• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
سه شنبه 27 آبان 1399
کد مطلب : 116039
+
-

نمره صفر «صفر بیست‌ویک»

بحران کمدی‌سازی در تلویزیون

یادداشت
نمره صفر «صفر بیست‌ویک»


یاور یگانه ـ روزنامه نگار

در سالی که معدود سریال‌های موفق تلویزیون، همچون «پایتخت» و «نون خ»، هم با ضعف آشکار در داستان‌گویی مواجه بودند و اگر کرونا تصویربرداری این سریال‌ها را متوقف نمی‌کرد، بعید نبود این سریال‌ها پس از پخش تمام قسمت‌هایشان نمره پایین‌تری از مخاطبانشان بگیرند، قاعدتا نمی‌توان به موفقیت سریالی مثل «صفر 21» دل بست. صفر 21 و حتی سریالی مثل «زیرخاکی» (ساخته جلیل سامان) - که در قحطی سریال‌های تماشایی برای خودش مشتریانی دست‌وپا کرده بود و جدیدا خبر ساخت فصل دوم آن نیز منتشر شده است - نشانگر ناآشنایی سازندگانشان و مدیران تلویزیون با کمدی هستند.
داستان‌های تخت و کسالت‌بار اغلب سریال‌های کمدی که صرفا برای پر کردن آنتن خالی تلویزیون، یکی پس از دیگری، ساخته می‌شوند - و گویا برای تصمیم‌گیران تلویزیون هم مهم نیست که این سریال‌ها چقدر مخاطب داشته باشند - فاقد جذابیت و اثرگذاری بر مخاطب است. دستمایه اغلب این سریال‌ها، مثل سریال صفر21، کشمکش‌های نخ‌نما و تکراری خانوادگی و رفتارها و اداواطوارهای بی‌نمک و بی‌مزه است. بیراه نیست اگر بگوییم تمام داستان سریال‌های چندین‌وچند قسمتی صفر 21 یا زیرخاکی را می‌شود، در یک صفحه A4 جای داد، بدون آنکه چیزی از دست برود. این سریال‌های بی‌مخاطب و بی‌مایه، با بالا بردن تعداد قسمت‌هایشان، ضعف‌های آشکارشان را در داستان‌گویی هویدا می‌کنند و از یاد می‌برند که حداقل با مینی‌مالیسم (کمینه‌گرایی) و پرهیز از اطناب می‌توانند کمتر آزاردهنده باشند. یکی از عواملی که باعث می‌شود سریالی مثل پایتخت بتواند مخاطب را طی چند سال با خود همراه سازد، ماجراهای پرکشش و پرفرازونشیبی است که شخصیت‌ها از سر می‌گذرانند.  اما وقتی مثل صفر21 فیلمنامه قانع‌کننده‌ای در کار نباشد، نباید انتظار داشت نتیجه نهایی نیز چیز دندان‌گیری از آب درآید. یکی دیگر از نکاتی که به ضعف سریال‌های کمدی تلویزیون دامن می‌زند، فقدان شخصیت‌پردازی است که تقریبا در اغلب سریال‌ها به آن توجهی نمی‌شود.
 آدم‌های سریال‌های کمدی تیپ‌هایی هستند که بارها و بارها در سریال‌ها و آیتم‌های طنز سال‌های پیش دیده ‌شده‌اند و دیگر رسشان کشیده شده و آنچه باقی ‌مانده دیگر از هر خاصیت و خصوصیتی تهی است. سینما و تلویزیون ما چقدر به ماجراهای باجناق‌ها نیاز دارد؟ اصلا مگر از دل رفاقت‌ها و رقابت‌ها، دوستی‌ها و دشمنی‌ها و دلسوزی‌ها و حسادت‌های باجناق‌ها چقدر داستان بیرون می‌آید؟  این درست است که خط قرمزها و محدودیت‌ها اجازه نزدیک شدن به هر موضوعی را نمی‌دهد، اما روزی‌روزگاری در همین تلویزیون سوژه‌های فانتزی‌ای مثل «برره» (ساخته مهران مدیری) و «مسافران» (ساخته رامبد جوان) تولید شده است. علت بازتولید تیپ‌های تکراری، داستان‌های تکراری است که عمدتا هم رنگ‌وبویی از مسائل اجتماعی با عمقی بسیار کم دارند. با اینکه در نگاه اول به‌نظر می‌رسد سوژه‌های اجتماعی برای ساخت سریال‌های کمدی مناسب هستند و گرفتاری‌های سوژه‌های خط قرمزی مثل موضوعات سیاسی و قومیتی را ندارند، اما پرداخت مستقیم به این سوژه‌ها می‎تواند به تولید آثار سطحی، کسالت‌بار و بی‌خلاقیت منجر شود. در سریال‎هایی که ابعاد فانتزی دارند، مسائل اجتماعی در بستری از خیال‌پردازی مطرح می‌شود و تضاد حاصل از مواجهه شخصیت‌های عجیب‌وغریب با مسائل اجتماعی به خلق موقعیت‌های کمیک می‌انجامد. البته خلق موقعیت‌های کمیک در سریال‌های کمدی اجتماعی نیز شدنی است؛ به شرطی که موضوعی تازه و کمتر امتحان‌شده دستمایه کار قرار بگیرد. برای نمونه، سریال‎های «ساختمان پزشکان» و «پ‍ژمان» (هر دو ساخته سروش صحت) با پرداختن به داستان‌ها و موقعیت‌های کمتر امتحان‌شده توانستند به موفقیت برسند. با اینکه شخصیت‌های این سریال‌ها هم به تیپ نزدیک بودند، اما حداقل تیپ‌هایی کمتر دیده‌شده بودند که با بازی پذیرفتنی بازیگرانشان در یادها باقی مانده‌اند (خانم شیرزاد، منشی کم‌هوش و دردسرساز سریال ساختمان پزشکان ازجمله این تیپ‌هاست). بازیگر و بازیگری از دیگر مواردی است که می‌تواند یک سریال کمدی را به اوج ببرد یا به ورطه شکست بکشاند؛ اتفاقی که در مورد صفر21 افتاده است. جواد رضویان، بازیگری است که صرفا در کارهایی که فیلمنامه‌های قوی و گروه بازیگران توانمندی داشته توانسته بدرخشد و کارنامه سینمایی و تلویزیونی‌اش که مملو از آثار شکست‌خورده است، این ادعا را تصدیق می‌کند. رضویان تلقی کهنه و فرسوده‌ای از کمدی دارد و نشان داده، در مقام کارگردان، توانایی خلق اثر درخشانی را ندارد. هیچ‌یک از تجربه‌های قبلی رضویان در سریال‌سازی موفق نبوده و جای تأسف دارد که مدیران تلویزیون به کسی که ثابت کرده در ساخت آثار کمدی استعداد ندارد باز هم فرصت کار می‌دهند. در مقام بازیگر هم، رضویان جز در سریال «پاورچین» (ساخته مهران مدیری) دستاوردی نداشته و تقریبا 20سالی می‌شود که به لطف موفقیتش در نقش «داوود برره»، در آثار سینمایی و تلویزیونی ظاهر می‌شود به امید اینکه دوباره بارقه‌هایی از موفقیت این نقش را تکرار کند. به‌دلیل همین ضعف بازیگری است که رضویان هرگز نتوانسته همچون عطاران یا مدیری و حتی مجید صالحی در نقش‌های جدی شانس خود را بیازماید. سیامک انصاری نیز هرگز از حد «وردستِ» قهرمان در اغلب فیلم‌ها و سریال‌هایی که بازی کرده فراتر نرفته و از او هم نمی‌توان انتظار داشت تا به تنهایی موفقیت سریالی را رقم بزند. جالب اینجاست که شبنم وثوقی، یکی از فیلمنامه‌نویسان این سریال، گفته: «دلیل اینکه این سریال برخی را راضی نکرده، انتظاراتی است که به واسطه حضور سیامک انصاری و جواد رضویان در این سریال شکل گرفته است؛ ضمن اینکه از ابتدا هدف این سریال صرفا خندان مخاطب نبوده است.» باید به ایشان یادآوری کرد اولا جواد رضویان و سیامک انصاری که بیشتر شهرتشان به کنترل نکردن خنده‌شان در پشت‌ صحنه سریال‌ها بر‌می‌گردد، اگر مخاطب عام انتظار نداشته باشد به آنها بخندد، پس چه توقعی باید از آنها داشته باشد؟ قاعدتا سریالی با شرکت این دو دربردارنده مفاهیم فلسفی و هرمنوتیکی نیست و خندیدن به آنها طبیعی‌ترین انتظار مخاطب است. دوما، اگر هدف سریال کمدی خنداندن نبوده، پس چه بوده؟ پند و موعظه و بحث و فحص که در تلویزیون به قدر کفایت هست و ایجاد کمی خنده، اگر توانایی‌اش باشد، عادی‌ترین توقعی است که از یک سریال کمدی می‌رود. همه عواملی که ذکرشان رفت باعث شده تا صفر21 سریالی شکست‌خورده و بی‌رمق از آب درآید و نمره منفی دیگری در کارنامه تلویزیون ثبت کند. 

این خبر را به اشتراک بگذارید