• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
چهار شنبه 29 بهمن 1399
کد مطلب : 124644
+
-

روایت 5پزشک و پرستار از سال سخت کرونا

اضطراب رهایمان نکرده است

اضطراب رهایمان نکرده است

مهدیه تقوی راد - مهرنوش میرزایی مهر-خبرنگار

«کرونا برای من یعنی مرگ، افسردگی‌، خستگی و از دست دادن همکارانم... .» نسرین سلیمی، پرستار بیمارستان فیروزگر ماه‌هاست که زندگی‌اش شبانه‌روز با کرونا گره خورده‌است؛«زندگی‌ام از اسفند‌ماه پارسال کلا عوض شد. با شروع همه‌گیری کرونا در کشور، ما هم مانند بقیه مردم ترسیده بودیم. البته شرایط بیمارستان ما 7ماهی نسبتا آرام بود، طوری که فکر می‌کردیم بیماری هیچ وقت جان ما را نمی‌گیرد. تعداد زیادی از پرستارها و پزشکان بیمارستان به کرونا مبتلا شدند و چند نفری هم با بد‌حالی به‌ آی‌س‌‌یو رفتند اما به زندگی و جمع ما برگشتند. همه اینها امید بود و ما فکر می‌کردیم با دعایی که پشت سر ماست کسی فوت نخواهد کرد اما دهم‌شهریور‌ماه وقتی که خبر درگذشت دکتر محمود پویانی‌راد، پزشک بیهوشی بیمارستان آمد، انگار تمام طلسم‌های ذهنی ما در برابر کرونا شکست. ترس بیماری دوباره به جان من و همکارانم افتاد و مدام نگران نفر بعدی بودیم.» نسرین سلیمی می‌گوید وقتی مرگ از اتفاقات روزمره زندگی بشود، ترس آن هم کم‌کم از بین می‌رود؛ «بازمانده مرگ دوست و آشنا شدن خیلی وقت‌ها از خود مرگ سخت‌تر است. کسی که می‌میرد آرام می‌گیرد و زندگی‌اش تمام می‌شود اما بازمانده دائم نگران مرگ عزیز دیگری است.»
بر اساس آمارهای رسمی سازمان نظام پزشکی، طی یک‌سال گذشته کرونا جان عزیز 300نفر از کادر درمان را گرفته و هزاران نفر از آنها را ماه‌هاست اسیر خود کرده؛ پزشکان، پرستاران و کادر درمانی که پرچم‌دار مبارزه با کرونا بوده‌اند و صورت و بدن خسته خود را پشت ماسک‌ها و گان‌های ویژه مخفی کرده و لحظه‌ای از ادامه راه عقب ننشسته‌اند و از بهبود بیماران و لبخند خانواده‌هایشان برای ادامه مسیر انرژی گرفته‌اند.

در یک شیفت 3 بیمار  را  از دست دادیم
"س‌ ن" از آبان98 به استخدام بیمارستان دولتی ضیائیان درآمد. تیر‌ماه امسال پس از ابتلا به ویروس کرونا به‌دلیل عوارض مزمن بیماری دیگر نتوانست در آن بیمارستان کار کند. می‌گوید تعدادی از همکارانش جزو شهدای مدافع سلامت هستند. «فریبرز زندی آخرین همکاری بود که حدودا 2ماه پیش از دست دادیم. جوان 36ساله ورزشکار، بدون بیماری زمینه‌ای و پدر 2دختر. با علائم مختصر درگیری ریه به بیمارستان آمد اما 2هفته بعد فوت کرد.»
او می‌گوید: «شاید عجیب باشد اما در مقاطعی در بیمارستان حتی دارو به اندازه کافی برای مداوای کادر درمان هم وجود نداشت. ما با شرایط بسیار سختی در طول این یک‌سال روبه‌رو بودیم و متأسفانه حتی مرخصی استعلاجی برای کادر درمان یک هفته بیشتر نبود و ما به‌دلیل کمبود نیرو باید سریع به بیمارستان برمی‌گشتیم».
این پرستار بخش توانبخشی یکی از بیمارستان‌های تهران ادامه می‌دهد: «همکاران من و کادر درمان با شرایط بد جسمانی و بیماری‌های زمینه‌ای نباید شیفت‌های سنگین داشته‌باشند یا در بخش کرونا کار‌کنند اما به‌دلیل کمبود نیرو به این موضوعات در بسیاری از مواقع بی‌توجهی می‌شود و این مسائل باعث جان باختن تعدادی از کادر درمان شده است». او ادامه می‌دهد: «در این وضعیت و با دیدن مرگ‌های زیاد، روحیه‌‎ای هم برای ما نمانده است. در یکی از شیفت‌های من 3 بیمار را بر اثر کرونا از دست دادیم. در این شرایط آیا روحیه‌ای می‌ماند؟ فقط لحظه‌ای تصور کنید.»
او می‌گوید پرستاران و پزشکان جانشان را برای بهتر شدن شرایط گذاشته‌اند اما بی‌توجهی مردم کار آنها را سخت‌ کرده است؛ «مردم برای ما احترام قائل هستند اما خیلی‌ها از ما کادر درمان و کسانی که در بیمارستان‌ها کار می‌کنیم می‌ترسند؛ خیلی‌ها وقتی متوجه می‌شوند در بیمارستان کار می‌کنم از من فاصله می‌گیرند.» این پرستار در ادامه می‌گوید: «کادر درمان بیمارستان‌ها از خدمت به بیماران کرونا احساس غرور می‌کنند اما از افرادی که بی‌توجهی می‌کنند گلایه هم داریم؛ به‌خصوص بعد از پیک دوم کرونا من و همکارانم از افرادی که پروتکل‌های بهداشتی را رعایت نمی‌کنند، خشم پیدا‌کردیم. مدام شاهد جان‌باختن همکارانمان در بیمارستان‌های مختلف بودیم و از سوی دیگر می‌دیدیم که بخش مهمی از افراد جامعه بیماری را جدی نمی‌گیرند و پروتکل‌ها را رعایت نمی‌کنند. چرا باید جان یک پرستار و پزشک که عزیزانش چشم‌انتظارشان هستند به‌خاطر کسانی به خطر بیفتد که ذره‌ای نکات بهداشتی را رعایت نمی‌کنند؟ تحمل 12ساعت لباس مخصوص بخش کرونا و اضطراب از اینکه ناقل بیماری باشی و خانواده‌ات را درگیر بیماری کنی، کار هرکسی نیست. ما از شروع پیک چهارم به‌شدت می‌ترسیم، از مشاهده دوباره مرگ افراد و بی‌قراری خانواده‌ها ترس داریم. کمر نظام سلامت شکسته است، پرستاران از پا افتاده‌اند و برای ادامه دادن توان و امید چندانی نداریم».

بعضی از خانواده فوت‌شدگان کادر درمان را مقصر می‌دانستند
یک عضو کمیته مقابله با کرونای بیمارستان سینای تهران که دوست ندارد نامی  از او برده شود از روزهای ابتدایی شیوع کرونا تا همین امروز در کنار بیماران مبتلا به این بیماری حضور داشته و مشغول مداوای آنهاست به همشهری می‌گوید: «در ابتدای شیوع بیماری، فقط یکسری اطلاعات کلی از این بیماری را می‌دانستیم و ناچار بودیم فقط درمان‌های توصیه‌شده اولیه را برای مبتلایان به کرونا انجام دهیم اما به‌تدریج و با گسترش بیماری کووید-19 در دنیا، پروتکل‌های تشخیصی درمانی نیز توسعه پیدا‌کرد». او ادامه می‌دهد: «در ابتدای شیوع بیماری، ترسمان این بود که بیماران مبتلا را از دست بدهیم یا اینکه کادر درمان که در ارتباط مستقیم با بیماران مبتلا بودند خودشان به این بیماری مبتلا شوند که در نهایت تعداد زیادی از کادر درمان نیز به این بیماری مبتلا و تعدادی نیز متأسفانه جان باختند. اما به‌تدریج از میزان اضطراب در میان کادر درمان کم شد و با شناخت بهتر کادر درمان از این بیماری، کنترل مشکلات مربوطه آسان‌تر شد». این متخصص داخلی با بیان اینکه در ماه‌های گذشته خانواده کادر درمان استرس زیادی را متحمل شده‌اند و این اضطراب در ماه‌های اولیه شیوع بیماری بسیار زیاد بود، می‌گوید: «این نگرانی‌ها به‌دلیل بالا‌رفتن آمار مرگ‌ومیر مبتلایان به کرونا بود و کادر درمان تا مدت‌ها از تماس نزدیک با خانواده خود دوری می‌کردند و بسیاری از ملاقات‌های خانوادگی حتی با افراد درجه اول خانواده را محدود کردند، من هم همانند سایر همکارانم ناچار بودم تا هنگام برگشتن به منزل برنامه‌ریزی‌هایی داشته باشم تا احتمال ابتلای اعضای خانواده‌ام به این بیماری کمتر شود. مثلا تمام لباس‌هایی که در مراکز درمانی به تن داشتیم را جدای از دیگر لباس‌ها نگهداری می‌کردیم و حتی تا جایی که امکان داشت از سرویس بهداشتی و حمام جداگانه از سایر اعضای خانواده استفاده می‌کردیم تا احتمال ابتلا را پایین بیاوریم».
به‌گفته این عضو تیم مقابله با کرونای بیمارستان سینا، برخی خانواده‌هایی که عزیزانشان جزو کادر درمان بودند در ابتدای شیوع بیماری خواستار این بودند که آنها در مراکز درمانی حاضر نشوند؛ «با وجود ریسک‌پذیری بالایی که در مراکز درمانی وجود داشت اما اعضای کادر درمان با تمام وجود در کنار بیماران و خانواده‌هایشان ایستادند و سختی‌های زیادی را به جان خریدند و حتی روزهای متمادی برای رسیدگی به بیماران شیفت ایستادند، به خانه نرفتند و تنها از طریق تماس‌های تصویری کوتاه‌مدت با اعضای خانواده خود در ارتباط بودند تا خللی در رسیدگی به وضعیت بیماران مبتلا به کرونا به‌وجود نیاید.» او که اسفند سال گذشته به کرونا مبتلا شده و به خوبی حال بیماران مبتلا به کرونا را درک می‌کند، با اشاره به اینکه کادر درمان روزهای بسیار سختی را در یک سال گذشته پشت‌سر گذاشته، می‌گوید: «ما در بیمارستان سینا با حجم بالای مراجعه بیماران بد‌حال کرونایی مواجه و شاهد فوت برخی از این بیماران بودیم و به‌خصوص در زمان‌های پیک بیماری، تعداد فوتی کم نداشتیم که تحمل این شرایط برای کادر درمان بسیار سخت بود».
او در ادامه بخشی از سختی کار کادر درمان را مواجهه با خانواده بیماران و به‌خصوص فوت‌شدگان عنوان می‌کند و ادامه می‌دهد: «متأسفانه ما شاهد بودیم برخی خانواده‌ها که عزیزانشان در بیمارستان فوت می‌شدند به‌دلیل شرایط روحی تصور می‌کردند کادر درمان کم‌کاری کرده و با پزشک و پرستار مجادله داشتند و می‌گفتند چرا بیماری که تا روز قبل از فوت حالش به نسبت خوب بوده، یکباره فوت کرده است؟ این موضوع فشار مضاعف و بار سنگین روحی روی کادر درمان بود. البته حالا تقریبا وضعیت به‌گونه‌ای شده که خانواده‌ها راحت‌تر از یک‌سال گذشته، با مرگ عزیزانشان در اثر کرونا کنار می‌آیند».

2‌ماه از دیدن دخترم محروم بودم
سمیه اصولی، پرستار بیمارستان امام‌رضای مشهد بوده که مدتی است به بیمارستان کودکان منتقل شده. او که از ابتدای شیوع کرونا در بخش مبتلایان به کرونا مشغول به‌کار است، می‌گوید: «روزهای ابتدایی که ویروس در کشورمان شیوع پیدا کرده‌بود با توجه به نوپدید‌بودن بیماری، مثل تمام دنیا وحشت عمومی میان مردم حاکم شده بود و با کوچک‌ترین علامتی، مردم تصور می‌کردند مبتلا به کرونا شده‌اند. به همین دلیل شاهد حضور بی‌رویه مردم در مراکز درمانی بودیم که شاید در برخی موارد باعث اختلال در روند کار کادر درمان نیز می‌شد. از سوی دیگر تعداد کادر درمان نیز جوابگوی این حضور بی‌رویه مردم نبود و کمبود وسایل و تجهیزات حفاظت فردی هم مزید بر علت شده بود تا سختی کار بیشتر نمایان شود».
وی در گفت‌وگو با همشهری ادامه داد: «ما در محیطی فعالیت می‌کنیم که احتمال ابتلا به انواع و اقسام بیماری‌ها برایمان وجود دارد اما ترس و وحشت خانواده‌هایمان از ابتلایمان به کرونا به‌گونه‌ای بود که برخی خانواده‌ها به عزیزانشان که از اعضای کادر درمان بودند، می‌گفتند یا مرخصی بلندمدت بگیرند و یا کلا از کارشان استعفا کنند. اما تعداد بسیار کمی بودند که به این کار رضایت بدهند و کادر درمان با تمام توان در همه این ماه‌ها سر کار خود حاضر شدند».
اصولی ادامه داد: «مادرم به‌دلیل بیماری‌ای که دارد شیمی‌درمانی می‌شود و از بعد از شیوع کرونا به‌دلیل اینکه می‌ترسم ناقل باشم فقط یک دفعه به خانه مادرم رفته‌ام و یک‌سال می‌شود که فقط از طریق تماس تصویری مادرم را می‌بینم و نمی‌توانم بگویم که چقدر دلم برایش تنگ شده است!».
این پرستار با بیان اینکه دختر 7ساله‌اش را در 2ماه ابتدایی شروع کرونا ندیده است، می‌گوید: «به‌دلیل بیماری مادرم نمی‌توانستم دخترم را به مادرم بسپارم و خاله‌ام قبول کرد تا دخترم را در زمانی که من در بیمارستان هستم، نگه دارد. به‌دلیل ابتلای تعداد زیادی از همشهریانمان، مرخصی عید سال99 ما لغو شد و زمان سال‌تحویل در کنار خانواده نبودیم و برای دقایق کوتاهی هنگام سال‌تحویل توانستم دخترم را ببینم».
اصولی ادامه داد: «با وجود اینکه تمام سعی خودم را کردم که پروتکل‌های بهداشتی را رعایت کنم اما متأسفانه در تیرماه مبتلا به کرونا شدم و برای 2هفته به مرخصی اجباری رفتم که یکی از همکارانم که شرایط زندگی من را می‌دانست چند روز ابتدایی بیماری که وضعیت خوبی نداشتم برایم دارو و غذا می‌آورد. اعضای خانواده‌ام نیز غذای روزانه‌ام را داخل آسانسور می‌گذاشتند و برایم می‌فرستادند. بعد از 2هفته و با تمام‌شدن مرخصی و با شروع موج دوم کرونا به بیمارستان برگشتم».
اصولی با اشاره به اینکه اطلاع‌دادن فوت بیمار به خانواده متوفی یکی از مشکل‌ترین کارها برای کادر درمان است، می‌گوید: « به‌دلیل شرایط بیماری، اجازه اینکه همراه کنار بیمار باشد را نداریم و خانواده‌ها دور را دور جویای حال بیمار خود هستند و کمتر وخامت اوضاع بیمار خود را مشاهده و درک می‌کنند، به همین علت فوت بیمار –خصوصا بیماران جوان- برایشان باورپذیر نیست. در این بین اعلام فوت بیماران به خانواده آنها تجربه بسیار تلخی است که در یک سال گذشته بارها برای من اتفاق افتاده‌است».

دائم نگران ابتلای خانواده‌ام هستم
رضوانی هم پرستار بیمارستان است و از ابتدای شیوع کرونا در بخش مبتلایان به کرونا مشغول به کار بوده‌است. او با اشاره به اینکه در روزهای ابتدایی شیوع کرونا به‌دلیل نداشتن اطلاعات کافی از این بیماری، کادر درمان دچار نوعی سردرگمی بودند، می‌گوید: «ما هم مثل بقیه مردم از این بیماری ناشناخته کمی واهمه داشتیم اما به‌دلیل نوع شغلی که داریم، آموخته‌ایم که احساساتمان را کنترل و به افکار منفی غلبه کنیم ولی در ضمیر ناخودآگاهمان ترس از ناقل‌بودن خودمان و مبتلا کردن خانواده‌هایمان و بیماری را داشتیم». او ادامه داد: «من امکان اینکه دختر 5ساله‌ام را نزد خانواده دیگری بگذارم، نداشتم و به ناچار در همه روزهایی که از بیمارستان و شیفت کاری به خانه می‌آمدم نگران ابتلای همسر و فرزندم بودم و بیشتر از 2‌ماه نتوانستم دخترم را در آغوش بگیرم و ببوسم. البته الان هم پروتکل‌های بهداشتی را رعایت و سعی می‌کنم کمتر نزدیک عزیزانم باشم اما ماه‌های اول شیوع کرونا به ما و خانواده‌هایمان بسیار سخت گذشت».

این خبر را به اشتراک بگذارید