• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
یکشنبه 3 اسفند 1399
کد مطلب : 124947
+
-

شما دوبار زندگی می‌کنید

یان فلمینگ، خالق جیمز باند، نویسنده‌ای توانا و داستان‌نویسی مسلط بود

شما دوبار زندگی می‌کنید


شاهرخ شانجانی ـ روزنامه‌نگار

 نویسنده و روزنامه‌نگاری که مجموعه کتاب‌های جیمز باند را نوشت و سال‌ها به‌عنوان پلیسی‌نویس در عالم ادبیات جدی گرفته‌نشد نویسنده بزرگی بود. با «کازینو رویال» (۱۹۵۳) فلمینگ قهرمانی به نام جیمز باند خلق کرد که با استقبال گسترده خواننده‌ها ماجراهای مهیج و جذابش در کتاب‌های بعدی ادامه یافت و هر سال یک کتاب با محوریت ماجراها و ماموریت‌های مأمور ۰۰۷ منتشر شد: «بکش و زنده بمان»(۱۹۵۴)، «ماه شکن»(۱۹۵۵)، «الماس‌ها ابدی‌اند»(۱۹۵۶)، «از روسیه با عشق»(۱۹۵۷)، «دکتر نو»(۱۹۵۸)، «گلد فینگر»(۱۹۵۹)، «فقط برای چشمان تو» (۱۹۶۰)، «گلوله آتشین»(۱۹۶۱)، «در سرویس مخفی ملکه»(۱۹۶۳)، «شما دو بار زندگی می‌کنید» (۱۹۶۴)، «مرد اسلحه طلایی»(۱۹۶۵)، «اختاپوس و روشنایی روز» (۱۹۶۶).
اولین فیلم از مجموعه باند «گلد فینگر» بود که سال۱۹۶۲ اکران شد. زمانی که از فلمینگ ۸ کتاب باند منتشر شده و کتاب نهم هم در آستانه انتشار بود. آنچه در فیلم‌های باند تبدیل به مؤلفه ثابت شد و از فیلمی به فیلمی دیگر راه‌یافت از دل جهانی که فلمینگ آفریده بود بیرون آمد و تا سال‌های طولانی داستان‌های این نویسنده منبع اقتباس فیلم‌های باند بود. ساخته شدن فیلم‌های باند شهرت فلمینگ را بیشتر کرد. هرچند قبل از آن هم آثار او بسیار پرفروش بود. اساسا استقبالی که مخاطبان از رمان‌های فلمینگ به عمل آوردند باعث شد تهیه‌کنندگان سراغ این آثار بروند. فلمینگ در ۵۶سالگی از دنیا رفت؛ در ۱۹۶۳ که تازه سومین باند ساخته شده بود. نویسنده پرکاری که کنار باندها برای کودکان نیز داستان می‌نوشت در دوران حیاتش گرچه محبوب و پرطرفدار بود ولی در محافل روشنفکری خیلی تحویل گرفته‌نمی‌شد. انتشار مقاله معروف اومبرتواکو، نویسنده و فیلسوف ایتالیایی درباره یان فلمینگ مقدمه‌ای بر جدی گرفته شدن نویسنده باندها بود. چهره شاخص ادبیات پلیسی سال‌های طولانی نویسنده کتاب‌های عامه‌پسند محسوب‌می‌شد و بعد از مقاله اکو داستان عوض شد. در دهه 40شمسی و همزمان با اکران فیلم‌های باند در ایران، داستان‌های فلمینگ هم در اینجا ترجمه شد. با توجه به اینکه در ایران هم فلمینگ نویسنده برجسته‌ای به شمار نمی‌آمد تقریبا هیچ مترجم شاخصی برای ترجمه آثارش پیشقدم نشد. در دوره‌ای که داستان‌های میکی اسپیلن و ماجراهای مایک هامر در ایران خواننده‌های بسیار داشت، رمان‌های فلمینگ هم ترجمه و بارها بازچاپ شد. نخستین بار در بهمن ۱۳۴۲ «شما فقط دوبار زندگی می‌کنید» توسط حسام‌الدین امامی ترجمه و به‌صورت پاورقی در روزنامه کیهان چاپ شد. باندها در قالب ادبیات عامه‌پسند ترجمه و منتشر می‌شد. پس از پیروزی انقلاب و تغییر فضای نشر، باند هم به حاشیه رفت تا اینکه در سال‌های اخیر دوباره چند رمان فلمینگ ترجمه شد که مهم‌ترینش «الماس‌ها ابدی‌اند» است که به ترجمه محمد هادی سالارورزی توسط نشر چترنگ به بازار آمد. جز مجموعه باند، دیگر آثار فلمینگ هم در ایران ترجمه شده‌اند. از جمله داستان معروف «چیتی‌چیتی بنگ‌بنگ» که برای مخاطب کودک و نوجوان نوشته شده و قبل و بعد از انقلاب ترجمه شده و به چاپ رسیده است. داستان‌های فلمینگ نثر ساده و روانی دارد و توصیف‌هایش در عین ظرافت به شکل جالب‌توجهی تصویر‌ساز نیز هست:
«باند صندلی را جلو کشید. خود بر آن نشست و برای بار دیگر به چشمان آرام، روشن و خاکستری‌رنگی خیره شد که به خوبی با آن آشنا بود. در آنها چه می‌توانست بخواند؟ 
-صبح به‌ خیر جیمز! از اینکه صبح به این زودی تو را به اینجا کشیدم معذرت می‌خواهم. در عوض روزی طولانی در پیش خواهی داشت. هیجان باند  به تدریج  رو به کاهش می‌گذاشت زیرا خوب می‌دانست هر وقت «م» او را به جای شماره‌اش به اسم کوچکش صدا می‌زند نباید انتظار خبری جالب را داشته باشد.
این طرز مکالمه «م» با باند قبل از آنکه مربوط به ماموریتی باشد به کاری شخصی مربوط می‌شد. در آهنگ صدای «م» سنگینی و خشونتی که مبشر ماموریتی بزرگ و اخباری هیجان‌انگیز باشد وجود نداشت بلکه لحن کلامش مطبوع، دوستانه و تقریبا ملایم و عاری از خطر بود!...». (صاعقه، ترجمه حسام‌الدین امامی، نشر گلچین، ۱۳۴۴)
«هنگامی که حوالی دو‌و‌نیم بعد‌از‌ظهر جیمز باند از در شیشه‌ای گذشت و در برابر فرد آن سوی میز که حواسش متوجه سمت دیگری بود و جیمز باند تنها می‌توانست نیمرخش را ببیند قرار‌گرفت، احساس ناراحتی کرد. هیچ خوشامدی در کار نبود. سر فرمانده «ام» در یقه برگردان شق و رقش فرو رفته گوشه لبش اندکی خم شده بود. او صندلی‌اش را به سمت باند چرخاند و فرصتی برای بررسی ظاهرش به باند داد. گره کراواتش سفت بود و موهایش مرتب شانه شده و سرعت سخن گفتنش بسیار سریع بود. او کلمات را طوری ادا می‌کرد که انگاری می‌خواهد از شر آنها خلاص شود و از باند هم می‌خواست تا حد امکان سریع پاسخ بدهد». (روشنایی روز، ترجمه مرضیه خسروی، روزگار نو ۱۳۹۲).
سال‌ها گذشته و باند همچنان خوانده و دیده می‌شود.

این خبر را به اشتراک بگذارید