• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 9 بهمن 1399
کد مطلب : 123086
+
-

راهکارهایی برای تشخیص بی‌انگیزگی و مدیریت آن

سوار بر موج بی‌انگیزگی

مکتب خانه
سوار بر موج بی‌انگیزگی

تا به حال برایتان پیش آمده که انگیزه‌ای برای انجام کارها، از ساده‌ترین و روزمره‌ترین آنها تا کارهای مهم‌تری مثل شغل و درس نداشته باشید؟ اینطور وقت‌ها، بی‌انگیزگی باعث می‌شود کاری را شروع نکنیم یا نیمه‌کاره رهایش کنیم؛ انگار که انرژی و نیرویی برای از جا بلند‌شدن و دست به‌کار‌شدن نداریم.
 روانشناسان می‌گویند آنچه در چنین شرایطی تجربه می‌کنیم، بی‌انگیزگی است. برای اینکه بدانیم چرا بی‌انگیزه می‌شویم، این احساس چه نشانه‌هایی دارد و در مواجهه با آن باید چه کنیم، از دکتر مجتبی نورانی، روانشناس، خواسته‌ایم برایمان از بی‌انگیزگی و راهکارهای مدیریت آن بگوید.

چرا بی‌انگیزه می‌شویم؟
انگیزه، عاملی درونی است که به افراد برای رسیدن به اهدافشان کمک می‌کند. اما همین عامل درونی، می‌تواند تحت‌تأثیر عوامل بیرونی هم قرار بگیرد. شاید بد نباشد درباره عوامل بیرونی بی‌انگیزه‌شدن، جامعه‌شناسان هم اظهارنظر کنند و از زبان آنها بشنویم که چه عوامل اجتماعی و محیطی، بر انگیزه مردم جامعه تأثیر می‌گذارد؟ آنچه مشخص است این است که شرایط بیرونی زندگی، می‌تواند زمینه را برای بی‌انگیزه‌شدن افراد فراهم کند. اما عوامل درونی هم نقش مهمی در بروز بی‌انگیزگی دارند. یکی از مهم‌ترین دلایل از بین‌رفتن انگیزه، گم‌شدن هدف است؛ اتفاقی که به‌خصوص در جوانی بیشتر تجربه می‌شود. خیلی از افراد بی‌انگیزه، در حقیقت هدف خود را نمی‌شناسند، نمی‌دانند دقیقا دنبال چه چیزی هستند یا اینکه هدف خود را گم کرده‌اند. بی‌انگیزگی گاهی بر اثر عواملی ایجاد می‌شود که اصلا به آنها فکر نکرده‌ایم، مثلا نوع تغذیه هم می‌تواند افراد را دچار بی‌تحرکی و سکون کند. این یعنی برای پیدا‌کردن راهکار مواجهه با بی‌انگیزگی، باید عامل ایجاد آن را بشناسیم.

به‌دنبال هدف‌های گم‌شده
اینکه چرا هدف خود را گم می‌کنیم هم تحت‌تأثیر عوامل مختلفی است و بخشی از آن به شیوه تربیتی و ویژگی‌های زیست‌شناختی و محیطی زندگی ما برمی‌گردد. بعضی از ما یاد گرفته‌ایم که موضوعات غیرواقعی را هدف خود قرار دهیم. وقتی هدفی غیرواقعی را پیش‌روی خود قرار دهیم، آن وقت است که توانمندی‌مان را برای دستیابی به آن هدف، ناچیز می‌بینیم. ما به‌عنوان انسان، توانمندی‌های نامحدودی نداریم، بنابراین باید براساس همین توانمندی‌ها، اهدافمان را درست چیدمان و برای رسیدن به آنها تلاش کنیم. منظور از هدف غیرواقعی، هدفی است که متناسب با آن، برنامه‌ای برای دستیابی به هدف درنظر گرفته نمی‌شود. مثلا از فردی می‌پرسی چرا بی‌انگیزه شده‌ای؟ می‌گوید مشکلات مالی آزارش می‌دهد و معتقد است که الان باید میلیاردها سرمایه داشته باشد! مشخص است که او هدفی غیرواقعی برای خود ترسیم کرده؛ آن هم با مشاهده افرادی که به هر روش، با اختلاس و یک‌شبه میلیاردر شده‌اند و حالا دیدن آنها در فضای مجازی، آنها را به مبنای هدف‌گذاری فرد تبدیل کرده است. فرد نه‌تنها هدفی غیرواقعی برای خود ترسیم کرده بلکه هیچ برنامه‌ای برای رسیدن به این هدف درنظر ندارد.

ناتوان در کنترل محیط
یکی دیگر از عواملی که می‌تواند باعث بی‌انگیزگی شود، ارزیابی افراد از خودشان، به‌عنوان فردی ناتوان در کنترل محیط اطراف است. این احساس زمانی بروز پیدا می‌کند که فرد در حال انجام کاری است و عوامل پیرامونی، مانع رسیدن او به هدف می‌شوند. مثلا فردی را فرض کنید که طرحی اقتصادی را پیش می‌برد اما ناگهان قیمت ارز تغییر می‌کند و تمام برنامه‌‌ریزی‌ها را به‌هم می‌ریزد. احساس ناتوانی در کنترل برنامه‌های شخصی در برابر عوامل بیرونی، می‌تواند افراد را بی‌انگیزه کند و باعث شود با خودشان بگویند، هر کاری که شروع می‌کنم بر اثر اتفاق‌های ناخوشایند، ناتمام می‌ماند و کاری از دستم برنمی‌آید. این همان نقطه‌ای است که افراد برای شروع یک کار تازه یا برنامه‌ریزی و ادامه کار، انگیزه خود را
از دست می‌دهند.

شکستن هدف‌ها
مرز بین احساساتی مثل ناامیدی، افسردگی و بی‌انگیزگی بسیار باریک است و چنین احساساتی، شباهت‌هایی با یکدیگر دارند. معمولا افراد، ترکیبی از این احساسات را با درصدهای کم و زیاد تجربه می‌کنند. وقتی فردی پاداشی متناسب با کار خود دریافت نمی‌کند یا به همان زودی که توقع دارد، به نتیجه نمی‌رسد، ناامید می‌شود. جالب است بدانید بسیاری از نوجوانان و حتی بزرگسالان، به همین دلیل سراغ فضای مجازی و بازی‌های رایانه‌ای می‌روند؛ در واقع آنها حس می‌کنند کنترل این فضا تا حد زیادی در دست خودشان است و مثلا در بازی‌های رایانه‌ای، در هر مرحله از بازی، پاداشی دریافت می‌کنند. این موضوع را می‌توان به زندگی واقعی تعمیم داد؛ یعنی تلاش کنیم اهداف کوچک با زمانبندی کوتاه‌تر برای خود تعریف کنیم تا رسیدن به آنها، نیازمند برنامه‌ریزی ساده‌تری باشد. به این ترتیب رسیدن به هر کدام از این اهداف کوچک، انگیزه‌ای برای ادامه راه خواهد شد تا به اهداف
بلندمدت هم برسیم.

دوری از گذشته پرشکست
یکی از عواملی که به بی‌انگیزگی منجر می‌شود، غرق‌شدن در گذشته پر از شکست است. وقتی اهداف دور از دسترس را درنظر می‌گیریم، احتمال اینکه به آنها نرسیم، زیاد است. آن وقت است که وقتی به پشت‌سر نگاه می‌کنیم، حس می‌کنیم گذشته‌ای پر از شکست داریم و در آن غرق می‌شویم. احساس شکست‌خوردگی، ما را در چشم خودمان فردی ناتوان جلوه می‌دهد. بنابراین با تشدید احساس ناتوانی، انگیزه‌هایمان برای انجام هر کاری کاهش پیدا می‌کند. در این شرایط مدام نگران هستیم که اگر قبلا ناتوان بوده‌ایم و نتوانسته‌ایم به اهدافمان برسیم، امکان دارد در آینده هم همین اتفاق برایمان بیفتد. ترکیب غرق‌شدن در گذشته پر از شکست و ناتوانی برای برنامه‌ریزی برای آینده، افراد را به بی‌انگیزگی می‌رساند.

امروز را دریاب
در سخنان امیرالمومنین(ع) تأکید شده آنچه گذشته، نیست و آنچه در آینده قرار است بیاید، نیست. بنابراین زندگی فرصتی بین این‌دو نیستی است که باید آن را مغتنم بشماریم. اگر یاد بگیریم تمرکز خود را روی زمان حال بگذاریم و اینجا و اکنون فکر کنیم، کمتر دچار بی‌انگیزگی می‌شویم. راه‌حل این است که در قدم اول توانمندی‌های خود را خوب بشناسیم و اهدافی متناسب با این توان تعریف کنیم. با استفاده از توانمندی‌ها و برنامه‌ریزی درست در زمان حال، اهدافمان دیگر دست‌نیافتنی نخواهند بود. به این ترتیب آینده‌ای که از راه می‌رسد، پر از تجربه‌های شکست در گذشته و احساس ناتوانی نخواهد بود. ضمن اینکه باید دست از مقایسه زندگی خود با دیگران، بدون دانستن جزئیات راهی که طی کرده‌اند، برداریم. مقایسه‌های نادرست می‌تواند توقعات غیرواقعی ایجاد کند و به بی‌انگیزگی منجر شود.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :