بازمانده غریب جنگ
ساکنان شهرک وحدت بهبهان با وجود سالها اقامت در این محل هنوز در محرومیت به سر میبرند
ستاره حجتی | خبرنگار:
هوا تاریک شده که به شهرک وحدت بهبهان میرسیم. تاریکی اجازه عکاسی نمیدهد، اما آنچه را باید دید، میبینیم. بخش عربنشین روستا نمیتواند شمایل محروم خود را حتی میان شولای شب پنهان کند. اینجا شهرک وحدت است و ساکنان آن بازمانده تلخترین رخداد تاریخ معاصر ایران؛ جنگ عراق علیه ایران.
مارگزیدگی؛ اتفاقی شایع
اهالی در مسجد روستا جمع شدهاند. امام جماعت به داخل دعوتمان میکند. میگویند اینجا در مسجد روستا میتوانیم همه اهالی را یکجا ببینیم و با آنها گفتوگو کنیم. از مسجد شروع میکنند. از بام فروریخته و جرزهایی که ترک از هم جدایشان میکند. یکی میگوید: امام جماعت قبلی مسجد از اینجا رفت. هنگام نماز روی سرش یک مار افتاد. میترسیم به سقف دست بزنیم. مارها در آن لانه کردهاند. حالا تنها سقف را از بیرون با ایرانیت پوشاندهایم و در داخل هم سعی کردهایم یک سقف کاذب درست کنیم که آن هم نیمهکاره است.
آن یکی میگوید: گزیدگی مار و عقرب شایع است. نه در زمینهای اطراف، بلکه در همین کوچه و خیابانهای خودمان که هنوز خاکی هستند و در خانههای متروکهای که در بیشتر خیابانها وجود دارند، مارگزیدگی اتفاق میافتد.
اجازه سکونت نداریم
از مسجد بیرون میآییم. اهالی ما را همراهی میکنند. کمکم بیشتر اهالی شهرک با ما کوچه به کوچه همراه میشوند. فکر میکنند خانههایی وجود دارد که ما باید حتما آنها را ببینیم. برخی به زبان عربی حرف میزنند و آنهایی که بیشتر فارسی میدانند به ما کمک میکنند. خانههای متروکه زیادی در اطراف روستاست. خانههایی که اهالی میگویند اجازه استفاده از آنها را ندارند. یکی میگوید: در خانه ما، بیش از 20 نفر زندگی میکنند. کسی اگر ازدواج کند، نمیتواند یکی از این خانهها را اجاره کند. تعداد ما زیاد میشود، فرزندان ما ازدواج میکنند، اما باید همه در خانههای قبلیمان بمانیم.
مرد نسبتا جوانی که خودش روی صندلی چرخدار نشسته است، میگوید از حادثهای در کار، دچار معلولیت شده است. او اصرار دارد به خانه جوانی برویم که نامش حیدر است. حیدر 26 سال دارد و شبی ناگهان بر اثر سکته مغزی فلج شده است. امکان رساندن حیدر به بیمارستان وجود نداشته و عوارض سکته ماندگار شده. مادر حیدر میگوید جان پسرش را خدا نجات داده است، زیرا سال گذشته جوان دیگری در روستا بر اثر سکته مغزی درگذشته. بعد از بازگشت از شهرک متوجه میشویم سکته مغزی رخداد شایعی میان کارگرانی است که زیر آفتاب سوزان و هوای داغ بدون کلاه و شرایط ایمنی کار میکنند. مادر حیدر زنی را نشانمان میدهد که از ابتدای ورودمان به روستا، همراهمان میآید. فارسی نمیداند و به عربی صحبت میکند. متوجه میشویم که او، مادر زن جوانی به نام مریم است که شوهرش را بر اثر سکته مغزی از دست داده و حالا، سرپرست 3 کودک خردسال است. حتی مادر حیدر که یادآوری رنج جوانش چشمهایش را نمناک میکند هم میگوید: باید سری به خانه مریم بزنید. مریم بیپناه است. امشب هم سالگرد شوهرش است. در خانه روضه دارند. همه به آنجا میرویم.
عبای عرب؛ صنعتی فراموششده
در خانه مریم زنان با عباهای عربی سیاه گرداگرد اتاق نشستهاند. آنجاست که برای نخستین بار متوجه میشوم روزگاری این منطقه به بافتن عبا و دوختش شهرت داشت، اما حالا حتی در میان زنان عرب نشانی از عبابافی نیست. مریم و خواهرشوهرهایش تاکید میکنند دوخت عبای عربی کاری است که از عهده آنها بر نمیآید. میگویند: عبابافی سخت است. این روزها بعضی از زنها در روستا جارو میبافند. آن هم نه همه، بعضیها. زنان عرب این روزها، عباهایی را که از دوبی وارد میشود معمولا از اهواز میخرند.
باید برای هر عبا حدود 120 هزار تومان پول بدهند. بهویژه عباهایی که ویژه مجالس است و نگین و سنگدوزی شدهاند. در خانه مریم متوجه میشویم شهرکنشینان چیزی از تسهیلات و وامهای اشتغال روستایی نمیدانند. نامش را هم نشنیدهاند.
هر کدام فکر میکنند باید برای گرفتن وام وثیقههای زیادی داشته باشند، اما سند عرصه این خانهها به نام خودشان نیست. میگویند ما سند آسمان را داریم. منظورشان از آسمان همان اعیان است. از خانه مریم بیرون میآییم. ساعتهایی از غروب گذشته است و هوا تاریکتر شده. در میان سیاهی اما، بوی زهم لجن کانال و جویهای آب پنهان نمیماند. زبالههایی که در گوشه و کنار جمع شدهاند هم به چشم میخورد. نور ماه، برای دیدن سیمای محرومیت کافی است. قول میدهیم فردا، روز روشن برگردیم تا همه آنچه را دیدهایم و شنیدهایم، ثبت کنیم.
250 طرح اشتغال در روستاهای بهبهان
محمد داسمه و حسن زیارتی، از اعضای هیأت مدیره گروه رفتگران طبیعت و فعالان اجتماعی بهبهان، راهنمای من در این سفرند. خیلی زود با هماهنگی آنها، قرار میشود فردا دیداری با بخشدار بخش مرکزی و فرماندار شهرستان داشته باشم. صبح روز بعد با وجود تعطیلی و پیش از عزیمت دوباره به شهرک وحدت، بخشدار را در دفتر کارش میبینیم.
جابر محبوب میگوید: این روستا پیشتر کد نداشت و برای همین از نظر قانونی تعلق گرفتن امکانات به آن سخت بود. بخشی از این شهرک که زمانی به شکل موقت و برای اسکان مهاجران جنگزده ساخته شده بود اکنون خانههای سازمانی کارکنان سپاه پاسداران است. شرایط در گذشته بسیار ناهنجار بود، اما پس از اعطای کد روستایی، دولت هم امکاناتش را در اختیار این روستا قرار میدهد. محبوب درباره بیاطلاعی روستاییان از وامهای روستایی میگوید: بخشی از روند کار از سوی دهیاران و با اطلاعرسانی آنها صورت میگیرد. سال گذشته اعتبار مناسبی برای اشتغال روستایی، در نظر گرفته شد. در حال حاضر 250 طرح اشتغال روستایی در بهبهان به بانکهای عامل معرفی شده است، اما طبیعتا در برخی مناطق محرومتر، روستاهای بدون کد یا روستاهایی که به تازگی کد دریافت کردهاند، مشکلاتی وجود دارد. محبوب توضیح میدهد: زمینهایی که خانههای اهالی امروز در آن قرار دارد، زمینهای شخصی است.
به همین دلیل مردم فقط اسناد اعیان خانههایشان را دارند و عرصه در تملک اشخاصی است که قبلا زمینها را برای ساخت شهرک مهاجران به دولت واگذار کردهاند و به جای این زمینها، اراضی دیگری دریافت کردهاند. او میگوید رایزنیهای زیادی میان مالکان و دولت انجام شده است تا شهرکنشینان بتوانند سند برای عرصههای ملکی دریافت کنند؛ شهری که به گفته حسن اشکانی، یکی از مسئولان بنیاد مهاجرت که در زمان جنگ شکل گرفته بود، به اسکان موقت جنگزدگان اختصاص پیدا کرد. اشکانی تعریف میکند شمایل این شهرک مانند 5 شهرک دیگری که در این منطقه قرار دارد، در ابتدا این طور نبوده. او میگوید: بعد از پایان جنگ که بنیاد مهاجرت به ستاد بازگشت تغییر وضع داد، قرار شد با امکانات و کمکهای دولتی، مهاجران جنگزده به مناطق خودشان برگردند.
عدهای بازگشتند و عدهای دیگر نیامدند.
گروهی از آنها که بازگشته بودند هم به دلایل متعددی دوباره به شهرکها آمدند. حالا سالها گذشته است. در شهرکهایی مانند شهرک وحدت، کودکانی به دنیا آمدهاند که جنگ را با محرومیتهای پس از آن میشناسند.
دیگر نه مهاجران، جنگزده هستند و نه در رویای بازگشت به جایی که روزگاری خانهشان بوده. اینجا برای آنها همه آن چیزی است که از یک خانه میشناسند؛ اگر چه در محاصره زباله، اگرچه با بیکاری. آنها حالا شهروندان بهبهان هستند، اما به نظر خاموش و چشمانتظار.
چشمانداز توسعه بهبهان
«محمد حری»، فرماندار بهبهان، جوانی است که از حدود یک ماه پیش بر این مسند قرار گرفته. او معتقد است؛ برای توسعه نه تنها بهبهان که خوزستان، باید نگاهها را از نفت، گاز و پالایشگاه برداشت. او میگوید طی یک ماه گذشته تلاش کرده است تا توانهای پایدار توسعه منطقه را بشناسد.
حری توضیح میدهد: بیشک بهبهان نه تنها در محدوده این روستا، بلکه در بسیاری مناطق دیگر، گرفتار توسعهنیافتگی و محرومیت است، اما من به عنوان یک مدیر نمیتوانم بدون برنامه و پیش از مطالعه اقدامی انجام دهم. یکی از مهمترین بخشهایی که در بهبهان مغفول مانده توسعه روستایی، صنایع دستی و بهویژه گردشگری (به واسطه توان روستاها) است. احیای بسیاری از مشاغل سنتی میتواند گرهگشای خیلی از مشکلات باشد. دولت هم در زمینه اشتغال شهری و روستایی اعتبار مناسبی به همه استانها داده، اما ممکن است در برخی مناطق اطلاعرسانی کافی صورت نگرفته باشد.