تعصب روی دیوار شهر
مهدیا گلمحمدی
تعصب هم مثل بسیاری از ویژگیهای رفتاری آدمها جغرافیا دارد. برخی تعصبشان در حد چارچوب خانهشان است و برخی تحت عنوان عِرق ملی سرحدات تعصبشان تا مرزهای کشورشان گسترده میشود. جهانوطنیها یا همان کازماپولیتنها (Cosmopolitans ) اما مرز نمیشناسند و از اسکندر تحت تعالیم ارسطو گرفته تا هیتلر تحتتأثیر نیچه خواستار آن بودهاند که (به درست یا غلط) به بهانه از میان بردن جنگهای میان ملل گوناگون، کشوری یکپارچه در جهان ایجاد کنند؛ خلاصه اینکه تعصب و عِرق داشتن از نوع جغرافیایی آن مزایا و معایبی دارد که فقط به افراط و تفریط در آن بازمیگردد؛ اما با این مقدمه برویم سراغ اهالی یکی از محلههای شهر ناتینگهام انگلستان، شهری که ایرانیها آنها را به داروغهاش میشناسند. اهالی این محله وقتی صبح از خواب بیدار و متوجه جای خالی یکی از آثار بنکسی (هنرمند مشهور گرافیتی و دیوارنگاری) روی دیوار محلهشان شدند حسابی از کوره در رفتند و مسئولان شهری را سؤالپیچ کردند.
ماجرا از روزی آغاز شد که آقای هنرمند که به طنز سیاهش مشهور است و آثارش چند ده میلیون دلار معامله میشود با اسپری سراغ یکی از دیوارهای این محله رفت و تصویر دختری را در حال هولاهوپ بازی کردن با لاستیک دوچرخهاش روی دیوار ترسیم کرد و طبق معمول بیسر و صدا ناپدید شد. اهالی محله و کشور خوشحال بودند و با این اثر سلفی میگرفتند تا اینکه صاحب دیوار دندانش گرد شد تا آن را بفروشد.
یک مجموعهدار هم آمد و دیوار را به قول معروف قلفتی از جا کند و با خود برد. حالا مسئولان شهری ناتینگهام زیر تیغ تیز انتقاد مردمی هستند و قانون هم دست و پایشان را برای بازگرداندن دیوار قلوهکن شده بسته است. جدای از طنز سیاه بنکسی، پرسش درباره اینکه مالک اثر نقش بسته بر دیوار، صاحب دیوار است یا مردم محله، کشمکش میان مسئولان و هزار بحث دیگر، نکته قابل تامل این است که تعصب روی المانهای شهری و حتی دیوارهای شهر چه تبعات مثبتی برای دلپذیرتر شدن شهر دارد .