نارنجک تجدد
سید حسن تقیزاده درگذشت
فرشاد شیرزادی
«این جانب در تحریض و تشویق، نخستین نارنجک تسلیم به تمدن فرنگی را در 40سال قبل بیپروا انداختم». این بخشی از سخنرانی او در سال1338 در باشگاه مهرگان است. سخنرانیای که بسیاری از آن بهعنوان توبهنامه این روشنفکر غربگرا یاد میکنند اما با نگاه دقیق به این سخنرانی معلوم میشود که او تنها تاکتیک خود را تغییر داده و دیگر مردی بمبانداز نیست؛ شاید اقتضای سن و دیدن رویدادهای بسیار، این مرد را که از انقلابیون اولیه مشروطیت ایران میدانند، کمی دچار تغییر رویکرد کرده باشد.
او که بود؟ روشنفکری که سرتافرنگی کردن ایران را دنبال میکرد یا چریکی انقلابی که در قتل اتابک اعظم و آیتالله سیدعبدالله بهبهانی و اعدام شیخ فضلالله نوری دخالت داشت؟ روزنامهنگاری صریحاللهجه که پرچم کاوه را در برلین بهدست گرفت و روزنامهای با سر کلیشهای خاص در نقد دولت و اجتماع ایران منتشر کرد یا روشنفکری بود در خدمت رضاخان که بر طبل دیکتاتور میکوبید؟ دولتمردی در سایه بود یا وزیری که قرارداد ننگین شرکت ملی نفت ایران و انگلیس را تمدید کرد؟ سیدحسن تقیزاده، روحانیای که لباس دین را کنار گذاشت و کت و شلوار پوشید، زاده تبریز بود که در سال1348 در تهران فوت کرد و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
پدر او شاگرد شیخ مرتضی انصاری از مجتهدان و فقهای بزرگ حوزه علمیه نجف بود. پس از 17سال درس در نجف به تبریز بازگشت و در آنجا به امور دینی مردم پرداخت، پسرش سیدحسن گرچه در ابتدا دروس حوزوی خواند و به لباس روحانیت درآمد اما خیلی زود زبان خارجی آموخت و دور از چشم پدر، کتابهای فرنگی میخواند. در همان ابتدای جوانی، مدرسه تربیت را در تهران با دوستان خود تاسیس کرد اما با مخالفت علمای تهران، مدرسه تعطیل شد. با شیوع وبا در ایران او به استانبول و دمشق و بیروت و قاهره رفت و در این سفر با تفکرات غربی بیشتر آشنایی بافت. همزمان با بازگشت به ایران نهضت مشروطیت آغاز شد و او از فعالان این جنبش اجتماعی شد. در همان زمان با اندیشههای طالبوف آشنا شد و حتی گفته میشود که با او نیز دیداری داشته است. اندیشههایی که مبنای فکری روشنفکری ضدیت با فرهنگ مذهبی عمومی را در برداشت. در مجلس اول، نماینده تبریز شد. در دارالشوری نطقهای بسیار علیه محمدعلیشاه و اتابک صدراعظم کرد که پس از واقعه ترور اتابک، او را محرک این ماجرا قلمداد میکنند. باقر عاقلی در کتاب نخستوزیران ایران گفته است: «آنچه مسلم است، عباسآقا تبریزی، قاتل اتابک، عضو انجمن آذربایجانیها بوده و این امر مسلم است که سیدحسن تقیزاده در این انجمن نقش و تأثیر بسیار عمدهای داشته است». ضمن اینکه اتابک با جناج میانهرو که آیتالله سیدعبدالله بهبهانی در رأسش قرار داشت روابطی برقرار کرده بود.
پس از واقعه قتل اتابک و اختلاف میان دربار و مجلس، کلنل لیاخوف روسی، مجلس را به توپ بست و تقیزاده و بسیاری برای دور ماندن از گزند محمدعلیشاه به سفارت انگلیس پناهنده شدند. بعد از مدتی با حمایت انگلیس از ایران خارج شد و از راه باکو به پاریس رفت. او بعد از یک سال که در اروپا با ادوارد براون همکاری میکرد به ایران بازگشت و با فتح تهران در هیأت مدیره مشروطه که در واقع یک دولت موقت بود، بر سرکار آمد. در همین زمان شیخ فضلالله نوری اعدام شد. گرچه او بعدها عنوان کرد که مخالف این امر بوده اما اختلافات و ماجراهای گذشته، به گونهای بود که او را بهعنوان یکی از محرکان این رویداد معرفی میکرد یا حداقل وی، شخصی نبود که مانع این کار شود. در ماجرای ترور آیتالله بهبهانی که به دست رجب سرابی، حیدر اردبیلی و حیدرعمو اوغلی صورت گرفت، غوغایی برخاست. در اینجا هم تقیزاده بهعنوان یک محرک یا کسی که حداقل از ماجرا آگاهی داشته است شناخته میشود. علمای تهران و نجف به خروش درآمدند. آخوند خراسانی از مراجع بزرگ و هواخواه مشروطیت در حکمی تند خواستار عزل تقیزاده از مجلس شد؛ «چون ضدیت مسلک سیدحسن تقیزاده که جدا تعقیب نموده است با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدسه بر خود داعیان ثابت و از مکنونات فاسدهاش علنا پرده برداشته است؛ لذا از عضویت مجلس مقدس ملی و قابلیت امانت نوعیه لازمه آن مقام منیع بالکلیه خارج و قانونا و شرعا منعزل است.» مجلس تقیزاده را عزل کرد و او برای 15سال از ایران خارج شد و به اروپا رفت. او در این مدت به آمریکا و ترکیه و نقاط بسیاری در اروپا سفر کرد و پس از ازدواج با همسر آلمانیاش در این کشور مقیم شد و روزنامه کاوه را با کلیشهای از قیام کاوه آهنگر و درفش کافیانی منتشر کرد. کاوه را میتوان یکی از مهمترین روزنامههای روشنفکری ایران دانست که در کنار مقالات تند و تیزش بهشدت بر طبل تجدد ایرانی میکوبید و راهحل نجات ایران در آن زمان را پیروی از الگویی غربی و فرنگی از نظر تدوین قوانین اداری و سیاسی و حتی مذهبی میدانست. کاوه روزنامهای لائیک بود مخصوصا اینکه تقیزاده در ماجرای افسران ترکیه و اجرای قوانین ضدیت با شرع با افکار و اندیشههای آنها، آشنا و موافق بود.
در 1303شمسی، 4سال بعد از کودتا او باردیگر به ایران بازگشت و از تبریز نماینده مجلس شورای ملی شد. در دوران رضاشاه او در مناصب مختلف، از استانداری تا سفارت و وزارت در خدمت شاه دیکتاتور بود. مهمترین بخش زندگی او در این دوران، زمانی بود که بهعنوان وزیر مالیه به دستور شاه، قرارداد دارسی یا همان قرارداد نفت ایران و انگلیس را لغو و بعد از مدتی قرارداد جدیدی را امضا کرد که منافع بیشتری را به انگلستان میداد، تا جایی که طبق این قرارداد، نفت ایران بهمدت 60 سال دیگر در اختیار انگلیسیها بود. امضای تقیزاده در آخر این سند، ننگی بود که تا آخر عمر بر پیشانی وی نقش بست. تقیزاده در توجیه این عمل خود در نطقی در مجلس به سال1327 شمسی گفت که این قرارداد باید امضا میشد و اگر او نبود، دیگری چنین میکرد؛ «... یعنی سهم بنده در این امر از اول تا آخر که شاید بعضی اشخاص خالی از بیغرضی در این قسمت بیشتر علاقهمند باشند تا به اصل موضوع اولی، باید عرض کنم که بنده در این کار اصلاً و ابداً هیچگونه دخالتی نداشتهام جز آنکه امضای من پای آن ورقه است (خنده شدید نمایندگان و مخبرین جرائد) و آن امضا چه مال من بود و چه من امتناع میکردم و مال کسی دیگر بود و لابد حتماً یکی فوراً امضا میکرد، هیچ نوع تغییری را در آنچه واقع شد و به هر حال میشد موجب نمیشد و امتناع یکی از امضا اگر اصلاً امتناعی ممکن بود در اصل موضوع یعنی انجام آن امر هیچ تأثیری ولو به قدر خردلی نداشت...».
بعد از این واقعه او برای سالهای زیادی در ایران حضور نداشت و بهعنوان سفیر به کشورهای مختلف رفت؛ ازجمله در بزنگاه جنگ جهانی دوم او سفیر ایران در لندن بود. در سالهای پایانی دهه 20شمسی، تقیزاده به ریاست مجلس سنا رسید و ششسالی در این مجلس حضور داشت و بهتدریج در اواخر دهه 30شمسی پس از روی کارآمدن جوانانی تکنوکرات، سیاست کنار گذاشتن گام به گام رجال قدیمی شدت گرفت و او بهتدریج به حاشیه سیاست ایران رفت.
تقیزاده در همه این سالها در انجمنهای فرهنگی و مستشرقی ایرانی و خارجی حضوری فعال داشت. در ابتدا بر اثر تندروی و فرنگیمآبی و شاید تحتتأثیر افرادی مثل آخوندزاده و طالبوف که تنها راهحل توسعه و پیشرفت را از بین بردن فرهنگ عمومی شامل دین و زبان فارسی میدانستند، بهدنبال تغییر خط و زبان فارسی به لاتین بود اما در میانسالی نهتنها از این رأی برگشت که تحقیقات و پژوهشهای متعددی در این حوزه انجام داد. او در یکی از نطقهای خود در سال1307 شمسی در مجلس گفت: «ما در موقع نوشتن قانون نباید از کلمات و اصطلاحات خارجیها اقتباس کنیم و باید به فارسی باشد. مثلاً اینکه مینویسد 100هزار قران، این اصطلاح خارجی است. ما باید تومان که معمولا واحد مملکت خودمان است بنویسیم و به قران نوشتن برخلاف زبان فارسی است. مثلا یک بلژیکی 20سال قبل رفته است به تبریز و من را باتمان گفته، حالا همینطور باتمان باقی مانده و اصطلاح شده و این معنی ندارد و باید همهچیز به زبان فارسی باشد». سید حسن تقیزاده در 92سالگی در تهران درگذشت. شاید بیارتباط نیست که نام کتاب خاطراتش «زندگی طوفانی» است.