جمال رهنمایی
ساختن نمادهایی که نشانه یک شهر یا کشور در جهان باشد، قدمتی به اندازه تمدن بشری دارد. برج شهیاد در میدان آزادی تهران بنایی بود که با همین هدف در سال1350در غرب شهر افتتاح شد. تاریخ نمادگرایی نشانمیدهد که هر چیزی میتواند معنای نمادین پیدا کند؛ اشیاء طبیعی (سنگها، گیاهان، حیوانات، انسانها، کوهها، باد، آب و آتش) یا ساختههای انسان (ساختمانها، کشتی و اتومبیل) و یا حتی اشکال انتزاعی (اعداد، دایره و مکعب). در حقیقت تمام جهان یک نماد بالقوه است. این روزها هویت شهرها با فضاهای فرهنگی، بناهای کاربردی، میزان سهولت زندگی، نوع آبوهوا و عوامل مرتبط با سلامت زندگی مانند وضعیت آلودگی هوا و آلودگیهای صوتی، سهولت تردد و دسترسی، قیمت خدمات و هزینههای زندگی ارزیابی میشود. به عبارت دیگر امروز کیفیت زندگی شهروندان نماد هویت یک شهر است و برای همین دیگر از عکاسان دورهگردی که با دوربینهای فوری و موتورسیکلت، جوانان شهرستانی را به محض ورود به تهران در کنار برج آزادی در یک قاب ثبت میکردند، خبری نیست. میتوان درباره جزئیات مهندسی، تحلیل تناسبات زیباییشناسانه و تاریخی این نماد هویتی شهر تهران سخن گفت که بسیار هم گفته شدهاست. بهنظر میرسد در کنار این تحلیلهای هنری، زیباییشناختی و اسطورهای، میتوان به نیاز یک سلسله تازهتاسیس که پرشتاب در پی فراهمکردن هویتی برای خودش و شهرنشینانی در حال گذار از زندگی روستایی به شهرنشینی بود نیز پرداخت. بنایی که در ورودی این پایتخت تازهتاسیس و در مکان روستایی قدیمی به نام «تهران»ساخته میشود تا به ساکنان این شهر تعلقخاطر و دلبستگی بدهد و حس دردناک جدایی از روستا را در آنان التیامبخشد؛ نمادی برای پاگرفتن حکومتی استوار که محکم بر زمین استوار شده و روستاییان ایرانی را پایتختنشین کردهاست. شهری که حالا آنقدر بزرگ شده که تامین غذای ساکنین آن مصرف بیرویه سفرههای آب زیرزمینی را به دنبال داشته و دچار فرونشینی شدهاست؛ بحرانی که شاید پایههای این نماد شهرنشینی پایتخت را نیز سست و لرزان کند.
نمادهای لرزان شهرنشینی
هویت بخشی به روستاییان مهاجر
در همینه زمینه :