دیده نشد
جمشید لایق 21 آبان 1388 از دنیا رفت
فرزانه ابراهیمزاده
«قلیخان دزد بود، خان نبود، لابد تو هم اسمشو شنفتی !. وقتی سن و سال تو بود بهخودش گفت تا آخر عمرم، ببینم میتونم تنهایی هزار تا قافله رو لخت کنم. با همین یه حرف با جونش وایساد و هزار تا قافله رو لخت کرد. آخر عمری پشت دستشو داغ زد و بهخودش گفت هزار تا تموم شد، حالا ببینم، عرضهشو داری تنهایی یه قافله رو سالم برسونی مقصد... نشد !... نشد... نتونست و مشغول ذمه خودش شد. تقاص از این بدتر؟»
جمشید لایق با آن نگاه مانده به افق و دودی که از چوب بلند چپقش به هوا برمیخاست با همین صحنه از سریال «روزی روزگاری» نه در 21 آبان 1388که برای همیشه در تاریخ سینما و تئاتر ایران ثبت شد. جمشید لایق، اول فروردین1310 در محله راهآهن تهران به دنیا آمد. او یکی از آن جوانان پرشور و شری بود که نامش را در کلاسهای هنرپیشگی نوشت و سرنوشت، راهش را به کلاسهای کویینبی و دیویدسن کشاند و از آنجا بود که رسید به خانه شاهین سرکیسیان در کوچه رشت؛ جمعی از بازیگران کمتر دیدهشدهای که نقشهای خوب و به یادماندنی کم نداشتند و روی صحنه و جلوی دوربین کارگردانهای بزرگی رفتند. او مانند بسیاری از آن جمع که بعدها گروه هنر ملی را تشکیل دادند، پس از گرفتن دیپلم ادبی به لالهزار و هنرستان هنرپیشگی رفت. علی نصیریان در نخستین جشن بازیگران سینمای ایران از او بهخاطر هدایتش به سمت تئاتر، تشکر کرد. در هنرستان درس میخواند که شنید استادی آمریکایی به اسم دیوید سن برای آموزش بازیگری به دانشگاه تهران آمده است. او هم آنجا رفت و در همان کلاسهای کویینبی بود که با عباس جوانمرد، علینصیریان، بیژن مفید، جعفر والی، جمیله شیخی، خجسته کیا و بالاخره فهیمه راستکار آشنا شد؛ گروه جوانی که بعدتر با آشناشدن با شاهین سرکیسیان پایشان به خانه او در کوچه رشت باز شد. آنها چندینماه هر بعد ازظهر از هر گوشه تهران راهی خانه شاهین میشدند تا نمایشی به اسم «جنوب» را تمرین کنند. اما این تمرین هیچ وقت بیشتر از یک صحنه پیش نمیرفت و باقی وقت این گروه جوان و پر انرژی به حرفزدن از هر دری میگذشت. در همین دوران بود که جلالآل احمد و دکتر امیرحسین جهانبگلو روزی به آنجا رفتند و به آنها پیشنهاد دادند که روی نمایشهای ایرانی کار کنند. با همین پیشنهاد، گروه هنر ملی شکل گرفت و نمایش «افعی طلایی» براساس نمایشی از صادق هدایت، نوشته علی نصیریان به کارگردانی عباس جوانمرد نخستین نمایشی بود که این گروه روی صحنه بردند. لایق البته در این میان، ۲سالی برای تکمیل تحصیلات خود در زمینه بازیگری به آمریکا رفت و پس از بازگشت در کنار گروه هنر ملی در اداره هنرهای دراماتیک شروع بهکار کرد. لایق از سال53 همچنین در مقطع لیسانس رشته کارگردانی و بازیگری به تحصیل پرداخت و یکی از نخستین بازیگران تئاتر ایران بود که در گروههای هنری خارج از ایران نیز بازیهایی داشت. او بعدها در دانشگاه تدریس کرد و پس از انقلاب درجه دکتری هنری را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفت. لایق از بازیگرانی بود که اندازه و جای نقش برایش اهمیت نداشت و نقشهای کوچک را نیز به بهترین شکل بازی میکرد. قدیمیهای تئاتر، بازی در نقش کور در نمایش «پهلوان اکبر میمیرد» عباس جوانمرد و نقش میانآقا در نمایش «میراث» به کارگردانی بهرام بیضایی در تالار سنگلج را از نقشهای مهم او میدانند. او همچنین در فیلمهایی چون «رگبار»، «مسافران»، «کلاغ» و «سگکشی» بهرام بیضایی، سریال «هزار دستان» و فیلم «خواستگار» علی حاتمی، «دایره مینا»ی داریوش مهرجویی و... بازی کرد. اما آنچه تصویر او را به یادماندنی کرد، نقش قلیخان در سریال روزی روزگاری بود. کم نیستند کسانی که صحنه معروف نان و نمک خوردن او و مرادبیک (با بازی خسرو شکیبایی) و دیالوگ نهایی او که خود را معرفی میکرد از بر هستند. جمشید لایق در سال80 پسر جوانش هومن را که مانند پدر، راه تئاتر را در پیش گرفته بود، روی صحنه بر اثر سکته قلبی از دست داد و از آن به بعد کمتر در مقابل دوربین و روی صحنه رفت. در نهایت نیز در 21 آبان1388 در اثر ایست قلبی بعد از یکماه بستری در بیمارستان قلب تهران درگذشت.