
دخترانم! مرا شفاعت کنید

فاطمه لباف؛ خبرنگار
رقیه احمدی، مدیر مدرسه شهید رحمانی با ۲۵ سال سابقه در آموزش و پرورش، هنوز باورش نمیشود که صدای انفجار آن شب، آغاز داغی باشد که تا همیشه بر دلش بماند.
او که سالها فرزندان مردم را همچون دختران خودش تربیت کرده، حالا با غم از دست دادن دانشآموزان شهیدش، تنها به یک امید دل بسته است: شفاعت دختران معصومی که روزی با لبخند خداحافظی میکردند و حالا پر کشیدهاند.
احمدی از دختران شهید مدرسه شهید رحمانی میگوید؛«خانهام نزدیک مدرسه است. شب قبل صداهای انفجار را میشنیدم، اما فکر نمیکردم که شهرک شهید چمران را زده باشند. تا اینکه از گوشه و کنار خبر رسید که بلوک 12را زدهاند. میدانستم چند دانشآموز در آن بلوک دارم و مرتب پیگیر وضعیت آنان بودم و متأسفانه هر ساعت خبر شهادت یکی از بچههایم میرسید. حال غریبی داشتم که هرگز فراموش نمیکنم. کنار خانواده بودم اما خودم را روی زمین حس نمیکردم. توی هوا معلق بودم. به دخترم گفتم «دست مرا بگیر تا بنشینم.» میگفت «مامان، تو روی زمینی.» ولی من حس میکردم روح از تنم جدا شده و در فضا شناورم. باور نمیکردم و میگفتم این خبرهای شهادت بچههای من است که هر لحظه میرسد...؟ آیما... زهرا... دخترهایی که تا از من خداحافظی نمیکردند نمیرفتند. زهرایی که حافظ قرآن بود و در مراسم مدرسه، قرآن تلاوت میکرد. به بعضی از بچهها خیلی وابسته بودم. برخی از بچهها را به واسطه حضور و فعالیت مادرانشان در انجمن مدرسه، بیشتر میدیدم و میشناختم. قلبم زخمی رفتنشان است و فقط امید دارم که این دختران مهربان، نازنین و صبور شفاعتکننده ما باشند. از آنان میخواهم که دست مرا بگیرند.»