تاب آوری/درد، احساس ضروری برای حفظ حیات
فرهاد فریدحسینی
روانپزشک و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
درد یکی از احساسات نامطبوع و آزاردهنده ولی ضروری برای حفظ حیات است. درد بهویژه نوع حاد آن نشانگری برای آسیب به بافت و ارگانهای بدن است و میتواند به منزله هشدار برای رفع عامل آسیبزننده و شروع درمان باشد. درد میتواند کیفیتهای مختلف (بهعنوان مثال تیز یا مبهم) و همچنین سیر متفاوت (مداوم، عودکننده، شروع حاد، شروع تدریجی) داشته باشد که شرح حال تفصیلی پزشک از این خصوصیات میتواند به پزشک در تشخیص علت درد کمک کند. زمانی به درد کلمه «مزمن» اطلاق میشود که بیش از 3ماه طول کشیده باشد (در بعضی منابع علمی 6ماه هم ذکر شده است). علت درد مزمن همیشه آسیب بافتی و جراحات بدنی نیست و گاهی میتواند ناشی از افزایش حساسیت یا فعال شدن خودبهخودی رشتههای عصبی باشد که مسئول انتقال پیامهای درد به مغز هستند (به این نوع دردها، درد مربوط به آسیب عصبی یا نوروپاتیک میگویند). از آنجا که مانند سایر حواس انسان درک آگاهانه درد بهعنوان یک تجربه ناخوشایند در مغز اتفاق میافتد، بنابراین عوامل ذهنی و هیجانی نیز میتواند در درک درد تأثیر بگذارند که چنین وضعیتی در درد مزمن بارزتر است. بنابراین علت درد مزمن میتواند بیماریها یا شرایطی مانند افسردگی، اضطراب، استرس، بیماریهای تأثیرگذار بر سیستم اعصاب مانند دیابت یا جراحت عصبی مانند فشار دیسک بیرون زده از فضای مهرهها باشد. هرچند در دردهای مزمن همچنان احتمال آسیب بافتی ناشی از بیماریهای طبی مانند سرطان یا بیماریهای روماتیسمی و التهابی را باید مدنظر داشت. برخلاف درد حاد که میتواند برای بقای فرد مفید باشد، درد مزمن معمولا کیفیت زندگی را پایین میآورد و بهدلیل دخالت عوامل ذهنی و هیجانی و چند عاملی بودن درد، کنترل آن دشوارتر است. همکاری رشتههای پزشکی مانند بیهوشی، جراحی، مغز و اعصاب، روانپزشک، روانشناس، طب فیزیکی و توانبخشی و طب مکمل در مدیریت بهتر درد مزمن مؤثر است. معمولا در درمان درد مزمن بیشتر از اینکه تلاش بر رفع کامل درد باشد، بر توانبخشی فرد، افزایش کیفیت زندگی و عملکرد روزانه وی و کنترل هیجانات منفی متمرکز است.