیاید.
سرگرمیهای آنان، درست مثل مردهایشان در پرچانگی، شایعهسازی، بدگویی و تهمت به این و آن خلاصه میشود». پس این دسته از زنان ایرانی و نیز دیگر زنان در بخشهای گوناگون جامعه، روز و روزگار خود را چگونه میگذراندهاند؟ آیا در میان منابع تاریخی میتوان نشانههایی یافت مبنی بر اینکه زنان در آن روزگار، یک بامداد تا شام چگونه به سرمیبردند؟ با وجود منابع اندک پاسخ به این پرسشها میتواند بیانگر سیر دگرگونی زندگی زنان در تاریخ ایران باشد.
جهانگردان بسیاری در سفرنامههای خود درباره زنان ایرانی و روزگار آنان نگاشتهاند اما آنچه بیشتر توجه آنها را به خود جلب میکرده، ویژگیهای فرهنگی- اجتماعی جامعه سنتی ایران در زمینه رفتار با زنان و جایگاه آنان در مدار مردسالارانه جامعه ایران بوده است؛ آنها بیشتر پدیدههایی را دیدهاند که برایشان تازگی داشته و در این میانه، محدودیتهای زنان بیشتر در قاب دیدگانشان نشسته است.
اما اگر بخواهیم زندگی زن ایرانی را در روزگار یادشده از این دریچه توصیف کنیم، تصویری تیره بهدست میآید که طبیعتا نمیتواند همه واقعیت را نمایان کند. در گذشته، هرقدر زندگی برای زنان سخت و دایره سنتها برایشان تنگ بوده باشد، باز اعضایی از جامعه به شمار میآمدهاند و در گذر روزگار نقش داشتهاند. توجه به این مسئله، ما را در دستیابی به چگونگی گذران روزگار و زندگی روزمره آنان یاری خواهد داد.
نخستین تصویر از زن ایرانی، در خانه به نمایش درمیآید. روزگار او در خانه، از نگاه جهانگردان چگونه بوده است؟ آکیئو کازاما- نخستین وزیرمختار ژاپن در ایران در دوره پهلوی اول- در سفرنامه خود با اشاره به دگرگونیهای پدیدآمده در حوزه زنان پس از مشروطه، به وضعیت گذشته آنان نیز مینگرد. به نوشته او «عادت بر این است که خانمها از خانه بیرون نروند و ترکیب خانهها و وضع اتاقها مناسب این رسم است. رفتوآمد میان اندرونی یا حرمخانه و بیرونی یا اتاق مرد و مهمانان آزاد نیست و مهمانها جز خویشاوندان نزدیک و آشنایان خاص اجازه ندارند که قدم به اندرونی خانه بگذارند».
این سفیر آسیایی یادآور میشود: «به زن ایرانی رخصت و فرصت کار و معاشرت در بیرون را نمیدهند و زندگی او در خانه خلاصه میشود». هانری رونه دالمانی - جهانگرد فرانسوی در دوره قاجار- در کتاب «سفرنامه از خراسان تا بختیاری» به همنشینیهای زنان با یکدیگر اشاره میکند که از لطف سرشار بوده است: «زنان میل مفرطی دارند که دور هم جمع شوند و از هر در صحبت کنند و در ضمن صحبت از اشخاص غایب عیبجویی و بدگویی نمایند». در میانه این همنشینیها، گاه توجه به شعر و ادب نیز وجود داشته است؛ به اینترتیب که به روایت لیدی شیل «زنان طبقه مرفه معمولا باسوادند و با شعر و ادب مملکت خویش آشنایی دارند و اغلب آنان قرائت قرآن- نه معنی آن را- میدانند».
زنان خانهنشین به روایت برخی سفرنامهنویسان چندان مشغولیاتی نداشتهاند که خود را در خانه سرگرم سازند. ژان باتیست تاورنیه- جهانگرد اروپایی در دوره صفوی- بر این عقیده است که زنان ایرانی «در منزل تنبل و بیکارند، دست به هیچ کاری حتی خانهداری نمیزنند». آنان به نوشته وی «غالب اوقات خود را به قلیانکشیدن میگذرانند». لیدی شیل نیز تاکید میکند این زنان حتی به نگهداری از فرزندان خویش نیز تمایلی نداشتهاند؛ «زنهای ایرانی- حتی اگر از خانوادههای متوسط هم باشند- هیچگاه از کودکان خود پرستاری نمیکنند و علاقهای به مراقبت و توجه به آنها در سنین طفولیت ندارند و معمولا این کار را به دایهها میسپارند.» هرچند خود این بانوی انگلیسی، جایی دیگر به علاقه فراوان زنان طبقه مرفه به آشپزی اشاره میکند؛ «یکی از سرگرمیهای رایج برای وقتگذرانی زنهای وابسته به خاندان قاجار، کارهای آشپزی یا حداقل، نظارت بر آن است. یکی از شاهزادهخانمهای قاجار [...] غالبا از دستپخت خود برای شام ما میفرستاد [...] تهیه شیرینیهای بسیار خوشمزه که نمودار مهارت و هنر زنان کدبانوست نیز گاهی به وسیله آنها انجام میشود.»
دالمانی نیز در توصیف «مشغله زنان متمول شهرنشین» تصریح میکند: «گاهی برای گذراندن وقت اقسام شیرینی برای منزل تهیه میکنند و سایر اوقات خود را صرف کشیدن قلیان مینمایند و معده خود را از دود سرد و معطر تنباکو پر میکنند. زنان طبقه متوسط به تهیه ناهار و شام میپردازند و بعضی هم بهگلدوزیهای جالبتوجهی مشغول میشوند و در فراهم کردن انواع مربا و ترشی مهارتی دارند ولی در هرحال عده زنان هنرمند بسیار قلیل است».
این روایتها این پرسش را به ذهن متبادر کند که با این اوصاف ساعتهای دراز خانهنشینی چگونه گذرانده میشده است؛ در پاسخ به این پرسش، از زبان تاورنیه میخوانیم: «زنانی که برای خدمات خود استطاعت نگهداری کنیز داشته باشند از این کنیزان میخواهند که بازوها یا پاهای آنها را آنقدر بمالند تا به خواب روند و بدین طریق زندگی خود را در تنآسانی میگذرانند و سرگرمی دیگری [...] ندارند». در سویه دیگر این روایتهای سختگیرانه و تاریک اما زنانی وجود دارند که زندگی در خانه را به چنین بطالتهایی نمیگذراندهاند. دالمانی فرانسوی، یکسویهنگری و چنین داوریهایی را «دور از عدل و انصاف» دانسته، یادآور میشود: «در ایران زنان دانشمندی هم دیده میشوند که عاشق مطالعه و تحریر هستند و اشعار خوبی هم میسرایند. هنرهای نشاطآور مانند آواز و موسیقی هم در تمام اندرونهای بزرگان رایج است».
او البته در این زمینه به مهارتهای فراوان زنان قبایل و روستاها در اداره کردن امور خانه و پرورش اطفال، فرشبافی و پارچهبافی، طباخی و نانوایی، بافت لباس شوهر و فرزندان، مراقبت از اسبان و دیگر حیوانات اهلی، دوشیدن گاوها و گوسفندها و تهیه فرآوردههایی گوناگون از شیر دامها اشاره دارد؛ بهگونهای که میتوان دریافت از نگاه او و برخی دیگر از سفرنامهنویسان، زندگی روزانه زنان در روستاها و قبیلهها، در خانه سودمندتر بوده است.
برون از خانه؛ سرخوش همچون پرنده
روایت جهانگردان خارجی تنها یک گوشه از حضور زنان را بیرون از خانه و در جامعه نشان میدهد. این حضور، گوشهها و جلوههایی دیگر نیز دارد که از گونهای آزادی بیشتر نسبت به درون خانه حکایت میکند.
مری شیل، پیش از آنکه یک اعتراف بزرگ کند، باز بههمین حضور روشن اشاره دارد: «هفته به هفته حمام رفتن و دیدار گاهبهگاه دوستان و خویشاوندان، یکی از راههای وقتگذرانی زنهای ایرانی است و اغلب اوقات بیکاری آنها در حمامها یا در منزل دوستان و اقوام سپری میشود. آنها عصرهای پنجشنبه را غالبا به زیارت بقاع خارج از شهر یا سرزدن به قبور خویشاوندان اختصاص میدهند».
او پس از آنکه روزگاری را در میان ایرانیان میگذراند، اعتراف بزرگش را درباره زنان مطرح میکند: «پس از مدتی اقامت در تهران، اخیرا دریافتم که اعتقاد من راجع به انزواطلبی و عزلتگزینی زنهای ایرانی و اینکه آنها مطرودین اجتماع و همچنین کنیز مردها بهشمار میآیند، صحیح نیست [... و] مطرود بودن زنهای ایرانی واقعیت ندارد. [...] مثلا در مواقعی که به دیدار طبیب سفارتخانه میروم، علنا مشاهده میکنم که زنهای ایرانی تا چه حد در زندگی روزمره خود از آزادی نسبی برخوردارند و بدون توجه به ناراحتیهای زندگی اندرون [...] شخصیت آنها در اجتماع بهصورت دیگری تجلی میکند. [...] از هر طبقه و دستهای- از شاهزادهخانمها گرفته تا افراد پایینتر- در آن [محکمه طبیب] جمع میشوند تا ناخوشی خود را با دکتر در میان بگذارند». روایتهایی دیگر از حضور آزادانه زنان در بازارهای شهرها حکایت میکنند. پارهای جهانگردان از کنشهای دستههایی از زنان در مشاغل ویژه آگاهی میدهند.
یاکوب ادوارد پولاک- پزشک اروپایی دربار ناصرالدینشاه قاجار- از برخی «کحالان [چشمپزشکان] زن» یاد کرده است که «بهعلت مهارت خود در کار شهرتی بههم زدهاند». دالمانی نیز به زنانی اشاره میکند که مشتاقاند «خیاط یا طراح یا پرستار یا قابله ماهری بشوند». چنین اشارهای شاید از آنرو باشد که دستههایی از زنان احتمالا بدان کارها مشغول بودهاند. بخشی از زمان بیرون از خانه زنان در حمام میگذشت؛ جایی که آزادانه و سرخوشانه، بیهیچ مزاحمتی میتوانستند خود را سرگرم کنند. آنها به حمام میرفتند تا به روایت تاورنیه «زیباترین لباسهای خود را به چشم بکشند و بهترین خوراکی عصرانه را به آنجا ببرند».
مکث
روزهای پیش رو؛ آکنده از دگرگونی
روزگار و زمانه زنان در اواخر دوره قاجار بهویژه با شکلگیری و پیروزی جنبش مشروطیت دگرگون شد. این دگرگونی در سالهای پیش از جنبش احساس شده بود. زنان ایرانی در آستانه ورود به دورهای تازه از زیستفردی و اجتماعی خود ایستاده بودند. لرزهها و تکانهایی بر وضعیت راکد زندگی خصوصی و اجتماعی آنان افتاده بود که موجب میشد آرزوها و رویاهای گذشته آنان، اکنون برایشان دستیافتنی باشد؛ همانگونه که بانوی وزیرمختار انگلیس در دوره ناصرالدین شاه قاجار بدان اشاره میکند: «جماعت زن ایرانی- با وجود استعداد زیادی که در تحمل زندگی مشقتبار طاقتفرسای موجود از خود نشان میدهد- تمایل فراوان خود را به استفاده از وسایل سرگرمی و مظاهر تمدن و زندگی لوکس اروپایی پنهان نمیکند و عقیده دارد که فقط نیل به این مواهب است که شاهراه حصول به تمدن را برایش همواره خواهد کرد. خواستههای زن ایرانی روز بهروز در حال افزایش است».