• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
دو شنبه 13 بهمن 1399
کد مطلب : 123415
+
-

شفافیت؛ زیربنای اعتماد دولت و ملت

بررسی شفافیت در رفتار مردم ایران از نگاه کارشناسان جامعه، اقتصاد و روانشناسی

شفافیت؛ زیربنای اعتماد دولت و ملت

نگار حسینخانی_روزنامه نگار

آیا ما ملت شفافی هستیم؟ شاید در نگاه نخست پاسخ‌مان همان پاسخ منفی و قاطع «نه» باشد اما چرا؟ آیا این عدم‌شفافیت از برخورد دولت با مردم شکل می‌گیرد؟ معمولا مردم از دولت و حاکمان انتظار دارند که اعمال، رفتار و تصمیماتی که محرمانه و سیاسی نیست را شفاف با آنها در میان بگذارند و هر جریانی را به‌خودی و غیرخودی تقسیم نکنند. از آنجا که شفافیت زیربنای اعتماد و رابطه دولت و ملت است، این رابطه از نظر جامعه‌شناسی تاریخی، همواره با گسست‌هایی همراه بوده‌است. گاهی  رابطه دولت با ملت بر دروغ و ریا بوده و خیلی وقت‌ها  مردم به ساختار حکومت اعتماد نداشته‌اند. تقریبا همه حکومت‌ها در طول تاریخ از دوره صفویه و بعدها سایر حکومت‌ها با مردم شفاف برخورد نکرده‌اند و به فکر منافع خود بوده‌اند. برای تداوم روند شفاف‌سازی همچنان جای خالی نهادهای واسط بین دولت و مردم خالی است. جای خالی نهادهای مدنی در فرایند شفاف‌سازی در بستر پروژه دمکراسی‌خواهی قابل‌توجه و محسوس است. اما چرا ما معمولا مردم شفافی نیستیم؟ چه نگرانی‌ای باعث می‌شود ما حتی در بی‌اهمیت‌ترین بخش‌های زندگی پنهان‌کار شویم؟ این موضوع را با افشین داورپناه جامعه‌شناس فرهنگی، علی‌اصغر سعیدی جامعه‌شناس اقتصادی و محمد دهقانی روانپزشک در میان گذاشته و نظر آنها را درباره روحیه پنهان‌کار ایرانی‌ها جویا شده‌ایم.

جامعه
تأثیر متقابل فرهنگ عمومی و ساختارهای اجتماعی

افشین داورپناه _جامعه‌شناس‌فرهنگی

برای رسیدن به شفافیت در جامعه، متغیرهای زیادی دخیل هستند اما آنچه کمتر به آن توجه شده، خصوصا از دیدگاه انسان‌شناسی فرهنگی، موضوع شفافیت با 2متغیر جدی و تأثیرگذار؛ ساختار و فرهنگ است. این دو متغیر بر اساس تجربه تاریخی و زیست فرهنگ عمومی شکل می‌گیرد. با این فرهنگ، فرهنگ سیاسی و اقتصادی به‌وجود می‌آید. ما همواره بر اساس این تجربه زیسته، تا حدی از شفافیت دور و گریزان بوده‌ایم. ترس از تهدید منافع، خرافه‌گرایی در فرهنگ عمومی و... مهم‌ترین دلایل گریز از این شفافیت است؛ شفافیتی که منافع شخصی و حریم‌خصوصی آنها را تهدید کرده و این تهدیدها یا از سوی حکومت یا فرهنگ عمومی و فشارهای اجتماعی و یا الگوهای تعریف‌شده مرسوم بوده‌است. چنین پنهان‌کاری‌هایی، در زوایای مختلف فرهنگ ما قابل‌ردیابی است؛ از معماری سنتی گرفته تا زندگی دوگانه هر یک از ما. این‌ پنهان‌کاری بخشی از ترس‌های ناشی از فشارهای اجتماعی، سیاسی یا تنگناهای اقتصادی است. قومیت، قومیت‌گرایی و وابستگی‌های اینچنینی باعث گریز ما از شفافیت شده. هرچند در کنار فرهنگ، ساختارها مثل ساختار حکومتی، اقتصادی و... هم اهمیت دارند. در دوره جدید، قانون اساسی می‌توانست بسیاری از ساختارها و حتی فرهنگ عمومی را به‌تدریج تغییر دهد اما دلایل زیادی باعث شد که چنین اتفاقی رخ ندهد. اگرچه این ساختارها به شکل بروکراتیک و دیوان‌سالار درآمد اما شفافیت تحقق پیدا نکرد؛ چون ضمانت اجرایی برای آن قانون وجود نداشت. نظارت بر عمل به آن قانون ضعیف بود و رویه‌های قضایی از شفافیت حمایت نکرد. از این‌رو ساختار به این شکل، ثابت ماند و این ساختار است که فرهنگ عمومی را شکل داده و متقابلا فرهنگ عمومی ساختار را تقویت می‌کند. از آنجا که امروز مباحث مربوط به شفافیت، روی ساختارها، خصوصا دولت و حکومت تأکید می‌کند، نقش فرهنگ عمومی در این میان چندان جدی گرفته نمی‌شود. پس به‌عنوان مطالبه‌ای عمومی مطرح نیست؛ زیرا برای رسیدن به مطالبه، باید مطبوعات آزاد و نهادهای مدنی فعال وجود داشته باشد. با وجود همه این مباحث، شفافیت محقق نشده و روزبه‌روز بر فضای ابهام‌گونه در زندگی خصوصی، فرهنگ عمومی و حکم‌روایی افزوده می‌شود.

روان
اصل بر بقاست

محمد دهقانی _روانپزشک

اقتضائات محیط برای موجود زنده صفاتی را می‌پسندد و برمی‌گزیند که به بقای موجود زنده کمک کند؛ مثلا برای یک موجود زنده ممکن است فریبکاری بخشی از صفات لازم برای زنده‌ماندن و بقای گونه او بوده باشد. برای مثال روباه‌ باید بتواند طوری به منبع غذایی نزدیک شود و سرانجام آن را تصاحب کند که رقبا متوجه وجود غذا و توجه روباه به آن خوراک نشوند، اگر نه ممکن است آن غذا را از کف او درآورند. عدم‌شفافیت و حتی «دروغ» لازمه بقای بعضی جانداران است. شاید از همین‌رو فردوسی سروده است:
«ز نیرو بود مرد را راستی / ز سستی کژی زاید و کاستی»
البته این نگاهی ارزشی است ولی قوانین بقا و انتخاب طبیعی، ارزش و ناارزش نمی‌شناسد. چه بسا آنچه سبب بقا و پیروزی یک گونه، تمدن، فرهنگ، گروه و حتی فرد می‌شود، چیزهایی باشد که زشت و ناپسند شمرده ‌شوند. سعدی در بوستان حکایت اسیری را تعریف می‌کند که هنگام اعدام به شاه دشنام می‌دهد. شاه از وزیر نخستش می‌پرسد او چه می‌گوید؟ وزیر می‌گوید تقاضای عفو دارد. شاه او را می‌بخشد و اسیر جان به‌در‌می‌برد. وزیر دوم اما به بهانه اینکه دروغ‌گویی به شاه ناپسند است، راست را «شفاف» با شاه در میان می‌گذارد. شاه می‌گوید: «دروغ مصلحت‌آمیز به که راست فتنه‌انگیز». همین داستان، امروز ضرب‌المثلی است در فرهنگ ما. زمانی در تاریخ ما، مثلا دوره هخامنشیان، خلاف سفارش‌های خردمندانه سعدی، به نقل از تاریخ‌نویسانی چون هرودوت، دروغ بسیار ناپسند و زشت شمرده می‌شد و فرد دروغگو گاه از شرم ناچار به ترک دیار خود بود. دروغ در آیین باستانی زرتشتی ایران نیز بسیار زشت و از بزرگ‌ترین گناهان بوده‌است. هرچند معنای دروغ در آن زمان، گسترده‌تر از معنای امروزین آن بود. دروغ دیوی بود دشمن امشاسپند اردی‌بهشت_ بهترین راستی_ که سرانجام به‌دست او نابود می‌شود. در زمانه هخامنشیان، ایران و مردمش در توانمندترین زمانه تاریخی خود بوده‌اند‌ و این توانمندی نیاز به عدم‌شفافیت را در آنها به کمترین میزان رسانده بود. هرچه در تاریخ پیش‌تر رفته‌ایم، با ناتوانی مردم و سلسله‌های ایرانی در حفظ امنیت خود، نیاز به دروغ و عدم‌شفافیت بیشتر شده؛ آنقدر که از گناهی بزرگ به سفارشی خردمندانه در زمانه سعدی دگرگون می‌شود؛ زمانه‌ای همزمان با ترس، هول یورش و خونریزی مغول در ایران و خاطره یورش‌های طغرل‌بیکی و دیگران.

اقتصاد
اطلاعات بیشتر مساوی با رانت بیشتر 

علی‌اصغر سعیدی _جامعه‌شناس اقتصادی 

عدم‌شفافیت در جامعه ایران ریشه‌های تاریخی و مذهبی دارد. ادبیات فارسی که منعکس‌کننده خصیصه‌های ملی و فرهنگی ماست، این مهم را در شعر شاعران بزرگ به شکل مفاهیمی دوپهلو، در پرده و رازگونه نمایندگی می‌کند. خیلی‌ها این در پرده بودن را ناشی از فضای حاکم در جامعه و خفقان تفسیر کرده‌اند اما از نظر تاریخی وقتی کمی دقیق‌تر می‌شویم به سنت خاطره‌نویسی خواهیم رسید؛ خاطراتی گاه گزنده، که در غرب بی‌پرده روایت می‌شود و خلاف آن، در ایران برای پرهیز از آزردگی دیگران یا نوشته‌نشده یا تعدیل شده‌است. گاه این در پرده بودن از نوعی نگاه مذهبی نشات‌ می‌گیرد؛ مثلا در غرب به سنت اعتراف در مذهب کاتولیک پیوند می‌خورد؛ سنتی که در ایران و مذهب شیعه با ستر، ستاری و توبه در محضر خداوند، دور از گوش غیر، بازگو می‌شود. حتی در عرفان ما نیز بازگو‌کردن حقایق با تاوان همراه است؛ چون حلاج که سرش بر دار شد. در تاریخ معاصر نیز پس از عصر روشنگری غرب با اتکا بر این سنت، مباحثی چون نقد را به‌وجود می‌آورد. بنابراین با کمک فلسفه و نگاهی علمی و نقادانه، وضعیت به‌ گونه‌ای رقم می‌خورد که شفافیت در عصر جدید و فصل گردش اطلاعات به راحتی بخش لاینفکی از فرهنگ جامعه غرب می‌شود. درحالی‌که این شفافیت و بازتاب اطلاعات برای ما کمی نگران‌کننده خواهد بود. ما در مواجهه با شفافیت به نوعی در مقابل سنت فکری و تاریخی خود قرار‌می‌گیریم. در نگاه خردتر، عدم‌شفافیت ارتباط مستقیمی با قدرت دارد. شفافیت به نوعی به ‌معنای در اختیار قرار‌دادن همه اطلاعات است. همین امر باعث توزیع قدرت خواهد شد. عدالت با شفافیت شکل می‌گیرد و این در دوره جدید از توزیع ثروت و قدرت سیاسی گذشته و آنچه قدرت می‌شود، توزیع اطلاعات است. موانع این توزیع اطلاعات نیز همواره آنها هستند که گمان می‌کنند با آزاد‌کردن اطلاعات قدرتی را از دست می‌دهند. یکی از راه‌های شفافیت حرکت به سمت اقتصاد متعارف است. در این اقتصاد دولت درآمد اصلی را از مردم، شرکت‌ها و مالیات کسب خواهد‌کرد که در مقابل خدمت‌رسانی نیز بکند اما وقتی چنین ساخت اقتصادی‌ای نداریم، دولت مستعد می‌شود تا نسبت به گروه‌هایی، اطلاعات را به‌صورت محدود منتشر کند و هر آن‌کس که به اطلاعات می‌رسد، چون قدرتی به‌دست آورده، حاضر نیست آن را با دیگران در میان بگذارد. در اقتصاد، اطلاعات بیشتر، مساوی با رانت بیشتر است. از این رو اطلاعات، در اقتصاد حاکم بر ایران، که دولتی است، می‌تواند نقش مهمی ایفا کند. درآمد نفت و قدرتی که دست دولت است، باعث می‌شود گروه‌های مختلف عزم خود را جزم کرده تا اطلاعات بیشتری کسب کنند. دولت نیز در پی توزیع این اطلاعات یعنی توزیع قدرت نیست و تنها اطلاعات را برای زیردستان خود آزاد خواهد کرد. جدای ترس از دشمن بیرونی، به روابط درونی قدرت هم نباید بی‌تفاوت بود. در حکومت کردن به‌طور کلی اصل بر بقاست. آنقدر که برای حفظ آن می‌توان شفافیت را قربانی کرد. پافشاری بر اصلی  با پوشش ارزش‌ها، با علم به اینکه آسیب‌زا باشد، از دیدگاه عملگرایانه، رفتاری ناسازگار و نشانه‌ای وسواسی شمرده می‌شود. پرسش این است؛ آیا در اجتماع و فرد، نیاز به دروغ برای بقا کاهش یافته است یا خیر؟ ذکر این نکته لازم است: فرد به صفتی که او را قدرتمندتر و در بقا توانمندتر کند خو می‌کند و آن را می‌پذیرد و به هزار قدرت عقل توجیه می‌کند.
باید پرسید: آیا اکنون عدم‌شفافیت و دروغ مزیت بقای خود را از دست داده‌است یا نه؟

تقریبا همه حکومت‌ها در طول تاریخ از دوره صفویه و بعدها سایر حکومت‌ها با مردم شفاف برخورد نکرده‌اند و به فکر منافع خود بوده‌اند. برای تداوم روند شفاف‌سازی همچنان جای خالی نهادهای واسط بین دولت و مردم خالی است. جای خالی نهادهای مدنی در فرایند شفاف‌سازی در بستر پروژه دمکراسی‌خواهی قابل‌توجه و محسوس است. اما چرا ما معمولا مردم شفافی نیستیم؟ چه نگرانی‌ای باعث می‌شود ما حتی در بی‌اهمیت‌ترین بخش‌های زندگی پنهان‌کار شویم؟

این خبر را به اشتراک بگذارید