
حال ما خوب است اما تو باور نکن
خسرو شکیبایی در 64سالگی از دنیا رفت

وقتی نخستین بار صدای فریاد عصبانی و پر از ناچاری خسرو شکیبایی در فیلم «هامون» بلند شد که میگفت: این زن، این زن سهم منه، حق منه، عشق منه؛ خیلیها فهمیدند این دیالوگ یکی از ماندگارترین دیالوگهای سینمای ایران و حمید هامون با بازی خسرو شکیبایی یکی از ماندگارترین نقش سینمای ایران خواهد شد. هامون هم برای کارگردانش، داریوش مهرجویی، ماندگار شد و هم از درخشش ستارهای تازه در سینمای ایران خبر میداد. پیش از هامون، خسرو شکیبایی سالها تجربه بازیگری تئاتر و سینما را در کارنامه خود داشت، اما هامون پیله او را پاره کرد و در دورانی که خبری از سوپراستارها نبود، سوپراستار جدید سینمای ایران را به مردم شناساند.
گذر سالها نشان داد که تجربه و دانش و استعداد در کنار هم چه معجون بینظیری خلق میکنند؛ نقشهای مختلف در دستان خسرو شکیبایی مانند موم نرم میشدند و به بهترین شکل در میآمدند. شکیبایی فن بیان خوبی داشت و لحن و زبان نقشهای مختلف را خیلی خوب اجرا میکرد؛ بازی درخشان او در نقش آیتالله مدرس در سریال «مدرس» و مونولوگ بیستدقیقهای او با بازی بدن و دست خوبش، این نقش را در ذهنها ماندگار کرده است. بازی او پر از حس بود؛ او در نقش حمید هامون در هامون آن قدر واقعی بازی کرده بود که این فیلم هنوز پس از سالها بیننده را بهراحتی با خود همراه میکند. شکیبایی همه جور نقشی بازی کرده بود؛ از رضا صباحی در «خانه سبز» گرفته تا مرادبیگ در سریال «روزی روزگاری» و بیشتر این نقشها به نوعی در تاریخ سینمای ایران ماندگار شدند و سه سیمرغ بلورین و یک دیپلم افتخار از جشنواره فیلم فجر هم برای او به ارمغان آوردند.
پسر عشق سینما و تئاتر خیابان مولوی، برای سوپراستار شدن راهی طولانی را طی کرد. او که در چهاردهسالگی پدرش را از دست داده بود، در نوجوانی و جوانی کارهای مختلفی را از خیاطی تا کانالسازی تجربه کرد. اما نوزدهسالگی شکیبایی برای او شروع راهی نو در زندگیاش بود؛ او برای نخستین بار در نمایشی با نام «پنجه» روی صحنه رفت و خوب هم بازی کرد. بعد از آن خیلی زود راهش به دنیای تئاتر باز شد و کمی بعد صدای پرطنینش او را وارد وادی دوبله هم کرد. نخستین کار او بهعنوان بازیگر سینما، 11سال بعد در فیلم کوتاه «کتیبه» به کارگردانی فریبرز صالح رقم خورد. سال بعد از آن، در نخستین سریال رنگی تلویزیون ایران، «سمک عیار»، بازی کرد و تا پیش از انقلاب در سریالهای دیگری هم مانند سریال «لحظه» به کارگردانی محمد صالح علاء نقش داشت.
اولین فیلم بلند سینمایی شکیبایی فیلم «خط قرمز» به کارگردانی مسعود کیمیایی بود. او در سالهای بعد در نخستین فیلم سینمایی پوران درخشنده، «رابطه» و فیلم بعدی او «عبور از غبار» هم بازی کرد. فیلم «شکار» در سال 1366 دیگر فیلم سینمایی او بود که در آن با پرویز پرستویی همبازی بود. شکیبایی بعد از کارنامهای پروپیمان در سینما و تلویزیون و البته تجربه بیستوچند ساله در تئاتر، به هامون رسید و این شخصیت را در تاریخ سینمای ایران جاودانه کرد.
عمو خسروی سینمای ایران، علاوه بر بازی چشمگیرش در نقشهای ماندگار، صدای ماندگاری هم داشت. او که در جوانی چند سالی دوبلوری را تجربه کرده بود، از اواسط دهه 1370، چندین آلبوم بیرون داد که در آنها شعرهایی از فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، سیدعلی صالحی و محمدرضا عبدالملکیان را بهصورت دکلمه اجرا کرده بود. آخرین آلبوم او، «40حکایت از گلستان سعدی»، که در واقع نوعی کتابصوتی بود، 4سال بعد از فوت او منتشر شد تا نشان دهد: «تنها صداست که میماند».