• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
دو شنبه 6 بهمن 1399
کد مطلب : 122782
+
-

یادداشت/ ممنونیم آقای لری کینگ!

عیسی محمدی- روزنامه نگار

از همان روزگار نوجوانی دوست داشت برود و پشت میکروفن قرار بگیرد. تا اینکه یک روز دست بر قضا، در یک استودیوی رادیویی کاری گیر آورد. مثلا یک پادو بود. تا اینکه یک‌بار شانس به او رو آورده و مجری برنامه مریض شد و نیامد. سردبیر برنامه هم به لری گفت که برود پشت آن میکروفن و شروع کند به صحبت کردن. البته لری محبوب ما، اولش که پشت میکروفن قرار گرفت، رسما و کاملاً و قطعا و یقینا هنگ کرد و نمی‌دانست که باید چه کار کند. تا اینکه سردبیر برنامه توی گوشی به او گفت که پسر، تو باید صحبت کنی و کار ما صحبت کردن و سرگرم کردن مردم است، می‌فهمی؟ و چنین شد که لری کینگ، از همان استودیوی کوچک شروع کرد  و به قول بعضی‌ها، توی عمرش توانست 50هزار مصاحبه بگیرد. او اصلا با مصاحبه زنده بود و جالب اینکه چنین هم نبود که ده‌ها و صدها ساعت قبل از هر مصاحبه مطالعه کند. همینطور می‌نشست و صحبت می‌کرد؛ مردی که همه رئیس‌جمهورهای آمریکا در زمان زندگی‌اش را پای مصاحبه‌هایش کشانده بود؛ مردی که خودش، غالبا بالاتر از مصاحبه‌شونده‌هایش بود.
همیشه این مرد عینکی را دوست داشتم. شاید یکی از دلایلش آن باشد که کمی شبیه خودم بود؛ لاغر، بدریخت و عینکی. مردی که کارش را با رادیو شروع کرد و بزرگ‌ترین رسانه‌های تصویری جهان مشتری‌اش شدند. مردی که هزاران کیلومتر این‌سو‌تر، حضورش به من انگیزه می‌داد.  اویی که اصلا شاید هیچ وقت نفهمید روزنامه‌نگاری مثل من در این طرف دنیا هست که عاشق اوست. هرچند که می‌دانم مانند من، بسیار بودند کسانی که عاشق او بودند.
من همیشه عاشق این دست آدم‌ها هستم؛ مردان و زنانی که دنیای خودشان را به قبل و بعد از خودشان تقسیم می‌کنند. یعنی نه اینکه بخواهند چنین کاری بکنند، بلکه سیر طبیعی کار و بارشان به‌گونه‌ای است که عملاً و به‌صورت طبیعی دست به چنین کاری می‌زنند. اصلا شما آیا می‌توانید صنعت و تکنیک تاک‌شو در جهان را بدون حضور او تصور کنید؟ او یک‌پای همه پرونده‌های مطبوعاتی و رسانه‌ای در باب تاک‌شوها بوده و هست و خواهد بود. اصلا چنین پرونده‌هایی بدون وجود او معنایی ندارد. خب، یک آدم از دنیا چه می‌خواهد؟ چقدر یک آدم باید سعادت‌مند باشد که به چنین جایگاهی برسد، نه؟
لری کینگ از آن دست آدم‌هایی بود که هیچ وقت به واسطه بزرگی مهمانان خودش جا نخورد. البته حق هم داشت؛ وقتی که در بزرگ‌ترین رسانه‌های جهان کار کنی و بزرگ‌ترین برند جهان در حوزه تاک‌شو را ساخته باشی، لابد چنان اعتماد به نفسی هم خواهی داشت که از حضور کسی جا نخوری.
نکته بعدی درباره لری کینگ، آن است که چرا ما واقعا در کشورمان، امثال او را نداشته یا کم داریم؟ البته بیشتر این بحث به انحصاری بودن رسانه اصلی صدا و تصویر در کشور ما بر می‌گردد؛ یعنی صداوسیما. اما بخش دیگر آن هم از این‌جا ناشی می‌شود که اساسا ما، حتی اگر تاک‌شویی هم راه می‌اندازیم، بیشتر به چهره‌ها نظر داریم تا به استعدادها و پدیده‌ها. واقعا چند نفر از کسانی که تاک‌شوها را اجرا کرده یا می‌کنند، به واسطه مهارتی که در این کار دارند انتخاب می‌شوند؟ یا بازیگرند، یا فوتبالیست یا هنرمند و.... ولی هیچ‌کدام‌شان یک روزنامه‌نگار صوتی و تصویری نیستند؛ یا حتی یک روزنامه‌نگار مکتوب که اساسا بلد است صحبت کند و بلد است سؤال کند و از اطلاعاتش استفاده کند و گفت‌وگو را در بیاورد.
بله آقای لری کینگ، ما عاشق شما هستیم و ممنونیم که به ما آموختی که تاک‌شو یعنی چه و چگونه باید بود در این حوزه  و ممنونیم که به ما یاد دادی که می‌شود از هیچ آمد و بزرگ‌ترین شد و باز هم ممنونیم که به ما آموختی که رسانه، می‌تواند از همه بزرگ‌تر و مهم‌تر باشد؛ حتی از رئیس‌جمهورها و هنرمندان و خوانندگان و آکتورها؛ چرا که کسی مثل لری کینگ را می‌تواند پرورش بدهد و داشته باشد...

 

این خبر را به اشتراک بگذارید