مصاحبه با رضا میرکریمی؛ دبیر جشنواره جهانی فجر
پافشاری بر خواستههای حداکثری یعنی کاهش مخاطب
شاهین امین | دبیر گروه ادب و هنر:
جشنواره بینالمللی فیلم فجر سابقهای 36ساله دارد اما در واقع 4سال است که هویتی مستقل و واقعی یافته و از بخش ملی به شکل کامل جدا شده است. در دوره جدید، جز سال اول، در بقیه ادوار، دبیری جشنواره را رضا میرکریمی بر عهده داشته که با آثاری چون «زیر نور ماه»، «خیلی دور، خیلی نزدیک»، «به همین سادگی» و «یک حبه قند» سابقهای درخشان در فیلمسازی دارد.
در 3سال گذشته میرکریمی و تیم همراهش کوشیدهاند که جشنواره جهانی فیلم فجر برخلاف دیگر جشنوارههای ایرانی(جز سینما حقیقت) شکل و شمایل یک جشنواره واقعی و جهانی را داشته باشد
جشنوارهای که بدون شلوغکاریهای مرسوم اینجایی مثل «نمایش در فلان تعداد سالن» یا «نمایش در فلان تعداد شهر» و... به شکلی کاملا مشخص و البته اندیشیدهشده، تلاش میکند با تعریف مخاطبان و اهداف خود، شکل یک «جشنواره» صاحب هویت را داشته باشد نه اینکه یک دورهمی یا جشن باشد. به همین منظور، این جشنواره بیشتر به کیفیت بخشهای مختلف بر مبنای اهداف ملی توجه دارد، نه کمیت غیرقابل کنترل نمایشهای حجیمی که فقط تابلوی جشنواره را برخورد دارند. اما این مسیر تا کی ادامه پیدا میکند؟ آیا جشنواره و تیم برگزاری آن این فرصت را مییابند که به تمام اهداف خود برسند و قوام و ثبات لازم را بیابند؟ میرکریمی که علاوه بر کارگردانی سابقه تهیهکنندگی و مدیرعاملی خانه سینما را هم دارد تا کی دبیر جشنواره خواهد ماند؟ نسبت جشنواره ملی و جشنواره جهانی با یکدیگر چیست و چگونه این دو جشنواره میتوانند همافزایی داشته باشند؟
این سؤالها و مباحث دیگر را با همراهی مسعود میر در گفتوگویی مفصل با میرکریمی مطرح کردهایم. به امید اینکه جشنواره جهانی فیلم فجر مانند بسیاری از حرکتهای فرهنگی و اجتماعی دیگر، ناتمام نماند، رشدش متوقف نشود و مسیرش تغییر نکند تا همه سینمادوستان ایرانی و غیرایرانی مفتخر باشند به حضور در «جشنواره جهانی فیلم فجر».
الان 3سال است که درگیر جشنواره جهانی هستید. چرا فیلمسازی موفق 3سال پای یک جشنواره جهانی و استاندارد میایستد؟ البته همه دوست دارند که چنین اتفاقی بیفتد اما اینکه یک فرد، خودش را کنار بگذارد تا یک کار جمعی بکند، در ایران چندان مسبوق به سابقه نیست. یک بار هم در خانه سینما با هم صحبت کردیم و پرسیدم چرا استعفا نمیدهید؟ گفتید بگذارید یکبار هم که شده این تلاطمها تمام شود و بعد من در آرامش سراغ کار دیگری بروم. فکر نمیکنید این برای یک فیلمساز، هزینه زیادیاست؟ تازه اضافه کنید حاشیههای ایجادشده را!
حق با شماست. واقعیت این است که من فکر میکردم در کنار برگزارکردن این جشنواره، میتوانم فیلم هم بسازم. حال اینکه این نتوانستن چقدر به تنبلی من برمیگردد یا اینکه فیلمنامههایی نوشتم که شرایط ساخت آنها پیش نیامد و ربطی هم به جشنواره نداشت، بحث دیگریاست؛ اما واقعیت این است که مدل فیلمسازی من، خیلی متمرکز است. نمیتوانم همزمان چند کار را پیش ببرم و نکته مهم اینکه حجم کار جشنواره خیلی بیشتر از تصور اولیه من بود؛ تازه، ما در مسیر فهمیدیم که کارهای بسیاری میشود انجام داد. اصولا یک جشنواره جهانی رویدادی نیست که برگزاریاش در 10روز خاص در طول تقویم سال انجام شود، بلکه فقط قسمت آخر آن، همان 10روز است و برای اینکه ریشهدار و هدفمند باشد و بتواند تأثیر بگذارد باید برای خودش منطقه تعریف کند، در طول سال آن منطقه را مراقبت و رصد کند، برای اهداف خود طرحهای نو داشته باشد و... . وقت میبرد که شما بتوانید برای هر کدام از این طرحها کانالهای خودش را پیدا کنید. نهایتا گردهمایی بینالمللی ویترینی آن، همان قسمت چندروزه جشنواره است.
یعنی جشنواره یک جریان فرهنگی سینمایی زنده است که همواره کار کند.
همینطور است. من در سال گذشته متوجه شدم که هر قسمت جشنواره، بیش از یک سال کار دارد و قبل از شروع این جشنواره باید گروهی برای جشنواره سال بعد کارشان را شروع کنند و عملا یک سال، کم است.
به همین دلیل مدیریت جشنواره، یک کار تماموقت است؟
بله. نه فقط برای مدیر بلکه برای مجموعه و تیمی که کار میکنند؛ به این شرط که بخواهیم جشنواره، جشنواره تأثیرگذاری باشد. من جشنوارهها را تقسیمبندی کردهام؛ به 2شکل پیشرو و پیرو. اگر بخواهیم جشنواره پیشرو باشد روال، همین است. ما قبلا مدل پیرو را تجربه کردهایم؛ یعنی اینکه منتظر میشدیم جشنوارههای دیگری کشف کنند و ما از کشفهای آنها بهره ببریم. این روش، کار چندان ویژهای ندارد. نوع دیگر این است که ما بهدنبال کشفکردن باشیم که ادعای بزرگیاست، وقت میبرد و طول میکشد.
کشف فیلمساز یا حتی جریانهایی که...
کشف فیلمساز، جریانهای فیلمسازی و حتی کشف راههای جدید ارتباط با بعضی کشورهایی که سینمای نوپا دارند یا کمتر دیده شدهاند اما ما فکر میکنیم میتوانیم با آنها ارتباط و اشتراکاتی داشته باشیم. برای این هدف شما دیگر نمیتوانی فقط در 4 تا 5 جشنوارهA فیلمها را ببینی و بار خودت را ببندی و برای خودت جشنواره برگزار کنی؛ باید به جاهای دیگری هم سر بزنی؛ جاهایی که شاید کمتر به آنها توجه میشود؛ مثلا ما روی آسیای میانه کار کردهایم؛ روی سینمای بالتیک که حتی در اروپا هم کمتر دیده شده کار کردهایم. بعد از اینکه ما در جشنواره، برنامه مروری بر سینمای بالتیک را برگزار کردیم، 2جشنواره دیگر این سرفصل را مرور کردند. بعضی از این فیلمها بعدا در جاهای دیگر دیده شدند؛ یعنی ما شروعکننده بودیم و اساسا این شکل نگاهکردنها و دیدن بعضی فیلمها اولین بار در جشنواره ما انجام شد. ما در منطقهای که برای خود تعریف کردهایم هم دنبال کشف استعدادها و ایدههای جدید هستیم؛ منطقهای که خاورمیانه، آسیایمیانه و آناتولی در آن واقع شده است.
در این منطقه سینمای ما موقعیت ممتاز و بلامنازعی دارد؛ جشنواره ما هم باید این ویژگی را داشته باشد؛ حداقل در منطقه، بهترین باشد؛ بعد در کوتاهمدت، در آسیا. این هدف مهم، دستیافتنی بود و واقعا هم به این نقطه رسیدیم؛ یعنی الان خیلی از مخاطبان جشنواره که در 2سال گذشته آمدهاند مدعی هستند که جشنواره ما در این منطقه، جشنواره بامحتواتر و هدفمندتری است. البته جشنوارههای ویترینی و پرطمطراقی هم در منطقه ما هستند ـ مثل جشنواره دبی ـ اما اصالت و پشتوانه جدی ندارند.
ما هم سینما داریم، هم جشنواره و هم پشتوانه فرهنگی. تلاش میکنیم که به یک نقطه ملاقات بینالمللی تبدیل شویم. جشنواره دمشق رقیب جدی ما بود که به خاطر مسائل داخلی از بین رفته است. جشنواره قاهره هنوز هم مدعیاست که جشنوارهA است اما سالهاست که به خاطر مسائل داخلی از رونق سابق برخوردار نیست. در شاخ آفریقا که جزو محدوده ما نیست جشنواره «کارتاژ» هست که جشنواره مهمیاست و فیلمهای آفریقایی و کشورهای اسلامی در آن به نمایش درمیآید. در آسیای میانه جشنواره جدیای نداریم. تنها جشنوارهای که خیلی پول خرج میکند و میخواهد رقابت کند جشنواره دبی است که نتوانسته اعتبار حرفهای و سینمایی چندانی به دست آورد. ما جشنوارهای آنچنانی نیستیم و حتی مثل سابق به مهمانانمان امکانات نمیدهیم. هتلها را کوچکتر کردهایم، پذیرایی را محدود کردهایم اما در عوض بار علمی را افزایش دادهایم و تعداد مسترکلاسها، ورکشاپها و پنلهایمان خیلی زیاد است که در سطوح مختلف برای سوادهای مختلف از سینما برگزار میشود و اینها مسائلیاست که جاهای دیگر تقریبا وجود ندارد.
اینکه به کشف بهعنوان یک وظیفه اشاره کردید خیلی جالب است؛ درحالیکه سالهاست کشف در جشنواره ملی فجر، جدی گرفته نمیشود یا اصلا فراموش شده است!
این یک مشکل قارهایاست.متاسفانه ما هنرمندان قاره آسیا در اروپا با هم آشنا میشویم؛ یعنی اروپاییها ما را کشف و به یکدیگر معرفی میکنند. در جشنوارههای اروپاییاست که میفهمیم در هنگکنگ کارگردان خوبی هست یا کره یا ژاپن چهجور سینمایی دارند! در آسیا جشنواره کم برگزار نمیشود؛ جشنوارههای پرخرجی مثل پکن، توکیو، پوسان و... اما معمولا استعدادهای آسیایی و البته قارههای دیگر در کن و ونیز و برلین و لوکارنو و سنسباستین و دیگر جشنوارههای اروپایی معرفی میشوند. کیارستمی به آنجا میرود و بعد به آسیا معرفی میشود و بعد میبینیم فیلمسازهای آسیای میانه بر اساس مکتب کیارستمی فیلم میسازند. این یک ضعف درونسازمانی و فرهنگی است که ما در قاره آسیا داریم. در منطقه ما وضع بدتر هم هست. ما در منطقهای با اعتقادات اسلامی زندگی میکنیم و مسلمانان جمعیت بزرگ این منطقه را تشکیل دادهاند. با توجه به موضعگیریهایی که غرب نسبت به این منطقه و اعتقادات آن داردمتاسفانه ما شناسایی استعدادهای منطقه را هم به آنها سپردهایم؛ مثلا کشورهایی داریم مثل افغانستان، تاجیکستان و عراق که در آنها استعداد، کم نیست؛ حتی در سوریه بعد از همه اتفاقات.
اینها در منطقه برادر بزرگتری به اسم ایران دارند که با سینمای قدرتمندش در جشنوارههای قدرتمند دنیا تریبون دارد ولی برای اینکه بتوانند خودشان را به سینمای ایران معرفی کنند یا بتوانند جای دیگری بروند باید منتظر باشند که یک جشنواره اروپایی آنها را معرفی کند. برای این است که میگویم جشنواره جهانی فجر میتواند هاب سینمایی منطقه باشد؛ مثلا ما 2سال قبل یک فیلم از کویت داشتیم که نمیگویم فیلم ضعیفی بود اما فیلم قدرتمندی هم نبود ولی به هر حال از کویت بود؛ کشوری که هر 10سال یک بار در آن فیلم ساخته میشود؛ کشوری که همسایه ماست. همان موقع تصمیم گرفتیم که بر اساس اهداف جدید جشنواره با کویت ارتباط برقرار کنیم. اگر ما بتوانیم سکوی معرفی هنرمند کویتی به جهان باشیم و در شرایطی که ممکن است هیچ تریبونی در هیچ نقطهای از اروپا به آن فیلم داده نشود، به ارتقای کیفیت آن نیز کمک کنیم کمکم ذائقههای همسو یا همخانواده با خودمان را معرفی میکنیم.
طبعا ایجاد این فضا طول میکشد اما نتیجه میدهد؛ مثلا 2سال قبل، از عراق یک فیلم داشتیم که آن هم شاید فیلم معمولیای بود اما در عراق جنگزده ساخته شده بود. ما آن را نشان دادیم و باعث شد که فیلمساز بتواند بودجه فیلم بعدیاش را تامین کند و فیلم بعدی را بسازد و با ما دائما در مکاتبه باشد تا فیلم بعدی را در جشنواره ما به نمایش بگذارد؛ یا همان کویتیهایی که 2سال قبل فیلم داده بودند امسال دوباره برای ما فیلم فرستادند. اینها وظایف رویزمینمانده و ظرفیتهای فراموششده هستند.
چرا همه نگاهها معطوف به جشنوارههای اروپایی شده است؟ چرا کسی که اصلا در خاورمیانه زندگی نکرده و اصلا مشکلات خاورمیانه را نمیداند باید راجع به مهاجرت از خاورمیانه فیلم بسازد و در برلین جایزه بگیرد درحالیکه ما اینجا هستیم؟ اگر بتوانیم دیدگاه فیلمسازی را که اینجا حضور دارد تقویت و او را معرفی کنیم، میتوانیم بگوییم جشنواره پیشرویی هستیم؛ درواقع ما باید بتوانیم مطالبات یک مهاجر را از جامعه جهانی بخواهیم نه اینکه با یک دیدگاه مهاجرپذیر به ماجرا نگاه کنیم. فیلمسازی که طلبکار است میگوید این شرایط را غرب برای من و کشورم ایجاد کرده و شروع قصه از مهاجرت من نیست؛ قصه عقبتر است و از جای دیگری شروع میشود که باعث مهاجرت من شده. اینها مسائلیاست که میتواند ما را به عنوان هاب منطقه جا بیندازد. البته برای دستیابی به این هدف باید بخشهای دیگری هم به جشنواره اضافه میشد. ما در اهداف خود، تم اصلی را معرفی کردیم و گفتیم ارزشها، مسائل انسانی، اخلاق و حتی بحثهای معنوی و دینی برای ما مهم است و طبعا مثل همه جشنوارههای مختلف صداهای اقلیت برای مااهمیت دارد؛صداهای معترضی که میخواهند به سینمای مسلط و سیاست مسلط جهانی اعتراض کنند ولی تریبون ندارند.
اگر بخواهیم هاب منطقه باشیم و بخواهیم برخی سینماها رشد کنند باید مقداری هم سعهصدر داشته باشیم؛ چراکه ممکن است آن فیلمساز عراقی یا سوری و یا تاجیک نگاهی داشته باشد که چندان با نگاه رسمی ما منطبق نباشد.
حرف دقیقی زدید. یادتان باشد که قبلا جشنواره به شکلی برگزار میشد که مهمانان خارجی همراه با مردم عادی فیلمها را روی پرده نمیدیدند یا بهندرت این اتفاق میافتاد. به هر حال محدودیتهایی وجود داشت. اینکه بتوانیم کمی افق نگاهمان را گسترش دهیم مهم است. بهنظر من وقتی میتوانیم در جامعه جهانی حرف بزنیم که در کنار اعتقاد به آرمانهای خودمان خواستههای حداقلی داشته باشیم. خواستههای حداقلی یعنی پیداکردن مشترکات با تعداد بیشتری از افراد. آنچه ما را به جمعیت بیشتری از دنیا پیوند میدهد چیست؟ اگر اخلاق است باید روی آن بایستیم. هرچه بیشتر خواستههای خود را مطرح کنید جامعه تحت پوششتان کوچک و کوچکتر میشود و این همان صبوریاست.
بهجرأت میتوانم بگویم که جمعیت هنرمند سینماگر مستقل دنیا کمتر، جمعیتی مذهبیاست و اعتقادات مذهبی دارد اما با ما مشترکات زیادی دارد. نخستین مورد این مشترکات این است که سینمای مستقل و غیرمسلط در دنیا، سینمای معترض است؛ سینمای معترض به سیاستهای حاکم. این اشتراک کمی نیست و ما میتوانیم یک همآرمانی ایجاد کنیم یا دنبال پیداکردن و بازتولید ارزشهای اخلاقی و انسانیای که در دنیای مدرن به فراموشی سپرده شده است باشیم. اگر فقط بخواهیم روی خواستههای حداکثری خود تاکید و پافشاری کنیم، جامعه هدفمان کوچک و کوچکتر میشود. ما میتوانیم برای مناطق مختلف، اهداف مختلف تعیین کنیم. منطقه خاورمیانه یک منطقه مذهبیاست که بیشتر جمعیت آن را مسلمانان تشکیل میدهند؛ برای اینها چه برنامهای داریم؟ این نباید مانع ما در راه ارتباط با جامعه جهانی شود. ما باید به آسیا یا دیگر جشنوارههای جهانی هم فکر کنیم. تصور میکنم جشنواره توانسته برنامههایی داشته باشد که همه اینها را نمایندگی کند؛ البته با ارتباط مستقر و مستمر.
شما سال گذشته گفتید که ما برای هر جشنواره یکسالونیم وقت میخواهیم.
بله. و اینکه منتظر نشویم تا استعدادی به وجود بیاید و بعد ما آن را کشف کنیم بلکه روی استعدادهای آینده سرمایهگذاری کنیم. برای این کار بخش دارالفنون را راهاندازی کردهایم؛ بخشی که هر سال 110جوان زیر 27سال که هر کدام حداقل یک فیلم کوتاه ساختهاند در آن حضور مییابند. سال گذشته افرادی از 33کشور و بیستوچند استان ایران به جشنواره آمدند؛ یعنی 50نفر از ایران و 60نفر از خارج و ما برای اینها مسترکلاسها و ورکشاپهای خوبی برگزار کردیم. آنها نخستین تجربه علمی آموزش سینمایی خود را در ایران و با گرایش فرهنگ ایرانی تجربه کردند و بعد این جمعیت در کشورهای خودشان پخش شدند. هر سال 110آدم جدید میآیند و باز این اتفاق میافتد. این ،هم سرمایهگذاری روی استعدادهاست و هم اینکه ارتباط آنها با سینما، با ذائقه اخلاقمحور سینمای ایران شکل میگیرد.
گفتید هزینههای ما کاهش پیدا کرده؛ هزینههای جشنواره چقدر بوده است؟
سال گذشته هزینه جشنواره جهانی فیلم فجر 8میلیارد و 600میلیون تومان بوده؛ با 350مهمان خارجی از 66کشور. اگر فعالیتهای ما را ریز کنید متوجه میشوید که به نسبت حجم عملیاتی که در حال انجام است ما جشنواره خیلی ارزانی هستیم. برای پیداکردن یک فیلم مناسب در یک بخش از جشنواره که 110فیلم خارجی دارد باید چیزی نزدیک به 20فیلم دیده شود. این 20فیلم در ایران نیست؛ پس ما یا باید برویم و پیدا کنیم و یا مشاورانی داشته باشیم که به ما پیشنهاد بدهند. اینها همه مستلزم صرف هزینه و داشتن ارتباطاتیاست که باید در طول سال فعال باشد. تازه وقتی به این مرحله میرسیم و فیلمی را میخواهیم، مناسبات جدیدی شروع میشود؛ آیا آن فیلم را به ما میدهند؟ آیا حاضر میشوند محدودیتهای احتمالی ما را بپذیرند؟ اسکرینفیای که باید بپردازیم چگونه است؟ با این مبادلات بانکی اصلا چگونه باید این پول را به دست طرف مقابل برسانیم؟ مستر و هزینه دیاچال این فیلم چگونه باید باشد؟ بعد هم که فیلم باید ترجمه و زیرنویس شود و سپس آمادهسازی دقیق انجام شود تا نهایتا در جدول نمایش قرار بگیرد و در نهایت هم باید عودت داده شود و... . تمام اینها فقط برای یک فیلم است؛ حالا این را مقایسه کنید با یک جشنواره ملی که فیلمها را خود فیلمسازها آماده میکنند و هیچ مرحلهای جز تکثیر، باقی نمیماند
به هیچ ارتباطات سختی هم نیاز نیست و شما از بین هزار فیلم، انتخاب نمیکنید بلکه فقط 100فیلم است. تازه این میشود پروسه فیلم. بعد به افراد میرسید؛ افرادی که دعوت میکنید، در طبقات مختلف دستهبندی میشوند. آنها وقت خیلی کمی دارند اما شما به دانششان احتیاج دارید و دوست دارید اینجا مسترکلاس داشته باشند. در تمام دنیا باید مبلغ هنگفتی هزینه کنید تا کسی مثل «سکوروف» را بیاورید. ما جزو جشنوارههایی هستیم که اصلا بلیت بیزنسکلاس ـ حتی برای داورانمان ـ نمیدهیم. کار سختی در جذب داور داریم و نوعا هم داورهای خیلی خوبی داریم. حداقل در مقایسه با 2جشنواره مسکو و توکیو که سال96 من داور بودم و جشنوارهA بودند، ما ترکیب داوری قویتری داریم. پروسه بسیار سختی برای راضیکردن این افراد داریم که با کمترین امکانات و بدون هیچ دستمزدی بیایند و داوری کنند.
یعنی ترکیب داوران ما از مسکو هم بهتر بود؟
بله. میتوانید رزومه داوران را روی کاغذ مشاهده کنید. مهمانان دیگری هم هستند. این تعداد افراد، هزینه هتل دارند. درست است که ما هزینه پذیرایی و هتل را کم کردهایم اما باز هم هزینه وجود دارد. ما به مهمانان فقط یک وعده صبحانه میدهیم و یک کارت اعتباری که در آن 60هزار تومان پول هست. در واقع ما سال به سال، داریم با وجود تورم، هزینهها را کاهش میدهیم؛ یعنی با وجود تورم، هزینههای ما افزایش پیدا نکرده است؛ دلیلش هم این است که کارمان را بیشتر یاد گرفتهایم و هزینه آزمون و خطای کمتری میپردازیم. من 2ویژگی موفقیتهایی را که به دست آوردهایم بگویم. مهمانهای خارجی میآمدند ایران تا فیلم ایرانی ببینند؛ اصلا کسی جشنواره جهانی ما را جدی نمیگرفت. حاضر بودند در شوی ما شرکت کنند و با ما عکس بگیرند اما نمیرفتند حتی یک فیلم خارجی را که ما انتخاب کرده بودیم ببینند.
درواقع برای بازاریابی کار خودشان آمده بودند. الان 2سال است که ما شاهد حضور مهمانهای خارجی هنگام نمایش فیلمهای خارجی هستیم؛ یعنی انتخابهایی داریم که آنها ندیدهاند. حتی بعضی از فیلمهای خارجی ما بعد از نمایش در تهران، راه جهانیشان را پیدا میکنند. ما یک تهیهکننده قزاقستانی داشتیم که وقت رفتن از ما تشکر میکرد و میگفت یک فیلم فروختم و 2فیلمام هم در 2جشنواره اروپایی پذیرفته شد. نکته دیگری که ما را امیدوار میکند این است که سال گذشته 100نفر از مهمانان ما بلیت هواپیما را خودشان تهیه کردند و امسال این عدد به 160نفر میرسد. ما در انتهای جشنواره یک نظرسنجی ایمیلی انجام دادیم. بسیاری از مهمانان میگفتند شما یک محل ملاقات بینالمللی خیلی پروپیمان برای ما فراهم کردهاید؛ این نکته خیلی مهمی بود. جشنواره مسکو که من در آن حضور یافتم 170 تا 200مهمان دارد؛ توکیو 150مهمان رسمی بیشتر ندارد؛ در حالی که ما 350مهمان از شرق و غرب داشتیم.
این مزیت ماست؛ چون در نقطهای هستیم که همه راحت میتوانند با پروازهای 4 یا 5ساعته یک جا جمع شوند و یکدیگر را ببینند و خیلی از قرارهای بین خودشان را هم اینجا میگذارند. ما همیشه خودمان برای انتخاب دنبال فیلمها میرفتیم؛ کسی برای ما فیلم نمیفرستاد؛ اما پارسال و امسال برای ما فیلم فرستادند. پارسال ما در 3سایت مهم که سایتهای جهانیای هستند و جشنوارهها را معرفی میکنند صفحه باز کردیم و آییننامه و مقررات دقیق گذاشتیم؛ در نتیجه چند هزار فیلم برای ما ارسال شد. امسال گفتیم هر کسی که میخواهد فیلمش را به ما پیشنهاد بدهد باید 20دلار بپردازد. 6هزار فیلم پارسال تبدیل به 1500فیلم شد اما آنها پول پرداختند تا ما بازبینی کنیم و ببینیم میپسندیم یا نه! این کار به جشنواره اعتبار میدهد؛ ضمن اینکه فردی که پول پرداخت میکند همه مقررات را میخواند و اگر فیلمش با مقررات نخواند، میتواند این هزینه را نپردازد.
روی پوستر این جشنواره نوشته شده سیوششمین دوره جشنواره فیلم فجر؛ درحالیکه در 33دوره قبل از فعالیت گروه جدید، این جشنواره به شکل دیگری برگزار میشده؛ ارزش افزوده این جشنواره در طول آن 33دوره برای ما چه بوده است؟ بههرحال با وجود همه مشکلات، این جشنواره قبلا 33دوره برگزار شده و نمیشود فقط 3دوره اخیر را دید.
حتما فرمولهایی برای محاسبه ارزش افزوده فعالیتهای فرهنگی وجود دارد که ما با آنها آشنا نیستیم؛ مثلا ما نمیدانیم اگر یک سریال محبوب ایرانی در عراق خیلی مشتری دارد (مثل سریال «مختارنامه») چه آوردهای به لحاظ امنیت ملی برای کشور ما دارد؛ چقدر حوزه نفوذمان در کشورهایی که به این سریالها علاقهمند هستند افزایش مییابد و چقدر هزینههای ما را از نظر امنیتی کاهش میدهد. ما اصولا چون این فرمولها را بلد نیستیم، این میزان تأثیر را محاسبه نمیکنیم.
متأسفانه در حوزه سیاست، اغلب به فعالیت فرهنگی بهعنوان یک نمایش ویترینی توجه دارند برای جوربودن جنس! برای اینکه چند گل در پاسیوی نظام باشد و نوری هم بخورد تا بتوان با آن عکس گرفت! اغلب فکر نمیکنند که این چه آوردهای میتواند برای ما داشته باشد؛ مثلا فیلمهای ایرانی که متأسفانه به شکل قاچاق و غیررسمی در افغانستان پخش میشوند چه بخشی از فرهنگ ایران را در آنجا جا انداختهاند. الان حتی اگر شما فیلمهای خبری افغانستان را ببینید حس میکنید شبیه ما شدهاند. این نفوذها خیلی مهم هستند اما معمولا اندازهگیری آنها کار سختیاست. جشنواره جهانی فیلم فجر در سالهای گذشته حتما تأثیر داشته؛ حتی مواقعی که ضعیف عمل کرده است. ما در دوران سختگیرانه سیاسی که ما را به گوشه انزوا بردهاند، کلی مدافع فرهنگی در جاهای مختلف دنیا داشتهایم و حتما بخشی از این، به حضورهای جشنوارهای ما مربوط است. من خاطرهای برای شما تعریف کنم. در بوگوتا ـ پایتخت کلمبیا ـ با علیرضا شجاعنوری میرفتیم که خانه مارکز را ببینیم.
دستفروشی خوراکیهایی میفروخت و ما ایستادیم تا خوراکی بخریم. پرسید شما کجایی هستید؟ گفتیم ایرانی. گفت ایران سینما دارد. پرسیدیم تو از فیلمهای ایرانی چه دیدهای؟ هیچ چیزی ندیده بود اما میدانست ما سینما داریم و این مزیت را بهعنوان یک شاخصه تمدنی و هویتی میشناخت؛ چون خبر جوایز ما در گوشههای مختلف دنیا به گوشاش رسیده بود. این نفوذ را چطور میشود محاسبه کرد؟ چه کسی میتواند سهم سینما را در شکست سیاستهای مختلف سختگیرانهای که علیه ایران اعمال شده است نادیده بگیرد؟
جشنواره ما یک روی دیگر هم دارد. ما در جشنواره، فیلم خارجی داریم اما اکران نمیشود. من روزنامهنگار پابهپا میکنم که در جشنواره، فیلم آقای فرمانآرا یا داوودی را ببینم؛ انگار جشنواره بینالمللی لژی شده است برای افرادی که میخواهند فیلمی را ببینند و مابازایی ندارد؛ یعنی جشنواره ملی ما با همه داستانهایش خیلی درگیر است؛سال سینمایی را تشکیل میدهد و افراد را درگیر میکند اما جشنواره بینالمللی، انگار دیگر اینطور نیست. ما نمایش فیلمهای خارجی را نداریم؛ ایرانیها هم دیگر الان تقریبا...از آقای فرمانآرا شنیدم که میگفتند من اگر بخواهم فیلمام را جایی بدهم میدهم به جشنواره بینالمللی. این هم یک طرف دیگر ماجراست.
حق با شماست. ببینید ! ذائقهای از بین رفته که باید بازسازی شود. حتی در مورد فیلمهای ایرانی هم میتوانم نکته خطرناکی به شما بگویم. الان فیلمهای آرتیستیک، هنری و خوب ایرانی هم در اکران، سختی دارند. معنی این حرف، این نیست که تماشاچی، فیلمها را نمیبیند. اگر خاطرتان باشد مثلا 10سال قبل سینما محل نمایش فیلمهای روشنفکرانه بود و تئاتر، شرایط بد اقتصادی داشت و فقط نمایشهای روحوضی فروش میکرد. الان جای ایندو عوض شده؛ یعنی انگار آداب سینمارفتن مختص شده به فیلمهای پوچ و بیمزه. حتی افراد روشنفکر که میروند تئاتر روشنفکرانه میبینند از سینما انتظار شوخی و تفریح آنی دارند و ترجیح میدهند فیلمهای هنری را تلویزیون پخش کند یا در شبکه نمایش خانگی ببینند. از طرف دیگر مردم دوست دارند فیلم خارجی را در خانه ببینند. بخشی از این تمایل به این دلیل است که فکر میکنند فیلمها بهشدت دستکاری شدهاند و بخشی هم به این دلیل که آیین سینمارفتن کمرنگ شده است.
سال قبل از ما، یکبار جشنواره جهانی جدا برگزار شده بود و تقریبا مخاطب، صفر بود و سالنها خالی میرفت. برای فیلمهای خارجی تقریبا مشتری نداشتیم. میدانستیم که اگر صرفا برای سینما و در حوزه سینما دنبال مشتری بگردیم در نقطه صفر هستیم ولی اگر حوزههای دانشگاهی و حوزههای دیگر را درگیر کنیم به نتیجه میرسیم؛ میدانستیم که باید به کارشناسان حوزههای مختلف بگوییم که سینما یک فرصت مطالعاتیاست و جشنوارههای جهانی در دنیا اینگونهاند که یک فرصت مطالعاتی در اختیار کسانی قرار میدهند که در حوزههای دیگر فعالیت میکنند اما ارتباط بینرشتهای آنها با سینما میتواند برایشان آوردههای علمی داشته باشد. میگفتیم در یک سفر هفتروزه در قارههای دیگر دنیا قدم بزنید و با مشکلات امروز مردم دنیا آشنا شوید؛ از نظر جامعهشناسی، مردمشناسی، روانشناسی و...؛ در واقع دپارتمانی برای ارتباط با حوزههای مختلف تشکیل دادیم و امسال هم بهشدت روی این مسئله کار میکنیم؛ یعنی فیلمها را قبل از جشنواره، معرفی و اعلام میکنیم که اگر به این حوزهها علاقه دارید این چند فیلم را ببینید؛ درواقع راهنمایی میکنیم که فیلمهای ما چیست تا مشتری خودش را پیدا کند. من شخصا اعتقاد دارم که در رسانههای پرتیراژ دنیا، درصد کمی از حقایق امروز بشری را میتوانیم پیدا کنیم اما در رسانههای تیراژ پایین، درصد حقایق، بالا میرود؛ چون وابستگی به نظام سلطه کمتر میشود.
فیلمهای مستقل و روشنفکری و آنهایی که اصطلاحا به آنها جشنوارهای میگوییم متعلق به رسانههای کمتیراژ هستند. این فیلمها از مناطقی میآیند که هنرمندش بر اساس دغدغهای، مشکلاتی را که در اطراف خود حس میکرده، تبدیل به فیلم کرده است. بیشترین فرصت مطالعاتی و بیشترین حقایق را میشود در این فیلمها جستوجو کرد؛ بهمراتب بیشتر از آنچه در اخبار دیده میشود. ما سطوح بسیار بالایی از آدمهای دانشگاهی داریم. اگر این سطوح به سینما علاقهمند و درگیر شوند و احساس نکنند که سینما فقط سرگرمیاست، میتوانند از آن بهعنوان یک فرصت مطالعاتی بهره ببرند و طبعا به جامعه بهره برسانند.
اصلا ماهیت جشنوارهها نخبهگراییاست دیگر!
بله. به همین دلیل هم این جشنواره از جشنواره ملی جدا شد. جشنواره ملی یک رویکرد بهشدت مردمی داشت و الان هم بین این مردمیبودن و جشنوارهبودن، دچار پارادوکس شده و با آنهمه جایزه، معلق مانده است. به نظرم جشنواره ملی باید نگاه و هدفش را دقیق کند. جشنواره جهانی نخبهگراست؛ به همین دلیل حتی مردمی که میآیند، مورد سؤال قرار میگیرند و ما از آنها خواهش میکنیم که پرسشنامه پر کنند و اطلاعاتشان را به ما بدهند که چه سطح سوادی دارند؛ چراکه حضور در جشنواره را معادل یک تشخص فرهنگی میدانیم و اصلا فکر نمیکنیم که جشنواره فقط محلی برای نمایش فیلم است بلکه بخشی از وظیفهاش را نمایش میدانیم. جشنواره یک آیین است برای نخبگان جامعه و همه طبقات متوسط به بالای فرهنگی را شامل میشود. آنها میتوانند در این آیین، احساس تشخص داشته باشند و احساس کنند که علاوه بر دیدن فیلم، میتوانند با سازندهاش که از آن سر دنیا آمده هم در یک محیط فرهنگی گفتوگو کنند و گپ بزنند؛ با افراد مختلفی معاشرت و مبادله فرهنگی داشته باشند و در طول مدتی که در جشنواره هستند اطلاعات و تحلیلهای مختلف درباره فرهنگها را دریافت کنند.
بحث آخر من پیرو همین صحبت است. چطور میتوان یک ارتباط ارگانیک و همافزایی بین جشنواره ملی و جشنواره جهانی ایجاد کرد؟ ما یک مدل جشنواره جهانی داریم که الان بهشدت سعی میکند جشنواره باشد و به استانداردهای جهانی نزدیک شود؛ در عین حال کار خودش را هم بکند؛ هاب منطقه باشد و اهداف ملی داشته باشد. و بعد یک جشنواره ملی هم داریم که دچار انواع و اقسام پارادوکسهاست و بیشتر، جشن است.
من فکر میکنم جشن هم نیست. نمیخواهم انتقاد کنم. اینجا از زاویه یک فیلمساز که بارها در جشنواره ملی جایزه گرفته و بارها هم به این پارادوکس اعتراض کرده حرف میزنم. من هرگز داوری جشنواره را قبول نکردهام؛ دلیلش هم این بوده که هر بار میگفتم این شکل از داوری اصلا به عدالت نزدیک نیست. برخی از داوریهای فنی، زمان لازم دارند. تجربه بشری درباره سینما میگوید که در انتهای سال، بعد از اکران و بر اساس برآیند آرای متخصصان و بازخوردی که از جامعه گرفته شده باید جوایزی به برگزیدگان اهدا شود، نه اینکه در 10روز، 5نفر بنشینند و 17جایزه بدهند و نهایتا هم دچار کلی اشتباه فاحش شوند؛ هر قدر هم که افراد صادق و متخصصی باشند، این اشتباهات وجود دارد. مشابهش را هم که اصلا نداریم. جشنوارهای که بیش از 7یا 8جایزه بدهد، نداریم. معمولا در مراسم آخر سال است که تعداد زیادی جایزه داده میشود. این را که جشنواره فجر بخواهد تخصصی نگاه کند، آن هم اینقدر با جزئیات (پوستر، تیزر، صدا و...)، من اصلا نمیفهم. صدابرداری یعنی چه؟ چطور میشود موقع دیدن یک فیلم فهمید صدابرداری این فیلم خوب بوده است؟ هیچ راهی برای این کار وجود ندارد جز در استودیو! در استودیوی سونیپیکچرز در آمریکا داشتند یک صداگذاری روی فیلم «2012» انجام میدادند؛ تیمی بودیم از فیلمسازها .همانجا سؤال کردم که «چطور میشود با دیدن یک فیلم، تشخیص داد که صدابرداریاش خوب بوده است؟». جواب را هم میدانستم!
آنها هم گفتند اصلا هیچ راهی وجود ندارد؛ چون الان آنقدر صداسازی و میکس صدا پیشرفت کرده که شما دوبله را از صدای واقعی تشخیص نمیدهید. حتی در قرارداد بازیگرهای فرنگی هست که بعد از فیلم وظیفه دارند در صداگذاری و دوبله حاضر باشند. حالا جشنواره ملی فجر میخواهد این همه جایزه تخصصی بدهد! و درکنارش میخواهد یک آیین مردمی متناسب با جشنهای انقلاب باشد که شور و نشاط عمومی ایجاد کند. اگر از من بپرسید به نظر من هدف دوم، هدف بهتر و درستتری است. اگر جشنواره اتفاقا بخش رقابتی را ضعیفتر یا کمتر کند یا حتی پیشنهاد این باشد که بردارد، مطمئنم هیچ اتفاقی در حجم مراجعه عمومی مردم رخ نمیدهد و آن جشن باز هم به معنای واقعی جشن مردمی خواهد بود.
اصلا مردمی که به جشنواره ملی میروند به این فکر نمیکنند که کدام فیلم جایزه میگیرد؛ آنها هنگام تماشای فیلم درگیر جایزه صدابرداری نیستند! البته ممکن است این تفریح بعدی آنها باشد. همیشه هم دعوای جشنواره ملی از جایی شروع میشود که کاندیداها اعلام و جوایز، تقسیم میشود. از آنجا به بعد جشنی که در آن همه با خوشحالی، دستاوردهای یک سال سینمای ایران را جشن گرفته بودهاند، تبدیل به دعوایی میشود که انواع بیحرمتیها روی سن اختتامیه فجر و بعد از آن رخ میدهد و هر دو گروهی که جایزه گرفتهاند یا نگرفتهاند معترض میشوند! این بیسیاستی باید جایی متوقف شود.
سال گذشته از تلاش جشنواره برای رتبهگرفتن خبر داده بودید؛ ظاهرا امسال هم دوباره نمایندگان فیاپ به ایران میآیند.
خانه سینما عضو فیاپ است و ما سالهای سال حق عضویت دادهایم اما هیچوقت هیچ نمایندهای برای ارزیابی جشنواره ما نفرستادهاند.
شاید هم درخواستی از جانب ما نبوده؛ چون فکر میکردهایم نمیتوانیم هیچ رتبهای بگیریم! به هر حال یک رایزنی خیلی مفصل انجام شد و پارسال نماینده ما آقای عسگرپور که آنجا قائممقام فیاپ هستند جلسهای گذاشتند و از آنها رتبه خواستند و گفتند شما باید بیایید و امتیاز بدهید. آنها کارشناسی با یک چکلیست خیلی مفصل فرستادند و خودش شروع کرد به چککردن همه ابعاد جشنواره؛ به آپاراتخانهها میرفت، با مردم صحبت میکرد، راجع به ممیزی صحبت میکرد، با مهمانان خارجی از کیفیت نمایش میپرسید، شکل حفاظت از دیسیپلین یا فرم ارتباط با صاحبان آثار، نرمافزاری که ما برای مدیریت جشنواره استفاده میکنیم و...همه اینها را چک کرد.
در نهایت به ما گفت شما در همه این موارد گریدA دارید. از نظر فیاپ فقط 15فستیوال رتبهA هستند و من بهعنوان کسی که در هر 15فستیوال شرکت کردهام میگویم که ما فقط از 5جشنواره پایینتر هستیم؛ یعنی در مجموع قطعا از 10تای آنها بالاتریم؛ چون اینها با داوطلبها صحبت کردند و همه ابعاد را سنجیدند و حتی میتوانم این را بگویم که ما از جهت علمی، رتبه اول را داریم. ما سال گذشته 54ورکشاپ و مسترکلاس برگزار کردیم. چنین فعالیتی در هیچ فستیوالی نیست. حداکثر تعداد کارگاهها 20تاست. نماینده فیاپ گزارشاش را به مجمع عمومیشان داد.
تنها مشکلی که پیش آمد این بود که با تاریخ برگزاری جشنواره موافقت نکردند. آنها یک جدول برگزاری دارند. قبلا جشنواره کن به زمان برگزاری فستیوال پکن اعتراض کرده که در زمان برگزاری ما برگزار میشود و گفته یا باید جابهجا شود یا اگر پکن عضو باشد ما عضویتمان را لغو میکنیم. همین اعتراض باعث شده که فستیوال پکن نتواند گرید بگیرد؛ چون فیاپ، کن را به پکن ترجیح داده است. حالا هم ما همزمان با پکن برگزار میشویم و نمیتوانند امتیازی را که 2سال قبل به پکن ندادهاند، برای ما قائل شوند.
چرا ما جابهجا نمیشویم؟
جابهجاشدن ما به خیلی مسائل بستگی دارد. چیزی که آنها از ما میخواهند این است که 12روز جلوتر باشیم که به ایام نوروز میخورد و مخاطبان دانشگاهی را از دست میدهیم. ما در بهترین تایم برای مخاطبان دانشگاهی برگزار میشویم. اول اردیبشهت، هوای خوب داریم، به امتحانات نزدیک نیستیم و فضای دانشگاهی از تعطیلات برگشته است؛ یعنی خیلی اتفاقات خوبی میافتد؛ ضمن اینکه نمیتوانیم دیرتر برگزار کنیم چراکه فرصت فیلمهای ایرانی در کن میسوزد؛ یعنی فیلمهای ایرانی در کن عرضه میشوند. اگر بخواهیم به جشنواره ملی نزدیک شویم هم باید به اسفند بیاییم؛ چون باید بعد از برلین باشد. فاصله شب عید و شلوغیهای آن هم اصلا موقعیت مناسبی برای برگزاری یک جشنواره اینچنینی نیست.
چیزی که من به نماینده فیاپ گفتم این بود که برای ما اهداف ملی، خیلی مهمتر از گرید شماست. برای من مهم است که این جشنواره در چه تایمی برگزار میشود و چه بخشی از مردم از آن استقبال میکنند. حتی من به مهمان خارجی هم فکر نمیکنم. جشنواره برلین وسط زمستان آن شهر، مهمانانش را به آنجا میکشاند. آن هم میتوانست در تایم بهتری برگزار کند اما اتفاقا به این فکر کرده که یک ایونت بینالمللی در زمان افسرده و خاکستری زمستان باید برای مردم افسرده برلین وجود داشته باشد. یا مثلا جشنواره شبهای سیاه تالین دقیقا در بدترین تایم به لحاظ روحی و روانی شهرش برگزار میشود و برایشان هم مهم نیست که برای مهمانهای خارجی چه اتفاقی میافتد. این اهمیت دارد که مردم در آن موقع میتوانند در شبهای طولانی که از ساعت 4بعدازظهر تا 10صبح طول میکشد به سینما بروند و فیلم ببینند. ما هم همینطور هستیم. درواقع به مخاطب داخلی و اهداف خودمان نگاه میکنیم.
یعنی عملا منتفیاست؟
فعلا منتفی نیست؛ یک نماینده دیگرشان امسال میآید و ما از آنها خواستهایم همین ارزیابی را که ما را در مقایسه با جشنوارههای دیگر دارای رتبهA میدانند مکتوب اعلام کنند و قول دادهاند این کار را انجام دهند.
جشنوارههای جهانی با اهداف ملی
جشنوارههای جهانی در همهجای دنیا با اهداف ملی طراحی میشوند. هیچجا ـ حتی کن ـ محض رضای خدا و برای تعالی سینما یا ارتقای فرهنگی کشورهای دیگر پول خرج نمیکنند. آنها افراد مقتصدی هستند و حواسشان به یک سنت پولشان هم هست. منافع ملی هم صرفا منافع فرهنگی نیست بلکه به دیپلماسی حقوقی و فرهنگی و حوزه نفوذ، فکر کرده و بعد سرمایهگذاری میکنند.