
بنا در بطن نظام اجتماعی
تلاش یک رویابین در بازتولید تاریخ معماری ایران

سعید برآبادی
هنوز سال 88 به چهاردهمین روز اردیبهشت خود نرسیده بود که گونیهای آبی محافظ از روبهروی عمارتی در خیابان ولیعصر پایین کشیده شده، داربستها جمع شد و آخرین اثر معماری میرحسین موسوی در مراسمی موردبهرهبرداری قرارگرفت. او که یکی از مهمترین مدیران فرهنگستان هنر از آغاز تا این سال بود، در میان سیاستمداران روزگار، از معدود چهرههایی محسوب میشود که همپای عمر سیاسی خود، دست از ارائه آثار هنری خصوصا در زمینه معماری برنداشت و حتی در سال1388نیز که بحبوحه دهمین انتخابات ریاستجمهوری بود معماری را رهانکرد.
آثار معمارانه موسوی را میتوان به چند دسته طبقهبندی کرد که بخش عمده آنها یادمانسازی است؛ از گلستان شهدای اصفهان تا بنای یادبود شهید خرازی و بقعه 72تن. در دسته دوم، مساجد را میبینیم؛ مسجد سلمان فارسی در نهاد ریاستجمهوری و کانون توحید در حوالی میدان توحید. از میان این آثار، او در طراحی و ساخت کانون توحید، چهرهای از خود به نمایش میگذارد که بیشتر وامدار معماری غیرایرانی است و هنر او در این است که از طراحی غیرایرانی به اثری کاملا ایرانی میرسد. شاید این شروعی است برای اجرایی کردن ایده بزرگتر؛ یعنی طراحی و ساخت فرهنگستان هنر.
میرحسین موسوی از دسته معمارانی است که به معماران دانشگاه شهید بهشتی معروفاند؛ بهطور ساده در میان این دسته از معماران، هوش اجتماعی و توجه به ابعاد فرهنگی و اجتماعی اثر، اهمیت بهسزایی دارد. برای این دسته از معماران، برداشتهای آزاد مردم و کاربران از بنا و شیوه قرارگرفتن بنا در بطن نظام اجتماعی محله بهمراتب مهمتر از آن است که اثر با ایدهای نوآورانه و دیدهنشده ساخته شدهباشد. در فرهنگستان هنر، موسوی این امکان را یافته که چنین اندیشهای را خصوصا در رواق هنر ایران پیاده کند؛ فضای خالیای که از سویی دارای ستونهای هخامنشی است و در سوی دیگرش، بنای یادبودی از حضور امام (ره) در نوفل لوشاتو. اهمیت ویژه آثار او در کنار انواع ویژگیهای پوستهای معماری سنتی ایران مانند اتاق آیینه، حوضخانه با کاشیکاری، گچبریهای مقرنس شکل در حاشیه سقف اتاقها، سنگهای مرمر نفیس در کف و دیوارها، پنجرههای رفیع با گره چینی و شیشههای رنگی با نقوش اصیل، ورود ملحقات به شالوده و پلان عمارت است.