جواد منصوری
در سال1341 با درگذشت آیتاللهبروجردی، شاه تصور کرد که جانشینی برای ایشان وجود ندارد. غافل از اینکه شخصی مانند امامخمینی در دوران آیتاللهبروجردی در حوزه علمیه شناختهشده بود و علما و روحانیون برای ایشان احترام و موقعیت خاصی قائل بودند. با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در راستای اجرای سیاستهای آمریکا، کسی تصور نمیکرد حوزه مقابل آن بایستد و کسی مثل امامخمینی را داشته باشد که مردم را به حرکت درآورد. رژیم شاه تلاش کرد مصوبه را پس بگیرد و مردم و برخی روحانیون خوشحال شدند و آن را یک پیروزی تلقی کردند. اما امام با آگاهیای که داشتند تأکید کردند که آنان برنامه گستردهتری دارند. در این دوران رژیم شاه متوجه شخص امام شد که هم هوشیاری کامل نسبت به جریانات جاری دارد و هم عزم قاطع برای مقاومت در برابر رژیم شاه.
بهمن1341 انقلاب سفید یا همان اصلاحات ارضی مدنظر آمریکا مورد اعتراض علما، بهخصوص امام بود. امام بهدلیل شجاعت و بیان قاطع، عملا رهبری نهضت مردمی را بهعهده گرفتند و 13خرداد در عصر عاشورا سخنرانی تاریخیای در مدرسه فیضیه انجام دادند که بهنوعی اعلام براندازی رژیم تلقی شد. رژیم، امام را دستگیر کرد و منجر به قیام 15خرداد شد. فروردین1343 که خواستند امام را آزاد کنند، گفتند وارد مسائل سیاسی نشود و به فقه و شرع بپردازد. اما امام بعد از آزادی اعلام کردند که «این چه حرفی است. اسلام دین سیاست است و ما اسلام غیرسیاسی را قبول نداریم و همچنان به این راه ادامه میدهیم». امام به آگاهیبخشی به مردم ادامه دادند تا در مهر1343 ضمن افشاگری کاپیتولاسیون در سخنرانی تاریخی علیه شاه، آمریکا و اسرائیل فرمودند: «رئیسجمهور آمریکا بداند که منفورترین افراد نزد ما است. اسرائیل دشمن اسلام است و میخواهد اسلام را ریشهکن کند». آمریکا و اسرائیل این سخنرانی را تحمل نکردند. حسنعلی منصور به شاه گفت: «آمریکا از ما خواسته ایشان را تبعید کنیم». شاه گفت: «ما او را در 1342دستگیر کردیم آن مسائل پیش آمد». منصور گفت: «چاره دیگری نداریم». شاه دستور داد که با همراهی آمریکاییها امام به ترکیه تبعید شود که این یکی از اتفاقات نادر در دنیا بود که کشوری تبعه خود را به خارج از کشور تبعید کند. علت این موضوع این بود که ایران، ترکیه و پاکستان در دستان آمریکا قرار داشتند.
بیدارگر
در همینه زمینه :
یادداشت دوم