از باغچه معیر تا یادگارهای سینما
موزه سینما به باغ فردوس رفت
فرزانه ابراهیمزاده
شهریور1381، از اسباب و اثاثیه قدیمی سینموتوگراف و پوسترهای قدیمی «آبی و رابی» و «دختر لر» گرفته تا «چک برگشتی» پوری بنایی و کفشهای زهوار دررفته میرزانوروز، همچنین جایزههای رنگارنگ سینمای ایران در عمارت زیبای معیرالدوله در باغفردوس جای گرفتند و اینگونه باغفردوس که 200سالی قدمت دارد و موزه سینما، یکدیگر را تکمیل کردند و یکی شدند. شهریورماه1381، سینمای ایران بر مبنای سالگرد ترخیص نخستین دوربینهای سینمایی به صدسالگی رسید و به همین مناسبت، با حضور رئیسجمهور وقت و مدیران و هنرمندان، موزه سینما رسما کار خود را در عمارت سفیدرنگ و پر از تاریخ معیرالممالک در باغ فردوس آغاز کرد؛ موزهای که البته در سال73 با پیشنهاد گروهی از سینماگران با جمعآوری بعضی از آثار سینمایی کار خود را آغاز کرده بود و از سال77 با حضور معاون اول رئیسجمهور در یکی از خانههای قدیمی لالهزار در کوچه پیرنیا افتتاح شده بود. این ساختمان که به دوره پهلوی بازمیگشت یکی از بخشهای املاک مشیرالدوله نائینیپیرنیا بود که بعد از تقسیم به قطعات کوچکتر فروخته شد. هرچند بسیاری این بنا را خانه هرمز پیرنیا میدانند، اما خانه هرمز پیرنیا درست مقابل این بنای بازسازیشده قرار داشت که توسط سینماییها به تملک درآمد. در همسایگی این خانه البته خانه میرزاحسن پیرنیا مشیرالدوله بود؛ خانهای که نهتنها بخشی از تاریخی سیاسی که شربتخانه آن محل تولد ارکستر گلها توسط داوود پیرنیا محسوب میشد. موزه سینما در چنین جایی راهاندازی شد. در ساختمانی در جوار این بنای تاریخی، علی حاتمی برای فیلم «هزار دستان» از بنایی فیلمبرداری کرد که خانه رضا خوشنویس را در آن ساخته بود و صحنه شکنجه تفنگچی سابق و خوشنویس آن روز در زیرزمینش فیلمبرداری شد. هرچه بود از همان زمان پیشنهادهایی برای انتقال موزه سینما به یکی از ساختمانهای معروفتر و بزرگتر مطرح شد.
بهترین گزینه، باغفردوس بود که سالها بعد از فوت خاندان معیر در اختیار وزارت فرهنگ قرار داشت. داستان باغ فردوس از 200 و خردهای سال پیش، زمانی آغاز میشود که معیرالممالک بزرگ تصمیم گرفت در کنار قصر محمدیه محمدشاه، قصری تابستانی برای خودش بسازد. قصر محمدیه هیچ وقت تمام نشد، ولی باغفردوس به پایان رسید و چون رشک بهشت بود به باغفردوس معروف شد. باغفردوس در زمان خودش نیز از ساختمانهای شاخص دوره قاجاریه بود؛ بنایی که با بهترین و مرغوبترین مصالح ساختمانی ساخته شد. معیرالممالک که خودش معمار سلطنتی بود، برای ساخت این بنا معماران اصفهانی و یزدی را دعوت کرد تا آن را بسازند. ساختمان در زمان نظامالدوله کامل شد و سنگهای مرمر اعلایش از یزد و کاغذ دیواریهایش را از فرنگ آوردند. عمارت باغفردوس به سبک معروف به گوشفیل طراحی شد. زمینهای جنوبی و سراشیبی باغ نیز با سنگچینهایی بهصورت هفتقطعه مسطح و مطبق درآمد و روی هریک از قطعات، استخری با فوارههای متعدد احداث شد. به نوشته منابع تاریخی مساحت باغفردوس بیست هزار مترمربع و طولش دویست و هشتاد متر بود. عمارت در میانه باغ قرارداشت. عمارتی هزار متری با سهطبقه که در طبقه اول تالار بزرگ و هشتاتاق به قرینه یکدیگر قرار داشتند. کف تالار با کاشی فرش شده بود و در جنوبش دوشاهنشین داشت. به نوشته منابع دوستمحمدخان معیرالممالک، همسرش عصمتالدوله را که دختر ناصرالدینشاه بود برای تابستانها به اینجا میآورد. ناصرالدینشاه تابستانها برای دیدار او سر راه صاحبقرانیه در اینجا میماند. اما سرنوشت باغ رشک بهشت معیر بعد از مرگ نظامالدوله با افت و خیزهای زیادی روبهرو شد. پسرش دوستعلیخان خیلی علاقهای به بازسازی این بنا نداشت و بعد از مدتی هم آن را رها کرد. ساختمان رو به خرابی رفت و بخشی از سنگهای مرمرش را برای ساختن عمارت امیریه به جنوب خیابان ولیعصر بردند و ساختمان به امینالملک فروخته شد. مادام دیولافوا که در آن زمان به تهران آمده بود مدتی در این باغ که رو به ویرانی میرفت آن را دید و از این موضوع نوشت.
چند سال بعد محمدولیخان تنکابنی، زمانی که هنوز سپهدار اعظم نشده بود این بنا را خرید، آن را بازسازی کرد و قناتش را لایروبی و احیا کرد. باغ زیبای فردوس دوباره رونق گرفت، اما محمد ولیخان هم مجبور شد آن را در قبال بدهیاش به تجارتخانه توماسیان به آنها بدهد. در سال1316هم بهخاطر بدهی تجارتخانه توماسیان باغفردوس تقسیم شد و بخشی از آن را دکتر محمود افشار خرید و بخش دیگر را دولت. دکتر افشار در بخشی از باغفردوس موقوفهاش را راهانداخت و بخش دیگر را به مؤسسه دهخدا سپرد و تکهای دیگر را به مؤسسه باستانشناسی دانشگاه تهران واگذار کرد. دولت هم این ساختمان را به آموزشوپرورش داد تا مدرسه شاپور تجریش (یا رشید یاسمی) را در آنجا راه بیندازد. اما مدرسه شاپور هم دوام نیاورد و بسته شد و ساختمان وزارت فرهنگ واگذار شد. در سال1341 گروه هنر ملی، نمایشهای «تقلا و تیرک شکسته» نوشته نصرت پرتویی و «زنگولهها» نوشته عباس جوانمرد را در ساختمان قدیمی باغفردوس اجرا کردند. در سال1350 وزارت فرهنگ و هنر این بنا را تبدیل به مرکزی فرهنگی کرد. در همین زمان وقتی که هنوز بازسازی باغفردوس تمام نشده بود آربی آوانسیان در فضای باغفردوس «باغ آلبالو»ی چخوف را به شکلی کاملا مدرن به صحنه برد. این نمایش به جای آنکه در یک صحنه باشد در اتاقهای مختلف اجرا میشد و تماشاگر همراه با اجرا حرکت میکرد. تا شهریور 1356 کنسرتهای متعددی ازجمله کنسرت گروه شیدا و عارف در این محل برگزار شد. بعد از انقلاب این باغ جزو املاک وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درآمد و مدرسه عالی فیلمنامهنویسی در آن مستقر شد و چهرههای شناختهشده سینما تئاتر در آن مشق سینمایی کردند. فیلم «کاغذ بیخط» ناصر تقوایی در حوضخانه این بنا ساخته شده است. فیلم «سلام سینما»ی مخملباف نیز که با یک آگهی روزنامهای شروع شد آخرین فیلمی است که قبل از تبدیل عمارت باغفردوس به موزه سینما در این محل جلوی دوربین رفت. درنهایت در سال79 باغفردوس به مدیران موزه سینما سپرده شد؛ موزهای که هرچند در شهریور81 افتتاح شد، اما در طول 18سال گذشته کامل و کاملتر شد و یادگارهای سینما و افتخارات آن در میانه عمارت قدیمی معیر جای گرفت.