حلقه مفقوده مدیریت منابع آب
دکتر برهان ریاضی| استاد محیطزیست:
در چند سال اخیر درباره چالشهای عدیدهای که مدیریت آب در کشورمان با آنها روبهرو شده، بحثهای زیادی شده است. ازجمله به برداشت بسیار زیاد آب و در حد بحرانی از سفرههای آب زیرزمینی، درصد بیش از متعارف جهانی مصرف آب در بخش کشاورزی و تلفات قابل ملاحظه آب در مراحل انتقال، مزرعه و محیط شهری اشارههای صحیح و منطقی شده؛ اما آنچه در مدیریت اصولی منابع آب مورد غفلت قرار گرفته است لزوم رعایت همبستگی و پایداری منابع آب و خاک، با توجه ویژه به پوششهای گیاهی در حوضههای آبریز است. به بیان دیگر، به عرصههای تولید آب کمتر توجه شده است.
اگر میانگین آمار و ارقام ارائه شده از سوی مراجع گوناگون درخصوص حجم متوسط سالانه بارشهای جوی کشور را 400میلیارد مترمکعب و حجم متوسط سالانه منابع آب تجدیدپذیر قابل دسترس را 100میلیارد مترمکعب درنظر بگیریم تمام بحثها و نقدها روی این 100میلیارد مترمکعب و چگونگی بهرهبرداری از آن متمرکز شده است؛ اما تخریب شدید و فاجعه بار در پوشش گیاهی که به بالاترین میزان فرسایش خاک در مقیاس جهانی منجر شده و اغلب بارشهای شدید را به سیلهای ویرانگر بدل میسازد دیده نمیشود. شاید هم این تصور بهوجود آمده است که 300میلیارد مترمکعب تلفات سالانه آبی که در سطح اراضی جاری شده و به آسانی تبخیر میشود غیرقابل کاهش است.
آنچه مسلم است دامداری در کشور ما بهطور عمده مبتنی بر چرای آزاد احشام در طبیعت، بدون رعایت حتی ابتداییترین اصول علمی مربوط به حفاظت خاک و پوشش گیاهی است. چرای مفرط و بیضابطه حدود 100میلیون واحد دامی در سراسر منابع طبیعی این سرزمین اعم از جنگلها، علفزارها، کوهستانها و دشتها با شدت در جریان است. طبق اصول علمی، مقدار علوفه قابل تعلیف حداکثر میتواند تا 40درصد علوفه تولیدی در مرتع باشد. درحالیکه در عمل هیچگونه محدودیتی برای چرای دام در علفزارهای کشور وجود ندارد، علاوه بر چرای بسیار فراتر از ظرفیت و خارج از فصل مناسب در علفزارها، دامداری در جنگلها و سایر عرصههایی که چرای دام اهلی در آنها قابل توجیه نیست، نیز با چنان شدتی در جریان است که زادآوری طبیعی پوشش گیاهی در آنها را مختل کرده است.
در یک محیط جنگلی طبیعی و دست نخورده، خاک توسط مواد آلی غنی و لاشبرگ پوشانده شده و مانند یک اسفنج بارشهای جوی را جذب میکند. این آبها با عبور از طبقات زیرین خاک، سفرههای زیرزمینی را تغذیه میکنند. در چنین محیطی وقوع جریانهای سیلابی بهطور تقریبی جایی ندارد. درحالیکه در نیم قرن اخیر با افزایش تخریب در جنگلهای کشور، سال به سال پدیدههایی مانند گلآلودگی آب رودخانهها و وقوع سیلها فزونی یافته است. شایان ذکر است که از مجموع بارشهای جوی کشور حجم قابل ملاحظهای (75میلیارد مترمکعب) در حوضه آبریز دریای خزر میبارد. لذا با توجه به نقش ارزندهای که جنگل میتواند در جلوگیری از اتلاف این آبها و تنظیم آن بهصورت منابع قابل استفاده ایفا کند، اهمیت جنگلهای شمال بیش از پیش نمایان میشود. این امر برای کشور ایران که بخش اعظم آن دارای اقلیم خشک و نیمه خشک است و کمبود آب از عمدهترین موانع توسعه آن محسوب میشود، ضرورتی اجتنابناپذیر است.
نکته دیگر از دید نگارنده که میتوان آن را بهطور عمده ناشی از تخریب پوشش گیاهی در حوضههای آبریز مربوطه دانست، عدمپیروی کمیت منابع آب موجود از میزان بارشهای جوی است. برای نمونه، در این خصوص اظهارات معاون حفاظت و بهرهبرداری شرکت آب منطقهای گلستان عینا به نقل از روزنامه همشهری دوشنبه 21اسفند 96، ذکر میشود: «براساس آخرین پایشها، روانابها در حوضههای مختلف رودخانههای استان با کاهش چشمگیری بین 44تا 84درصد روبهرو بودهاند. همچنین در مدت اول مهر تا پایان بهمن 96در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته میزان بارشها، 19درصد افزایش و نسبت به دوره بلندمدت 11درصد افزایش نشان میدهد. با وجود این، افزایش نسبی بارندگیها منجر به جاری شدن قابل ملاحظه رواناب در رودخانه نشده است».
کوبیدگی و متراکم شدن خاک سطحی در اثر تردد بیش از حد دامهای گرسنه، سبب کاهش تخلخل خاک و حتی نفوذناپذیری آن در اغلب موارد شده است. بدینترتیب پس از هر بارش، جریان رواناب به فرسایش خاک و در بسیاری از موارد به جاری شدن سیل میانجامد. افزایش رواناب سطحی پس از بارندگیها به مفهوم کاهش مقدار آبی است که در خاک نفوذ میکند. به علاوه، فشردگی خاک نهتنها نفوذپذیری آن را در برابر آب کاهش داده، بلکه موجب کاهش ظرفیت نگهداری آب در خاک شده است. بنابراین، در اثر کوبیدگی خاک سطحی، رژیم رطوبتی خاک رو به کاهش گذارده است. در چنین شرایطی، گیاهان مستقر در سطح خاک که با رطوبت بیشتری سازگار بودهاند، امکان ادامه حیات را از دست داده و بهتدریج حذف شدهاند. بدینترتیب، سطح بیشتری از خاک عاری از پوشش گیاهی شده و این خود عامل دیگری برای افزایش رواناب سطحی شده است. در دهههای اخیر تداوم چرای بسیار مفرط و بیضابطه بز - که نزدیک به 75درصد ترکیب دام سبک کشور را شامل میشود- باعث تشدید این روند در سراسر عرصههای منابع طبیعی، شده است.
با توجه به اینکه میانگین ارتفاع کشور ما از سطح دریای آزاد 1200متر بوده و بیش از نیمی از مساحت آن را کوهها و ارتفاعات تشکیل داده است، جریان یافتن سریع رواناب در اراضی شیبدار به فرسایش بیشتر خاک و تشدید انهدام پوشش گیاهی انجامیده است. بدینترتیب سطح بیشتری از خاک در معرض تابش مستقیم آفتاب و کاهش رطوبت آن قرار گرفته است. در اراضی خشکی که پوشش گیاهی خود را از دست داده است، ضربات مستقیم قطرات باران، بهویژه هنگام بارش رگبار، سبب تخریب ساختمان خاک و پراکنش ذرات ریز خاک به اطراف میشود. این ذرات ریز، خلل و فرج خاک را بسته، امکان نفوذ آب را بهشدت کاهش میدهد و باعث جریان آب در سطح اراضی و تبخیر آن میشود. بدیهی است به هر میزان بتوان چرای احشام راکه امروزه بهصورت لجام گسیخته و بدون رعایت ضوابط و مقررات موجود انجام میشود کنترل کرد، مدیریت پایدار منابع آب و خاک در حوضههای آبریز بالادست منابع آب کشور نیز به همان میزان تحقق خواهد یافت. در این صورت از ارقام نجومی اتلاف بارشهای جوی در این سرزمین خشک و نیمه خشک کاسته خواهد شد. سازمان ملل متحدشعار امسال را «طبیعت برای آب» برگزیده است. این امر نیز تأکیدی بر ضرورت حفاظت از طبیعت بهعنوان جزئی مهم در مدیریت منابع آب کشور است.