• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
سه شنبه 9 دی 1399
کد مطلب : 120207
+
-

یک عاشقانه جنگی

یک عاشقانه جنگی

محمد عدلی_روزنامه‌نگار


خاکستر سبز
ابراهیم حاتمی‌کیا 1372 


  5سال از پایان جنگ ایران و عراق گذشته بود، اما فضای جامعه آنچنان از جنگ فاصله نداشت. اگر حین دفاع در برابر عراق، موضوع کمک به لبنان در رویارویی با صهیونیست‌ها به میان کشیده شد و احمد متوسلیان را به سوی خود روانه کرد، پس از آن نیز کمک به مسلمانان بوسنی در جریان هجوم صرب‌ها به بوسنی و هرزگوین مورد توجه قرار گرفت. فضای جامعه برای این کمک‌ آماده شده بود، حتی نیروهای داوطلب نیز از ایران برای دفاع از مسلمانان بوسنی گسیل داده شدند. اخبار جنگ بوسنی در ابتدای دهه70 به بخش ثابت اخبار رسمی ایران تبدیل شد و نیروهای از جنگ‌برگشته حال و هوای جنگ گرفتند. ابراهیم حاتمی‌کیا نیز به‌عنوان فیلمساز جنگی به موضوع کشتار مسلمانان بوسنی حساس شد و فیلمنامه خاکستر سبز را در همان حال و هوا نوشت؛ «فکر می‌کردیم که بعد از جنگ ماموریت جهادی تمام‌شده است، ولی ماجرای بوسنی صحنه را باز کرد؛ دشمن هم وسیع‌تر شد و در آن فضا، شامه‌ام به آن سمت کشیده شد.» 
حاتمی‌کیا که تا آن زمان عموم فیلم‌هایش را در میدان جنگ ساخته بود و به‌تازگی تجربه موفق «از کرخه تا راین» را از سر گذرانده بود، متفاوت‌ترین فیلم خود را ساخت. «خاکستر سبز» مهجورترین فیلم او نیز هست، اما در دسته بهترین ساخته‌هایش قرار می‌گیرد. خودش هم با گذشت 27سال، همچنان از این فرزند گوشه‌نشین یاد می‌کند. یک‌بار در سال1394 از اینکه آن زمان برخی درباره این فیلم از واژه نظربازی استفاده کرده بودند، گلایه کرد.
خاکستر سبز یک عاشقانه جنگی است حتی اگر کارگردانش بخواهد قصه عاشقانه فیلم را تنها در حد یک نشانه‌گذاری تعریف کند. ماجرا درباره جنگ است و آوارگی در آن بیشترین نقش را دارد، اما همه این رویدادها در بستری پیش می‌رود که عاشقانه‌های ناآرام را تداعی می‌کند.
فیلمسازی که برای تحقیق به کرواسی سفر کرده و قرار است ماموریتی دوستانه را نیز دنبال کند، وارد مسیر متفاوتی می‌شود. او با نیمه یک پلاک، یک عکس و یک نوار کاست که دوستش به نام عزیز آن را ضبط کرده، برای یافتن فاطیما، سفری را آغاز می‌کند که ادامه و اتمامش دیگر دست خودش نیست. هادی در این سفر مهمان یک مادر و دختر جنگ‌زده می‌شود و همراه با زن دیگری به نام فاطمه که زبان فارسی می‌داند، به‌دنبال صاحب عکس می‌رود. تصویرهای عاشقانه فیلم در میان آوارگی‌های جنگ، چشم‌نواز است. در یکی از سکانس‌ها هادی مشغول عکاسی از دختری است که مهمان خانه‌شان بود. به او پیشنهاد می‌کند که بخندد تا عکس‌ها خوب درآید؛ دخترک لبخند می‌زند. هادی بدون آنکه زبانش را بداند با دست اشاره می‌کند که بیشتر بخندد. دختر سعی می‌کند عمیق‌تر بخندد، اما هرچه بیشتر لبخند می‌زند، چهره‌اش غمبارتر می‌شود. اینکه از چشم‌ها بدون آنکه اشک بریزند، اندوه ببارد و لب‌ها لبخند واقعی داشته باشد، تصویری ماندگار از این فیلم برجای گذاشته است. ترکیب غم و شادی در چهره بازیگر بوسنیایی شاید نشان‌دهنده تمام درونمایه خاکستر سبز باشد. حاتمی‌کیا بعدها توضیح داد که چرا حس بازیگران بوسنیایی این‌قدر واقعی است؛ «در بسیاری از صحنه‌های فیلم، بازیگران، خود بچه‌های بوسنیایی هستند که در حال آوارگی سر صحنه حاضر می‌شدند؛ گریه می‌کردند. همه می‌دانستند چه کنند و اتوماتیک سر جای خودشان قرار می‌گرفتند.»
حاتمی‌کیا در سال1372 یک فیلمنامه کلاسیک از جنس سفر قهرمانی نوشته و نشانه‌های تئوریک این سبک را نیز رعایت کرده است. به همین دلیل خاکستر سبز یک فیلم روان و پرماجرا از آب درآمده که سینماشناسان نسبت به آن واکنش‌های مثبتی نشان دادند.
دیالوگ اصغر که برای برگرداندن هادی به کرواسی آمده نیز نشان می‌دهد عاشقانه جنگی ابراهیم حاتمی‌کیا به‌خوبی از آب درآمده است. او وقتی می‌بیند هادی از یافتن فاطیما کوتاه نمی‌آید و خودش نیز درگیر عشق شده است به او می‌گوید: «قصه عزیز، قصه لیلی و مجنون نیست؛ یوسف و زلیخا هم نیست». او می‌خواهد از تکرار عاشقانه عزیز جلوگیری کند، به همین دلیل بعد از این جمله به هادی نهیب می‌زند: «تو نباید بسوزی».
هادی اما با گوش کردن به صدای ضبط‌شده عزیز در نوار کاست و دیدن نشانه‌ها در شرق اروپا، به ماجراهای عاشقانه پی می‌برد و خود نیز در همان درد می‌سوزد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید