قرار نبود ماندنی شود
کنارهگیری هویدا از نخستوزیری
بعد از برگزاری کنگره حزب رستاخیز در سال53، هویدا گرچه بهعنوان دبیرکل معرفی شد اما در سراشیبی سقوط قرار داشت. بسیاری منتظر انتخابات بودند تا دولت طبق سنت پارلمانی استعفا کند یا از مجلس رأی اعتماد بگیرد و یا جای خود را به نخستوزیری دیگر دهد. در مورد هویدا هیچ کدام یک از این سناریوها رخ نداد و او چند سال بعد در یک روز تابستانی استعفا کرد و جمشید آموزگار، وزیری که همواره در همه این سالها در کنارش بود و بهعنوان قدیمیترین وزیر دولت بعد از مشروطیت شناخته میشد جای صدراعظمی را گرفت که بیشترین دوران نخستوزیری بعد از مشروطیت را داشت.
هویدا از خانوادهای بهایی برخاست و به همین دلیل به بهاییت شهره است اما با توجه به رفتار و کردار او در سالهای نخستوزیری بهنظر میرسد که او جدا از ریشههای خانوادگی بهخصوص از طرف پدر، کاملا لائیک بود. او در دهه 40 با روحیه رمانتیکی که داشت به عضویت وزارت خارجه درآمد و از همان ابتدا طرح رفاقت با حسنعلی منصور را ریخت. در دهه 30 او همراه عبدالله انتظام در شرکت نفت بهعنوان رئیس دفتر و رئیس بخش اداری منصوب شد و تا پایان دهه 30 او میان سیاسیون و محافل قدرت در تهران نامی نداشت. جلال عبده میگوید که در سالهای پایانی دهه 30 شمسی در بیمارستان بستری بوده و بسیاری از رجال و اهالی سیاست به عیادتش میرفتهاند. روزی که هویدا به عیادتش میرود اتاق پر از جمعیت بوده و عدهای روی صندلی نشسته بودند، میان آن جمع هیچکس نه پیش پای او از جا برمیخیزد و نه جایش را به هویدا تعارف میکند. با این حال 4سال بعد او نخستوزیر ایران میشود.
با پیوستن به کانون مترقی همراه حسنعلی منصور رفتهرفته در مراتب قدرت پیش رفت و وزیر دارایی کابینه منصور شد. بعد از ترور منصور، ناگهان شاه، هویدا را بهعنوان نخستوزیر منصوب کرد. بسیاری دولت او را مستعجل و محلل میدانستند. در ابتدای دهه40 شمسی هر روز سخن از تغییر کابینه و نخستوزیر میرفت اما هویدا از سال43 تا 56نخستوزیر ایران ماند. مهمترین دلیل تداوم نخستوزیری هویدا را گوش به فرمانی بیاندازهاش به شاه میدانند. نهاد دولت پیش از هویدا بهدلیل ساختار و حضور دولتمردان قدیمی مثل مصدق، قوام، حتی زاهدی و یا علی امینی، طبق قانون مشروطیت شأن و جایگاه بالایی داشت ولی هویدا، نهاد دولت را به پایینترین سطح خود رساند و عبارت معروف «شاهنشاه، فرمانده بزرگ ملت ایران» که بر زبانش جاری بود نشان از گوش به فرمانی و تأیید اعمال شاه داشت.
شاه در مسیر دیکتاتوری به استبدادش به یک کاتالیزور و تسهیلکننده در نهاد دولت و ساختارهای حکومت، در کنار خود لازم داشت. هوشنگ نهاوندی، وزیر دولت هویدا در مورد او به تاریخ شفاهی هاروارد میگوید که هویدا نسبت به دشمنان سیاسیاش و کسانی که هوش و ذکاوتی نشان میدادند بسیار بیرحم بود. او از جواد صدر و منوچهر آموزگار، 2 وزیر دولت هویدا نمونه میآورد که اولی از صحنه سیاست ایران کنار رفت و دومی زمانی به نخستوزیری رسید که اساسا فرصتی برای ابتکار عمل نیافت. نهاوندی همچنین از هویدا بهعنوان تسهیلکننده فساد در عصر پهلوی نام میبرد؛ «خودش زندگی سالمی نداشت و تا میتوانست به شاهزادهها و درباریان رشوه و پورسانت از قراردادها میداد... .» پس از عزل از نخستوزیری در سال 1356بهعنوان وزیر دربار انتخاب شد اما یک سال بعد در توفان انقلاب منتهی به بهمن 57در اقدامی عجیب و خاص از سوی شاه به جرم فساد زندانی شد. شاه با زندانیکردن هویدا در آبان 1357، نخستوزیر دهههای 40 و 50 ایران را زندانی نکرد. او با این کار، خود و اعمالش را در همه سالهای نخستوزیری هویدا زیرسؤال برد. هویدا تا انقلاب در زندان ماند و بعد از آن محاکمه و در نهایت اعدام شد.