
معماری قربانی قیمت شد
لوکسنشینان بهدنبال «دلیریساز»ها

سعید برآبادی
همزمان با آغاز بهکار دولت محمود احمدینژاد معماری ایران خیلی سریع از نگاه تقریبا هنری فارغالتحصیلان دانشگاه هنر به سمت نگاه سازهمحور معماری علم و صنعتی حرکت کرد. بعید است که مخاطب تخصصی این ستون، تفاوت این دو دیدگاه و جریان غالب را در معماری ایران نداند اما بهطور خلاصه میتوان گفت که از این سال به بعد، نحله فکری مسلط بر معماری روز ایران، تمرکز بر دانش محاسبه، قیمت ملک، افزایش تراکم، استفاده حداکثری از فضا و قربانی کردن فضای مصنوع به پای قیمت تمامشده واحد مسکونی بود. در این میان، برخی از معماران و طراحان، نام و مرامی به نام خود در سطح شهر ثبت کردند که بیشک اصلیترین آنها، فرزاد دلیری است. به روایتی، دلیری 66ساله تاکنون بیش از 300پروژه معماری را در تهران به ثمر رسانده، پروژههایی که خیلی زود با پسوند دلیریساز وارد فهرست املاک لوکس تهران شدند و مردم برای آن سر و دست شکستند.
تهران امروز، با پاساژها و مراکز خرید و مالهایش، آسمانخراشهای لوکس سر به فلک کشیدهاش، با اکازیونها و پنتهاوسهایش در قیطریه، جردن، فرشته، فرمانیه، دروس و... اگر نگوییم به تمامی، لااقل بخش عمدهای از هویت خود را مدیون دلیری است. اگر باور ندارید، این فقط بخشی از پروژههای او در سالهای اخیر است: مسکونیها؛ جم، گل، دنا، افرا، نگاه، آمتیس، بام البرز، ویولت، آریا پارک، بام جمشیدیه، بام مهماندوست، بام نیاوران، باغ گل رز، ویلا لواسان، هفت آسمان، برج ایران زمین، ساختمان بوستان، ساختمان لوتوس، ساختمان مهرگان، برج روما رزیدنس، ساختمان نگارستان، ساختمان سروستان، مهماندوست پارسیان، مجتمع مسکونی گلنار، پارک مسکونی سروستان، مجتمع مسکونی چناران پارک و تجاریها: نگار، کوه نور، پالادیم، صادقیه، سپیدار، برج عمار، مرکز برند، دریای نور، پروژه بیات، بام شریعتی، پروژه کیان، نگین خودرو، مرجان، برج تویوتا، ولنجک، مرکز اداری و تجاری ارتش، ساختمان تجاری اداری آفریقا و....
به اعتراف کارشناسان مسکن، نبض بازار معماری ایران بعد از انقلاب و خصوصا از نیمه دوم جنگ بهدست دلیری بوده اما همزمان با این حجم گسترده کار، او بهشدت از گفتوگو و مصاحبه طفره رفته و کمتر حاضر است شنونده انتقادهایی که به معماریاش میشود، باشد. لابد میپرسید چه انتقاداتی؟ او کسی بود که نوعی از معماری پوسته را وارد معماری معاصر ایران کرد که پیشتر معماران از اعمال آن، اجتناب میکردند. معماری این چنین بود که آرام آرام به دو بخش پوسته و پلان بدل شد و آفرهایی که طراحی دلیری به سرمایهگذاران میداد، این امکان را فراهم میکرد که آنها بتوانند واحدهای مسکونی و تجاری خود را به بالاترین قیمت بفروشند. نقد دیگری که دلیری در این سالها با آن مواجه بوده، مربوط به چیستی و سنت این نماست. او بود که سنگهای گرانقیمت و گرانوزن را با برشهایی گرتهبرداری شده از معماری رم و یونان باستان به بدنه ساختمانهایی الصاق کرد که عموما روی گسلهای تهران ساخته شدند و او بود که عناصر لاکچری را به مجتمعهای مسکونی پیوست کرد تا برای نخستین بار، بیش از پلان یک بنا، ارزشهای افزودهای چون سونا، استخر، جکوزی، سالن ورزشی، لابی و... تعیینکننده قیمت ملک باشند.
در طول این سالها، بعضی از نقدهایی که به دلیری شده، ریشه در نوعی انتقامجویی داشته است چه آنکه در شرایطی که او صدها هزار مترمربع پروژه در دست ساخت داشت، بسیاری از دفاتر معماری، از کسادی به شغلهای دیگری رو آورده بودند اما این به آن معنی نیست که بشود معماری او را صد درصد قابلقبول دانست یا رد کرد. نکته مهم درباره پرونده آثار دلیری این است که او تاکنون بدون خیرخواهی یا بدخواهی نه مورد تقدیر قرار گرفته و نه نقد!