صاف تا کمی ابری با احتمال بارش موشک
زندگی در پناهگاه
سردار محمد حیدری
در زمان جنگ وقتی بمباران شهرها و بعدتر موشکباران شروع شد، در شهرهای کوچک و بزرگ پناهگاهی وجود نداشت و لذا آن توصیههای حداقلی دولت به مردم این بود که با شنیدن آژیر قرمز به مناطق امن پناه ببرند. از اینرو در چندماه ابتدایی جنگ، تحمل این شرایط و ترک کردن محل کار و کاشانه برای مردم بسیار سخت بود و مردم خوف و واهمه داشتند. ولی بعد به این نوع روش زندگی و کمبودها خو کردند و خاموشیها و برق رفتنها و رفتن به پناهگاه به امری عادی تبدیل شد. آنها حداکثر کاری که میکردند به شیشهها بهصورت ضربدری نوارچسب میزدند تا در موج انفجار آسیب کمتری وارد شود یا پنجره را با لفافهای میپوشاندند که اگر شبهنگام حمله هوایی صورت گرفت روشنایی وجود نداشته نباشد تا در حمله جنگندههای دشمن بهعنوان خطر فرض شود.
در برخی شهرها مثل دزفول، اندیمشک، شوش و شهرهای مرزی دیگر - که تقریبا در معرض حملات روزانه و شبانه بودند- آنقدر حملات جنگندهها و موشکبارانها زیادشده بود که دیگر برای مردم بارش بمب و موشک عادی بود و کسی به دنبال پناهگاه نمیگشت. تنها واکنش مردم در این شهرها این بود که اگر جایی مورد اصابت موشک قرار میگرفت جمع شوند و با عملیات امداد و نجات مصدومان را از زیر آوار خارج کنند. خوشبختانه مردم ساکن شهرهای شرقی به هیچعنوان درگیر این مسائل نشدند. تهرانیها بهعنوان ساکنان مرکز سیاسی، کمتر از مردم شهرهای مرزی در معرض بمباران و موشکباران بودند، اما با این حال مردم با سختیهایی مواجه بودند و آن شرایط را بهدلیل اینکه میدیدند قاطبه مسئولان خودشان هم مانند مردم هستند، تحمل میکردند. مثل خود امام که هرگز راضی نشد محل زندگیاش را ترک کند و جای امنی برود.