• دو شنبه 8 بهمن 1403
  • الإثْنَيْن 27 رجب 1446
  • 2025 Jan 27
چهار شنبه 14 آبان 1399
کد مطلب : 114779
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/2kJOP
+
-

گهی زین به پشت


میثم قاسمی ـ شهروند دوچرخه‌سوار


شنیده‌اید که می‌گویند «گهی پشت به زین و گهی زین به پشت». چنین مثلی را شاید در زندگی تجربه کرده باشید؛ اما احتمالا هیچ‌وقت واقعا دوچرخه سالم‌تان راکول نکرده‌اید. (می‌دانم اصل این مثل درباره زین اسب است؛ اما حالا من آن را در مورد زین دوچرخه به‌کار می‌برم).
من سال‌های سال با اتکا به جهت‌یابی کلی و آشنایی حدودی با تهران، از گم‌شدن در کوچه پس کوچه‌های شهر، لذت بردم و زمانی که دوچرخه‌سوار شدم هم همین کار را ادامه دادم تا اینکه چند‌ماه پیش خبری دیدم مبنی بر راه‌اندازی اپلیکیشن دوچرخه از سوی شهرداری. با خوشحالی آن را دانلود کردم؛ اما در نگاه اول، چیزی نبود که انتظارش را داشتم. یک اپلیکیشن بسیار ساده، با امکانات محدود که مسیر پیشنهاد می‌دهد و براساس یک الگوریتم، میزان انرژی مصرف شده و صرفه‌جویی در سوخت و جلوگیری از آلودگی هوا را محاسبه می‌کند؛ اما ساده بودن را می‌شد به پای تازه‌کار بودن گذاشت و از مشکلات، صرف‌نظر کرد. پس تصمیم گرفتم از مسیرهای پیشنهادی آن استفاده کنم.
مسیرهای پیشنهادی، گزینه‌هایی هستند که دوچرخه‌سوار را به یکی از خطوط ویژه دوچرخه در شهر می‌رسانند و لزوما بهترین، سریع‌ترین و ساده‌ترین مسیر نیستند. با همه اینها به استفاده از آن اصرار داشتم تا اینکه در یکی از موارد، به خیابان میرداماد و مسیر دوچرخه آن هدایت شدم. از شرق به غرب می‌رفتم و مواظب بودم در مسیر باریک دوچرخه، مشکلی پیش نیاید که به تقاطع اتوبان مدرس رسیدم. مسیر صورتی رنگ (واقعا صورتی است؟ من هم مثل بیشتر مردها، جزئیات رنگ‌ها را نمی‌دانم) ناگهان به پایان رسید. اپلیکیشن را نگاه کردم، می‌گفت از اتوبان رد شو! اما حتی آدم پیاده هم نمی‌تواند از عرض اتوبان رد شود، چه رسد به دوچرخه‌سوار. اپلیکیشن عزیز، طوری نگاهم می‌کرد که انگار می‌گفت «این مشکل خودته» و واقعا هم مشکل من بود. تصمیم گرفتم از پل عابر استفاده کنم که دیدم یک نوار باریک در کناره پله‌ها برای قرار دادن چرخ دوچرخه، تعبیه شده است. با هر بدبختی که بود، دوچرخه را به بالا هدایت کردم. ظهر تابستان، با ماسک و کلاه ایمنی، عرق کرده و هن و هن کنان به بالای پل رسیدم و با چهره متعجب عابران مواجه شدم. عابرانی که روی پل عابر پیاده، کارتن‌خواب، دستفروش و گدا دیده بودند؛ اما مردی که دوچرخه‌اش را خرکش می‌کند، نه! پایین آمدن از پل، اما سخت‌تر بود؛ چون در سرپایینی نمی‌توان از آن نوار کنار پله‌ها استفاده کرد و خطر سقوط وجود دارد. خلاصه هرطور بود، به پایین رسیدم. اندکی نشستم و آب خوردم تا نفس تازه کنم و بعد ادامه مسیر دادم. در برگشت، به مسیریاب‌های خودم اتکا کردم و گرچه یک کیلومتر راهم دورتر شد؛ اما مجبور به کول کردن دوچرخه نبودم.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :