قاتل نجات بخش
کودکان قربانی و کابوس انتقام
جمال رهنمایی
مرد جوان 22ساله قوچانی که در سال1383 به جرم تجاوز و قتل بیش از20 کودک و بزرگسال به دار مجازات آویخته شد، خودش را مستحق مجازات نمیدانست و باور داشت قربانیان خود را از زندگی دردناک و فلاکتباری نجات داده است.
محمد بسیجه، معروف به بیجه عضو یک خانواده 15نفری بود، در کودکی مادرش را بهعلت بیماری از دست داد و هیچ خاطرهای از او به یاد نداشت. بارها از پدرش تا سرحد مرگ کتک خورده و در غل و زنجیر زندانی شده بود. محمد از 11سالگی بارها مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود. وی در جریان محاکمه خود گفت که از زمان کودکی، حیوانات مریض را میکشته و سپس آتش میزده تا آنها از زندگی زجر نکشند. بیجه به قتل 20زن، مرد و کودک اعتراف کرد؛ هرچند تعداد واقعی قربانیان هیچگاه معلوم نشد. هزاران نفر پای چوبه دار محمد بیجه حاضر شدند و او در آخرین روزهای اسفند همان سال بدون بررسی ابعاد شناختی این اعمال و مصاحبههای بالینی جرمشناسانه اعدام شد.
«پدوفیلیا» یا تمایل بیمارگون جنسی به کودکان که اغلب با آزار آنان همراه است، یکی از هولناکترین و آسیبزنندهترین اختلالات روانی است. افراد دارای این اختلال از آمیزش همراه با آزار انسانهای ضعیفتر از خود و بهخصوص کودکان لذت میبرند. آمیختگی لذت با قتل و آزار و مسیرهای شناختی این انحراف فکری، هنوز بهخوبی روشن نیست.
افرادی که نوع حاد این اختلال در آنها تشخیص داده میشود، در زندانهای امنیتی ویژه و جزایر دورافتاده نگهداری میشوند؛ زیرا دانش روانپزشکی و روانشناسی درمان قطعی برای انواع حاد این اختلال در اختیار ندارد و فعلا تنها راه ممکن، دورکردن این افراد از جامعه و بهخصوص کودکان است. در همتنیدگی لذت و آزار در دستگاه فکری این افراد، قدرت انتخاب را در لحظه عمل از آنان سلب میکند. سطح آزاردیدگی و نفرت از آزاردهنده نامشخص یا محبوب به حدی در این افراد بالاست که ظاهرا آنان با جابهجاکردن و انداختن این بار سنگین روی کودکان دیگر که مشابه سنی خودشان در زمان آزاردیدگی هستند، خودشان را از زیر بار این نفرت و خشم رها میسازند. ابعاد تأثیر خشونتورزی و تولید نفرت در جامعه و خانواده قابل محاسبه نیست و زندگی انسانها بیش از هر عامل بیرونی دیگری توسط خشم و نفرت خود آدمیان آسیبپذیر است.