• یکشنبه 29 مهر 1403
  • الأحَد 16 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 20
یکشنبه 30 آذر 1399
کد مطلب : 119237
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/4x2ng
+
-

افسون شماره ۱۰

چرا مارادونا یگانه دوران و چهره تکرار‌نشدنی فوتبال جهان است؟

افسون شماره ۱۰

سعید مروتی_روزنامه نگار

درگذشت مارادونا و حسرت ابدی برای شماره ۱۰ استثنایی، انبوهی نکته و پرسش و حاشیه را به همراه داشت؛ نکته‌ای که تقریبا همه به آن اذعان داشتند بی‌تکرار‌بودن مارادونا بود. حتی کسانی که به هر دلیل مارادونا را دوست نداشتند هم معترف بودند که دیگر مانندش نخواهد آمد. چرا؟ چون او آخرین نابغه‌ای بود که در فوتبال ظهور کرد؟ می‌دانیم که اینگونه نیست و نسل نوابغ منقرض نشده است. بحث افتخارات را هم نمی‌شود پیش کشید چون در عالم فوتبال از او پرافتخارتر فراوان است. فقط در مورد پله که سال‌ها اختلاف نظر وجود داشت که او بهترین بازیکن تاریخ است یا دیه‌گو، می‌شود به فتح ۳ جام جهانی اشاره کرد؛ دستاوردی بی‌نظیر و رکوردی که بعد از گذشت نیم‌قرن هنوز شکسته نشده است. در زمینه مهارت فردی هم مدعیان بسیارند و مهم‌ترینش همین مسی که احتمالا بسیاری او را تکنیکی‌ترین بازیکن تاریخ می‌دانند. از دیگران و از قدیمی‌ها حرفی نمی‌زنیم.

در صف طولانی مدعیان و بازیکنان بزرگ و فراموش‌نشدنی، چرا مارادونا در ابتدای صف می‌ایستد؟ در حد مقدور و ممکن و با توجه به فضای محدود و مشخص این مطلب، می‌کوشم پاسخ این پرسش را بدهم و برای این کار گریزی نیست از مرور بر آنچه مارادونا انجام داد؛ مروری بر عملکرد شماره ۱۰ استثنایی با مجموعه‌ای درخشان از دستاوردهایی که بعید است قابل تکرار باشد.
نسلی که دوره درخشش مارادونا را به‌یاد نمی‌آورد و هایلات‌های بازی‌هایش را در قالب معمولا تکراری دو گلی که به انگلستان زد می‌بیند هم می‌تواند نشانه‌های نبوغ را در این نمایش‌های خیره‌کننده فردی مشاهده کند؛ از گل معروف به‌دست خدا تا گلی که محصول لشکر تک‌نفره دیه‌گو است که از پشت نیمه شروع به دریبل‌زدن می‌کند و همه را از پیش‌رو بر می‌دارد و بعد از طی‌کردن یک نیمه از زمین، توپ را به تور می‌دوزد. گل اول دلنشین‌ترین تقلب فوتبالی تاریخ و گل دوم نمایشی خیره‌کننده از تکنیکی است که فوتبال را از ورزشی گروهی به ورزشی فردی تبدیل می‌کند؛ تانگویی تک‌نفره که دروازه دشمن را نشانه می‌گیرد. انتقامی سخت از انگلستانی که سر جزایر فالکلند غرور ملی آرژانتینی‌ها را جریحه‌دار کرده بود و مکزیک ۱۹۸۶، موعد جبران مافات بود.
تصویر مارادونا را از ۴ سال قبل از این درخشش ناب به‌خاطر سپردیم. از جام جهانی ۱۹۸۲ اسپانیا که مارادونا به‌عنوان ستاره بارسلونا مهم‌ترین چهره تیم مدافع عنوان قهرمانی بود؛ مارادونای جوان و عصبی که در دوران سهل‌گیری داوران و ضعف قوانین فیفا، با انواع و اقسام خطاها مواجه می‌شد و وقتی قانون از او حمایت نمی‌کرد خودش دست به‌کار می‌شد؛ اتفاقی که در لالیگا هم بارها رخ داده بود. تصویر مارادونای جوان، تصویر بازیکن تکنیکی بداخلاق و خشنی بود که قیصر‌وار خودش مجری قانون می‌شد و معمولا بعد از کتک‌کاری با مدافعی قصاب (!) از زمین اخراج می‌شد. آرژانتین متکی بر مارادونا خیلی زود از جام جهانی خداحافظی کرد. فقط در بازی با ایتالیا، جنتیله به‌تنهایی ۹ بار روی دیه‌گو خطا کرد و فقط یک کارت زرد گرفت. تاکتیک ساده مدافعان و خطاهای مکرر و از کوره در‌رفتن مارادونا، پرونده مدافع عنوان قهرمانی را زودتر از موعد بست. آرژانتینی که هم به برزیل و هم به ایتالیا باخت و اوت شد.
مارادونا با وجود تکنیک نابش، در بارسلون هم عنصر نامطلوبی بود. دائم کتک می‌خورد و کتک می‌زد و اخراج می‌شد و با تکل خشن مدافع بیلبائو چنان مصدوم شد که یک سال بیرون نشست و در نهایت به ناپل رفت. به تیم جنوبی‌های همیشه تحقیر‌شده توسط باشگاه‌های متمول شمالی (یوونتوس، آ ث میلان، اینتر و...)؛ جایی که منطبق با روحیه عصیانگر مارادونا بود. شماره ۱۰ حالا انگیزه‌ای مضاعف برای درخشش داشت و با پختگی به‌دست آمده از سال‌های سخت حضور در بارسلون، آمده بود تا حق توده‌های فقیر را از شمالی‌های ثروتمند بگیرد. افسون شماره ۱۰ در ناپل کار کرد و او عاقبت ناپلی‌ها را قهرمان سری A و اروپا کرد. اسطوره مارادونا برای مردم ناپل از اینجا شروع شد؛ از احترامی که نابغه آرژانتینی برایشان خرید. قهرمان طبقه فرودست یک تنه کار را پیش می‌برد.
معمولا چه در باشگاه و چه در تیم ملی کنار بازیکنان متوسط بازی می‌کرد. در ناپل فقط کارکای برزیلی کنارش می‌درخشید و در آرژانتین کانی گیا. بقیه اغلب بازیکنان معمولی بودند. در جام جهانی مکزیک، والدانو تنها بازیکن بزرگ تیم بود که مهاجم رئال مادرید بود و تازه او هم از سه‌فرصت گلی که مارادونا برایش می‌آفرید، فقط یکی را گل می‌کرد. 5 گل و 5 پاس گل بالاترین دستاورد تاریخ جام‌جهانی توسط مارادونا رقم خورد. شماره ۱۰ تیمی را قهرمان کرد که بازیکنانش اغلب در لیگ داخلی یا در لیگ‌های سطح پایین مکزیک بازی می‌کردند. بوروچاگو که در فینال گل زد، بازیکن نانت فرانسه بود و خورخه لوییس براون دیگر گلزن فینال مقابل آلمان، مدافع تیم گمنامی در مکزیک بود. در تاریخ جام جهانی، هیچ‌گاه هیچ تیمی چنین وامدار یک بازیکن نبوده است.
در جام‌جهانی90، آرژانتین به‌مراتب ضعیف‌تر شده بود و مارادونا هم به آمادگی جام‌جهانی مکزیک نبود. اما یک مارادونای نه‌چندان آماده هم می‌توانست تیم معمولی‌اش را به دندان بگیرد و به فینال ببرد تا با بهترین آلمان تاریخ بازی کند؛ تیمی که برزیل مدعی و ایتالیای میزبان را حذف کرد و در فینال هم آلمان با یک پنالتی مشکوک شکستش داد. اشک‌های مارادونا بعد از فینال جام ۹۰ در خاطره‌ها ماند. افول شماره ۱۰ هم از همین جا شروع شد. او تاوان حذف ایتالیا را خیلی زود پس داد. پسر ناپل کنار گذاشته شد و حاشیه‌ها و زندگی شخصی ویرانش به‌چشم آمد و رسانه‌ای شد. مارادونای معتاد، مارادونای زن‌باره، مارادونای مرتبط با اعضای مافیا از دهه90 شد؛ تصویر مسلط بزرگ‌ترین فوتبالیستی که تاریخ به‌خودش دید. مارادونایی که منتقد سرسخت فیفا و رئیس‌اش هاوه لانژ برزیلی بود باید حذف می‌شد و خودش هم دست تطاول به خویشتن گشاده بود.
وقتی در راه جام‌جهانی ۱۹۹۴ آرژانتین در بوئنس‌آیرس، ۵ بر صفر به کلمبیا باخت و در آستانه حذف قرار گرفت، ۲سالی بود که شماره ۱۰ در تیم ملی بازی نمی‌کرد. حالا کل آرژانتین نام مارادونا را صدا می‌کرد. دیه گو برگشت و آرژانتین را به جام جهانی برد. در آمریکا مارادونا شروع توفانی‌ای داشت ولی بعد از ۲بازی تستش مثبت درآمد و نابغه را به‌عنوان بازیکن معتاد و دوپینگی از جام بیرون انداختند تا آرژانتین با یک کوه ستاره روحیه‌اش را ببازد و در یک هشتم حذف شود. درباره مارادونای مربی حرف زیادی نمی‌شود زد. او قطعا مربی بزرگی نبود و وقتی به‌عنوان سرمربی آرژانتین در جام جهانی به مصاف آلمان رفت با ۴ گل از هم پاشید و حذف شد. با نام بزرگش مربی گرانی هم بود ولی حتی در الوصل هم نتوانست به موفقیت برسد. با همه شور و حرارتی که داشت و همه انرژی‌ای که برای تیم‌هایش می‌گذاشت و عشق متقابلی که میان او و شاگردانش در جریان بود، نتیجه اغلب شکست بود. بزرگ‌ترین فوتبالیست تاریخ، مربی بزرگی از کار درنیامد.
مارادونا عشق چه‌گوارا و رفیق فیدل کاسترو بود؛ یک چپ‌گرای اصیل که از آرمان فلسطین دفاع می‌کرد و روحیه ضد‌امپریالیستی داشت. مردی که ثروتمند شد ولی به طبقه‌اش پشت نکرد و همیشه حامی ضعفا و دشمن اربابان باقی ماند. احتمالا چیز زیادی از سیاست نمی‌دانست و به شکل ذاتی و غریزی چپ بود.
مارادونا الگوی اخلاقی خوبی نبود. در هر خلافی که نباید یک ورزشکار مرتکب شود او تا انتهای خطش رفته بود. تا مدت‌ها زنانی مدعی بودند فرزند او را به دنیا آورده‌اند و در دو مورد مارادونا در نهایت این ادعا را پذیرفت. قطعا جوان‌ها برای یافتن راه و رسم زندگی، مارادونا را انتخاب نمی‌کردند ولی به‌عنوان بازیکن، هیچ چهره‌ای تابناک‌تر از او نیامد و احتمالا هم نخواهد آمد. مارادونا نام نبود صفت بود. در آرژانتین هر فوتبالیستی که چهره می‌شد مارادونای نوین لقب می‌گرفت و البته هیچ‌کس مارادونا نشد؛ حتی نابغه‌ای چون مسی که در قامت بازیکن ملی، فرسنگ‌ها از مارادونا دور است و در باشگاه هم کنار انبوهی ستاره می‌درخشد. فوتبال نسبت به زمانی که مارادونا با توپ گرد معجزه می‌کرد، تغییرات فراوانی کرده و همین تغییرات ما را مطمئن‌تر می‌کند که او هرگز بدیلی نخواهد داشت که دیگر هیچ فوتبالیستی ولو نابغه یک فوج بازیکن متوسط و زیر متوسط را به دندان نخواهد گرفت و به افتخار قهرمانی جام جهانی نخواهد رساند. که در عصر VAR دیگر هرگز دست خدایی در کار نخواهد بود. مرگ مارادونا پایان یک عصر هم بود؛ عصری که فوتبال نمایشی تک‌نفره بود و با سلاح نبوغ می‌شد هر سیستم و ساختاری را از پا انداخت. مارادونا، مهم‌ترین شمایل چنین نبوغی بود که با ترکیب تکنیک و کاریزما قهرمان توده‌ها شد؛ قهرمانی که مشابه‌اش نخواهد آمد.

این خبر را به اشتراک بگذارید