مسائل اجتماعی را نمیتوان به صورت نقطهای برطرف کرد
سیدمهدی اعتمادیفر- رئیس دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران
مهمترین بحران نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی در دوره کرونا، توسعه حاشیهنشینی و تهیدستان شهری است. حاشیهنشینان و تهیدستان شهری بیشناسنامه هستند.
طبقات بالا نگران هستند، نکته این است که افراد در طبقات بالا بهدلیل امکانات و ساختارهایی که وجود دارد، میتوانند صدای خود را به گوش دیگران برسانند، اما افراد حاشیهنشین و تهدیدستان شهری چنین امکانی را ندارند و چون این امکان در دسترسشان نیست، ممکن است مشکل خود را به شکل کور بیان کنند. شکل عملی رساندن صدا میتواند پرخاشگری در جامعه باشد و شکل روانی آن میتواند بهصورت اختلالات روانی بروز و ظهور پیدا کند که میتواند ابعاد مختلفی داشته باشد. تشدید کننده بودن مسائل اجتماعی را باید درنظر گرفت.
نباید فکر کرد مسائل اجتماعی را میشود به شکل نقطهای برطرف کرد. وقتی چند مسئله کنار هم جمع میشود امکان برطرف کردن مسئله بعدی مشکل میشود؛ چراکه همه آنها در کنار هم میتواند به ایجاد مسئله جدید منجر شود. در شرایط کرونایی باید به جای اینکه مسائل مختلف را نقطهای ببینیم، مسائل ریشهای را هدف قرار دهیم و اگر این کار انجام نشود، میتواند به بحرانهای جدی منجر شود. در چنین شرایطی، این امکان وجود دارد که فرصتهای مناسب برای سیاستگذاری در حوزههای اجتماعی از مسئولان سلب و چنین وضعیتی بتواند سیاستهایی که در این بخش اجرا میشود را ابتر کند. ازسوی دیگر، تداخلات، تعارضات درونسازمانی و پیامهایی که از سازمانها منتشر میشود، مردم را دلگیر میکند.
تعارضات و ابهامات سازمانی نهتنها به رفع آن کمک نمیکند، بلکه بر دامنه آن اضافه میکند. برخی اظهارنظرها منجر به بدبین کردن مردم به عملکردها شده است و این موضوع به شکل جدی دیده میشود. تقدم ضرورت بقا و پایداری سازمان اولویت همه شده است.
آنقدر شیوع کرونا در وضعیت بدی قرار دارد که کسی بهفکر بهبود وضعیت با استفاده از تجربههای قبلی استفاده شده نیست، بلکه اولویت بر اجرا و دنبالهروی از سیاستهای لحظهای است. این موضوع سبب شده سرمایه اجتماعی که باید پشتوانه نظام تأمیناجتماعی باشد، هر روز کمرنگتر از روز قبل شود. اعتماد تعمیم یافته اجتماعی درحال کمرنگ شدن است و این آسیب، آسیبی نیست که به شکل نقطهای گریبان جامعه را بگیرد.
دولت موضعی میگیرد و سپس مجلس موضع دیگری میگیرد و این منجر به شکاف میان دستگاهها و بیاعتمادی مردم میشود و از این رو، هر مسئلهای میتواند به یک مشکل اجتماعی تبدیل شود. این بحرانی است که اجازه فکر کردن را به مسئولان نمیدهد.
بسیاری از تجربیات ما پیشتر تکرار شده است و پیشنهاد میکنم برای مؤثرسازی اقدامات میانجیگرانه در جامعه، تاریخ شفاهی حوزه رفاه اجتماعی را اجرایی کنیم؛ چراکه با کمک تاریخ شفاهی و تدوین سیاستهایی که قبلا آزموده شده و استفاده از نظر نخبگان میتوان راهکار عملی برای برونرفت از مسائل داشت.