• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
شنبه 10 آبان 1399
کد مطلب : 114372
+
-

با کرونا تنها‌تر شدیم

استقلال بسیاری از نابینایان با گسترش ویروس کرونا کمتر و امکان تردد در خیابان‌ها با یاری دیگران از آنها سلب شده است


مائده امینی ـ روزنامه‌نگار



آنها ناگزیر به لمس سطوح و اشیا هستند. مواجه با همان سطوحی که دیگران به آسانی آب خوردن ضدعفونی می‌کنند برای آنها حالا تبدیل به چالش‌ جدی شده است. تا پیش از گم‌شدن در هیاهوی همه‌گیری کرونا، همه می‌دانستند که «لامسه» یکی از مهم‌ترین حواس نابینایان است. لمس می‌کردند و زندگی می‌کردند، لمس می‌کردند و راه می‌رفتند، لمس می‌کردند و با محیط اطراف خود ارتباط می‌گرفتند و حالا؟ ترس از لمس‌کردن به همه رنج‌هایی که در همه این سال‌ها متحمل شده‌اند، اضافه شده است.

«روزهای اول با خودم فکر می‌کردم چطور یک بسته پفک را باز کنم و بدون استرس بخورم؟ از کجا معلوم درست تمیزش کرده باشم؟» اینها را ناهید در گوشه‌ای از حرف‌هایش می‌گوید با بغضی گیرکرده در گلو که مدام می‌خوردش؛ زنی سی‌ساله که حالا دیگر به گفته خودش، تمام آسایش روانی و اعتماد به‌نفس خود را از دست داده و تنها آرزویی که دارد، ریشه‌کن شدن کروناست. عرشیا عشقی هم حال و هوای مشابهی دارد؛ او که از کودکی کم‌کم بینایی خود را از دست داده، اما امیدش را نه. شعر می‌گوید، خود را به روز نگه می‌دارد و نمایشنامه می‌نویسد، اما حالا ماه‌هاست  شیوع بیماری کرونا، روند عادی زندگی‌اش را مختل کرده و اغلب دلخوشی‌های کوچک و بزرگی که داشته را از او گرفته؛ «ما بیشتر از دیگران باید به دستور‌العمل‌های بهداشتی پایبند باشیم و اگر واقعا ضرورتی برای خروج از منزل وجود ندارد، در قرنطینه خانگی بمانیم. حس می‌کنم شیوع کرونا بی‌پناهی و بی‌دفاعی ما را افزون‌تر و تنهایی ما نابینایان را عمیق‌تر کرده. این پاندمی تلخ، برای ما فرساینده‌تر است». رفت‌وآمدهای یک نابینا، لمس سطوح، گرفتن دست عابری برای رد شدن از خیابان... همه و همه تحت‌تأثیر کرونا قرار گرفته است. انگار زندگی-همان امور روزمره کوچکی که برای ادامه حیات خود دست و پا کرده بودند-متوقف شده است.روزگار غریبی است، نازنین...
 
هراس  رفتن به بیمارستان
«ما به‌دلیل آسیب‌پذیرتر‌بودن، بیش از دیگران، از کرونا وحشت داریم». عرشیا عشقی این را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «ابتلا به کرونا برای ما نابینایان، مخاطره‌آمیزتر و هولناک‌تر است، چرا که همواره هنگام ابتلا به بیماری و وخامت‌یافتن حالمان، درصورت لزوم به بستری‌شدن در مراکز درمانی، مسئولان پذیرش بیمارستان تأکید داشتند باید کسی همراهی‌مان کند، چون کادر درمان، توان و زمان کافی برای انجام مراقبت‌های ویژه‌تر از ما را ندارند. اما حالا درصورت ابتلا به یک بیماری واگیردار مرگبار، طبعا از داشتن همراه و احتمالا پذیرش در بیمارستان و بهره‌مندی از امکانات درمانی مورد نیاز محروم خواهیم ماند، چون حضور پیوسته عزیزانمان در بیمارستان، یقینا جان آنها را به خطر خواهد انداخت». دردسرهای بیمارستان رفتن اما مختص  عرشیا نیست. ناهید هم نابینای دیگری است که از یک‌سالگی بینایی خود را از دست داده و می‌گوید: «من تب و لرز کرده بودم، اما آن را پنهان می‌کردم. می‌ترسیدم پدرم مرا به بیمارستان ببرد و خودش مبتلا شود».

خیابان‌ها در کرونا بی‌رحم‌تر شده‌اند
حتی مستقل‌ترین نابینایان هنگام تردد، به شکل کامل، از یاری دیگران بی‌نیاز نیستند. عرشیا در این‌باره توضیح می‌دهد: «نابینایانی که سال‌هاست به زندگی با عصای سفید خو‌کرده و از مهارت کافی برای جهت‌یابی و جسارت لازم برای تردد مستقل برخوردارند نیز گهگاه، به‌عنوان مثال، هنگام عبور از خیابان طبعا به یاری افراد بینا نیاز دارند. پس از شیوع کرونا، دیگران بسیار کمتر از گذشته برای یاری‌رسانی به نابینایان پیشقدم می‌شوند». این شاعر ‌و ‌نویسنده ادامه می‌دهد: «با توجه به دستور‌العمل‌های مربوط به فاصله‌گذاری اجتماعی، هم خود ما نابینایان و هم افراد برخوردار از نیروی بینایی، از نزدیک‌شدن به هم و گرفتن دست یکدیگر هراس داریم. تردد در شهر از نیازهای اصلی همه انسان‌هاست، اما با توجه به وضعیت کنونی، انجام این کار برای ما نابینایان از همیشه دشوارتر شده است». ناهید که دل پری از این قضیه دارد این بحران را اینگونه توصیف می‌کند: «من کسی را دارم که برای رفت‌وآمد کمکم کند، اما دوستانم همه خانه‌نشین و حتی از کار بیکار شده‌اند. چطور در بحران‌های همگانی کسی ما را نمی‌بیند؟ چرا صدای ما شنیده نمی‌شود؟»

دردسرهای  عصای سفید
بسیاری از نابینایان، وابستگی بسیاری به عصای سفید دارند؛ عصایی که حالا دیگر خود می‌تواند به جای دستگیری، ابزاری برای استرس‌زایی باشد. وقتی از عرشیا دراین باره می‌پرسم، می‌گوید: «من شخصا علاقه ویژه‌ای به عصای سفیدم دارم. باور دارم برای پیشگیری از آسیب‌دیدن باید از این وسیله بهره ببرم. تا پیش از شیوع کرونا، بی‌وحشت با عصای سفیدم زمین و زمان را لمس می‌کردم، ولی حالا یقین دارم که این شیء به ذرات ویروسی آلوده خواهد شد و ضدعفونی‌کردن مدام آن برای نابینایان به زحمتی بی‌پایان بدل شده و البته باز همواره این نگرانی وجود دارد که مبادا استفاده از این عصا، خود باعث ابتلای ما به کرونا شود. همچنین برخورد ناخواسته نابینایان با افراد و اشیاء که گاه اتفاق می‌افتد، احتمال آلوده‌شدنمان را افزایش می‌دهد». بررسی‌های همشهری نشان می‌دهد که نابینایانی که تمکن مالی دارند یا کسی همواره برای کمک به آنها حضور دارد این روزها اوضاع بهتری دارند؛ مثلا می‌توانند تنها برای رفت‌وآمد از آژانس شخصی استفاده کنند.

روحیه‌مان روزبه‌روز بیشتر تضعیف می‌شود 
«ما نابینایان، بیش از دیگران حس نا‌امنی داریم و روحیه‌مان را از دست داده‌ایم». این موضوعی است که هم عرشیا به آن باور دارد و هم ناهید. عرشیا می‌گوید: «نابینایانی که به ضرورت‌های شغلی و برای انجام امور مهم زندگی، در شهر به تردد می‌پردازند به‌نحوی آزار می‌بینند و کسانی مثل من که در خانه کار می‌کنیم و ترجیح داده‌ایم از ابتدای اسفند تا‌کنون در قرنطینه خانگی بمانم، به‌نحوی دیگر». عرشیا مدتی سکوت می‌کند. او که به‌نظر کلافه از این روزگار  تحدید می‌آید، ‌ادامه می‌دهد: «تا پیش از آغاز این همه‌گیری دهشتناک، من و بسیاری از نابینایان، دلخوش بودیم از اینکه می‌توانیم بی‌نیاز از یاری دیگران، پس از مطالعه مشخصات کالاها، در فروشگاه‌های اینترنتی، توسط نرم‌افزارهای صفحه‌خوان به‌راحتی خرید کنیم. استفاده از این امکان ارزشمند به استقلال بیشتر ما بسیار یاری می‌رساند، اما حالا با توجه به‌احتمال آلوده‌شدن کالاها هنگام حمل‌و‌نقل و نگرانی از اینکه نتوانم زمان انجام فرآیند ضدعفونی، آنها را به‌تمامی پاکیزه کنم، ترجیح می‌دهم تا جای ممکن خریدی انجام ندهم. آنچه این‌روزها به دستم می‌رسد، به غذا، دارو، مواد شوینده و... محدود شده است». 

آموزش نابینایان از بین رفته است 
درس خواندن حالا یکی از سخت‌ترین کارهای دنیا برای آنها شده است. سامانه‌های آموزش آنلاین به سختی جایی برای نابینایان درنظر گرفته‌اند. خیلی از دانش‌آموزان نابینا در شهرستان‌های کوچک حالا از گردونه تحصیل جا‌مانده‌اند. در نرم‌افزارهایی که برای آموزش آنلاین دانشجویان طراحی شده‌اند جایی برای نابینایان درنظر گرفته نشده است و به‌نظر می‌رسد اصلاح روند کنونی به ماه‌ها زمان نیاز دارد. آیا 90هزار نابینایی که در کشور ما وجود دارند نباید از حقوق «شهروندی» برخوردار باشند؟

این خبر را به اشتراک بگذارید