چخوف در ایستگاه مترو
عدهای در مترو کتاب میخوانند و خیلیها هم معتقدند که در مترو باید کتابهای صوتی گوش داد
فتانه احدی- روزنامهنگار
مشغلههای زندگی جای خود اما هنوز افراد پایبندی هستند که خواندن و ورق زدن کتاب حالشان را خوب میکند. برایشان جا و مکان مهم نیست، اگر بتوانند 2خط کتاب بخوانند سر کیف میآیند. کتابخواندن در مترو، در حرکت، در سفر هم نوعی دیگر از زندگی با کتاب است. البته هستند کسانی که کتابخواندن در سفر و حرکت را دوست ندارند و معتقدند کتابخواندن نیاز به تمرکز و توجه دارد. بعضیها هم کتابهای صوتی را جایگزین کتابهای کاغذی کردهاند. نظرات، مختلف است اما نتیجه یکی است؛ آن هم اینکه همگی با کتابخواندن موافقند و مکان برایشان اهمیتی ندارد.
در همه جا میشود کتاب خواند
بعضیها در هر موقعیتی، خاص و فکرشده عمل میکنند. درباره هر کاری کنکاش میکنند که چطور انجام بشود یا نشود. مثلا فریبا از آن دسته آدمهاست که با وجود پایبندی به هر اقدام فرهنگی، سعی میکند آن را در حیطه ضوابط خودش انجام دهد. او قدیمترها که کرونا نبود، تردد با مترو را به دلایل خودش به هر وسیله نقلیه دیگر ترجیح میداد. از کتابهای کوچک استفاده میکرد، آنها را میخواند و وقتی از واگن خارج میشد آن را برای نفر بعدی میگذاشت و نظرش این بود که کتابهای بزرگتر و پرورقتر را باید در خانه و با تمرکز خواند؛ «کتابهای مترو کوچک بود و موضوعات و کاریکاتورهای جالب و جذاب داشت. میتوانستیم هرچه که در مورد فرهنگ شهروندی، آپارتماننشینی، ردشدن از خیابان و مسائل مختلف است را بهصورت کوتاه و مختصر بخوانیم و یاد بگیریم. البته هر چند از آن کتابها دیگر اثری نیست چون گاهی مردم یادشان میرفت که این کتابها را باید روی صندلیها جا بگذارند و تنها خود از قطار خارج شوند. بهنظر من در همه جا میشود کتاب خواند اما باید شرایطش فراهم باشد. در واگنهای شلوغ و پر ازدحام و پر سر و صدا اما نمیشود این کار را انجام داد، اگر هم بشود با خون دل میشود.» فریبا کتابهای کوچک جیبی مثل داستانهای 55کلمهای و 88 کلمهای را پیشنهاد میدهد؛ کتابهایی درباره آیین زندگی، کتابهای سرگرمی، روانشناسی، آداب و رسوم، ورزشی، ستارهشناسی و گیاهشناسی. او معتقد است که در جاهای شلوغ و پراسترس باید از کتابهایی استفاده کنیم که فهم ساده و موضوعات متنوع دارند و انرژی خاصی به آدم میدهند که اگر چیزی یاد نگرفته باشیم حداقل چیزی را از دست ندادهایم و نیاز به تمرکز بالا ندارند.
اول استراحت بعد کتاب
آدمهایی هم، هستند که در همه موقعیتها دست از شوخطبعی بر نمیدارند. از حسن درباره خواندن کتاب در مترو پرسیدم با شوخی و خنده گفت که نباید سخت گرفت؛ «البته که میشود در مترو کتاب خواند. اول کمی استراحت میکنم تا خستگی کار از تنم در برود. بعد از کمی بررسی اوضاع واگن و مسافران و حتی بساط دستفروشان، وقتی دیگر حواسم به اطراف پرت نشود، نوبت کتابخواندن است. معمولا کتابهای دانشگاهی و مربوط به کارم را میخوانم. رمان را هم اگر بلند باشد تقسیمبندی میکنم و در زمانهایی که در مترو هستم میخوانم. به سروصدا هم اهمیتی نمیدهم، آنقدر غرق در کتاب میشوم که صدای اطراف اذیتم نمیکند.»
کتابهای صوتی در مترو
بیشتر افرادی که موافق کتابخوانی در مترو بودند، گوشدادن کتابهای صوتی را ترجیح میدادند. آنها معتقدند که درسروصدا، همهمه و ازدحام، نبود جا برای نشستن و مواردی از این دست نمیتوان کتاب خواند و باید کتاب را گوش داد. گوشدادن کتاب در مترو راحتتر از خواندن آن است؛ زهرا یکی از آنهاست که میگوید: « بهنظرم مترو میتواند جای خوبی برای کتاب خواندن باشد اما کتاب صوتی. کتاب گوشدادن بهتر از خواندن آن در همهمه مترو است. در این شرایط خواندن کتاب سخت است».
فرهنگی جهانی
کتاب خواندن در مترو فرهنگی جهانی است. بعضیها این فرهنگ را در کشورهای دیگر نیز تجربه کردهاند. محمد معتقد است که کتابخواندن را در هر شرایطی باید درونی کرد و برای مردم جا انداخت؛ «در بسیاری از کشورهای توسعهیافته دیدهام برای اینکه مردم به کتاب خواندن ترغیب شوند از افرادی که در مترو کتاب میخوانند بلیت نمیگیرند. اما با توجه به اینکه روزی 2ساعت را در مترو میگذرانم، کمتر میبینم کسی کتاب بخواند، بیشتر دانشجوها کتاب درسی میخوانند. با خواندن کتاب در مترو بسیار موافقم اما در واگنهای قطار که بازار دستفروشان است نمیشود تمرکز کرد؛ بهویژه در ساعات پیک و ازدحام مسافران مانع میشود اما میتوان از کتابهای کوچک و جیبی استفاده کرد. داستانهای کوتاه چخوف را میخوانم. کتابهای روانشناسی هم در حجمهای کم میتواند برای مترو مناسب باشد.»
در مترو تمرکز ندارم
برای بعضی از آدمها جای پر سروصدا با تکانهای مدام مثل واگنهای مترو، مکانی دوستداشتنی برای کتابخوانی نیست. ملیحه خواندن کتاب در حرکت را دوست ندارد؛ «در مسیربودن با تکانهای لحظهای را برای کتاب خواندن مناسب نمیبینم، ضمن اینکه چشم اذیت میشود و آسیب میبیند. بهنظرم کتاب گوشدادن بهتر است. کتابخواندن سلیقهای است، بستگی به نوع نگاه و نیاز آدمها دارد. کتاب «زن بودن» را پیشنهاد میکنم. کتابهای فلسفی، نشاطآور، امیدبخش و کتابهای موفقیت میتوانند مناسب باشند.»
در مسیرهای طولانی رمان میخوانم
عدهای عاشق رمانهای چند صد صفحهای هستند و مترو را جای مناسبی برای خواندن این کتابها میدانند. ندا میگوید: « اگر مسیر طولانی باشد دوست دارم رمان بلند بخوانم تا متوجه مسافت نشوم. عاشق کتابخواندن هستم. هر فرصتی گیر بیاورم کتاب میخوانم. در مترو زمانی که خلوت است به راحتی کتاب میخوانم. اما اکنون فضای مجازی جای کتاب را برای جوانها گرفته است. ای کاش بتوان کاری کرد که کتابخواندن و کتاب گوشدادن جایگزین فضای مجازی شود».