وداع با جسم به رنگ عرفان
انقلاب چنان عظیم و بزرگ بود که مطبوعات و رسانهها امکان تحلیل و واکاوی اتفاقات بعد از آن را نداشته باشند. همه همراه با اتفاق بودند و جزئی از آن. انقلاب، هنر انقلابی میخواست وبا معیارهای گذشته نمیشد و نباید که پیش رفت.
هر چه بازار فروش کاست و کپی و سرود داغ بود، نهادهای انقلابی و بهویژه رادیو و تلویزیون، به موسیقی روی ترش کرده بودند. در این میان هفتهنامه «جوانان امروز» که در سالهای پررونقیاش مدام ازاخبار ستارههای ترانه گفته و نوشته و مخاطب سادهپسندش را برای شنیدن از آنها یک هفته منتظر نگاه داشته بود، این بار زودتر از همه، در فروردین ۵۸ پیگیر وضعیت موسیقی پس ازانقلاب شد و چندهفتهای هم به سبک خاص خود به آن پرداخت. اما خیلی زود آن را جمعبندی کرد و از قول اکثریت نامشخص حاضر در این نظرسنجی نوشت که: «... ترانهها در خط و عصر انقلاب باید با شهوات جسمانی وداع گرفته و رنگ عرفانی بگیرد...»
هر چند کیفیت و مبنای علمی نظرسنجی این هفته نامه جای حرف دارد اما آنچه جالبتوجه مینماید انطباق دیدگاه و رویکرد بیشتراهالی موسیقی با چنین نظریهپردازی در سالهای پیش روی آن روزها است. آنچنان که علی تجویدی در جلسه گلهگزاری کارورزان و هنرورزان رادیو نزد قطبزاده میگوید: «موسیقی حسابی انسان را به خدا نزدیک میکند... ملاحظه کنید که نقش هنر و هنرمند، چه از جهت هنرپیشه و چه از جهت موزیسین همیشه در کنار اسلام بوده است... شما ملاحظه کنید این تعزیه سمبل هنر مملکت ما بوده... بنابراین ما طالب آن موسیقی و آن نمایشنامههایی هستیم که در خط سیر انقلاب عظیم و مقدس مملکت ما باشد... من عمر خود را کردهام ولی عشق میورزم به این انقلاب... چه باشم چه نباشم، عشق بورزید، وحدت کلمه داشته باشید...»
این جملات چه از روی سیاستورزی برای ادامه حیات موسیقی و حفظ معاش اهالی آن باشد و چه از روی باور قلبی، تنها امکانی بود که موسیقی پیش روی خود داشت. تعریف عرفانی از موسیقی تنها راه چاره برای گذر از محدودیتهای پیش روی آن روزها بود.