
هویت ناهمگون شهر

محمدعلی علومی | داستان نویس و پژوهشگر:
طی اعصار گذشته شهرهای باستانی در هند و چین و ایران و مصر و... مظهر و نماد تمدن شرقی بودهاند. اما در دوران معاصر اغلب این شهرها تحت تأثیر شهرهای مدرن اروپایی قرار گرفتند و تغییر شکل دادند. شهرهای تمدن شرقی یک الگوی رایج دارند. این الگو که در شهرهای قدیمی ایران از جمله تبریز، اصفهان، شیراز، کرمان و... شناسایی شده است، یک بازار بزرگ را شامل میشود که در اطراف آن مجموعهای خدماتی از جمله کارگاههای کوچک صنعتی شکل گرفتهاند.
این کارگاهها از جمله آهنگری، مسگری، خیاطی و... هستند که نیازهای روزمره اهالی را تأمین میکنند. کاروانسراها، قهوهخانهها، کبابیها و همچنین ادارات و مراکز آموزشی نظیر مکتبخانهها از بازار فاصله چندانی نداشتند. خانههای اهالی نیز در اطراف این مجموعه بزرگ شکل میگرفت. چنین شهری مجموعهای مختصر و کارآمد بود. ولی این شهرها طبق الگوی شهرهای اروپایی که بر اساس تولید، تجارت و صنعت بنا شدهاند، تغییر شکل داده و مشکلات از همینجا آغاز شد.
یک نمونه اینکه، بازار بزرگ شد و به سراسر شهر تسری یافت و کارخانهها و صنایع بزرگ و کوچک همسایه خانهها شدند. آپارتماننشینی نیز که سکونت صنعتی محسوب میشود الگوی رایج سکونت در شهرهای ما شد. آپارتمانها در واقع خانههایی هستند که در ابتدا برای زن و مرد شاغل طراحی و ساخته شدند؛ زوجی که روزها سر کار هستند و شبها چند ساعتی در خانه استراحت میکنند. معلوم است این الگوی سکونت با شئون اخلاقی و سبک زندگی ایرانیان اصلاً جور در نمیآید.
برای مثال میتوان به رسم مهماننوازی ایرانیان اشاره کرد که با سکونت در آپارتمانهای کوچک ناهمگون است. مشکلات کلان پایتخت نیز از همین تقابل و ناهمگونی میان هویت سنتی و هویت صنعتی ناشی میشود. یک نمونه، ترافیک است که در شهرهای صنعتی معضلی مهار شده است ولی در جامعه ما به دلیل همین ناهمگونی برایش چارهای نمییابیم.
در واقع نمیتوانیم ترافیک را که پدیدهای ناشی از زندگی صنعتی در شهر است به خوبی بشناسیم، دلایل و ارتباطش با سایر شئون زندگی را درک کنیم و راهکارهایش را به مرحله اجرا برسانیم. وقتی هویت یک شهر تغییر کرده و ناهمگون شده و ما نمیتوانیم درک درستی از کارکردها و شرایط آن داشته باشیم و راهحل مشکلاتش را بدانیم تنها چارهای که میماند آزمون و خطاست. کاری که انجام میشود و معمولاً وضعیت را بهتر نمیکند.