ما دلشدگان
سعید مروتی- روزنامهنگار
نمای اول: فقط علی حاتمی میتوانست به پرهیز خسرو آواز ایران، در ورود به سینما خاتمه بخشد. در «دلشدگان» آخرین فیلم به ثمر نشسته حاتمی، یکبار برای همیشه آواز شجریان روی تصویر یک بازیگر نشست. فیلمی درباره موسیقی اصیل ایرانی که به صدای شجریان مزین شد. جایی که تصویر طاهر (امین تارخ) سوداییترین کاراکتر دلشدگان، با صدای شجریان که میخواند: «ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم» همراه شد و شور آفرید. نخستین تماشاگران فیلم حاتمی در دهمین جشنواره فیلم فجر وقتی لحظه موعود فرا رسید و موسیقی حسین علیزاده همه را مسحور کرد، با شنیدن صدای شجریان روی تصاویری که تعمدا سینک نبود، شروع به کفزدن کردند. اتفاقی که در تمام نمایشهای جشنوارهای فیلم رخ داد. چندماه بعد در اکران عمومی و در سینما آزادی هم این ماجرا تکرار شد. سینک نبودن صدا و تصویر در فیلم کارگردانی که در جوانی فیلمهای موزیکال «حسن کچل»و «بابا شمل» را ساخته بود، از تعمدی خبر میداد که بعدا مشخص شد جزو شروط شجریان برای استفاده از صدایش بوده؛ اینکه بازیگر به سنت رایج، روی صدای خواننده لب نزند.
دلشدگان جزو بهترینهای حاتمی از کار درنیامد، درباره میزان رضایت استاد از تنها تجربه سینماییاش هم خبر موثقی بیرون نیامد. فیلم حاتمی بهعلت تمام شدن بودجه بدون فیلمبرداری سکانس پایانی به انتها رسیده بود. پلان آخر دلشدگان تابلوی نقاشیای با تصویر کشتی و صفحههای موسیقی پراکنده در دریا، فقط تلخ نبود نابسنده هم بود. ماموریت حاتمی هم مثل گروه هنرمندان فیلم دلشدگان ناتمام و ناکام ماند ولی صدای شجریان هم در زمان اکران، به فروشش یاری بسیار رساند (دومین فیلم پرفروش حاتمی در بعد از انقلاب) و ضیافتی را برای دوستداران پرشمار استاد رقم زد و هم میراثی شد که در گذر زمان، چونان سندی ثبت شده از صدایی جادویی در تنها همکاری و همراهیاش با سینمای ایران و با وجههترین فیلمساز ممکن، ماندگار شد.
نمای دوم: تصویر شجریان در انتهای دهه هشتاد، با آنچه از او در دهه شصت در اذهان ثبت شده بود، تفاوتهای محسوسی کرده بود. شجریان حالا مفهومی فراتر از یک هنرمند برجسته و یکهیافته بود. چرا و چگونهاش را همه میدانیم. سینمای ایران در این سالها چند باری به خسرو آواز ارجاع داد و حاشیه صوتی چند فیلم با لحظاتی از صدای استاد، غنی شد. اما آنچه بیشتر در یادها ماند هیچکدام از اینها نبود. در لحظهای گذرا از فیلم «جدایی نادر از سیمین» شجریان چونان میراثی فرهنگی و شمایلی برای طبقه متوسط شهری مورد تجلیل فرهادی قرار گرفت. وقتی سیمین (لیلا حاتمی) در حال ترک خانه و کاشانهاش بود، سیدی بهدست به نادر(پیمان معادی) گفت: «این شجریان رو هم من بردم»، این سکانس اهمیتی نمادین یافت. اینکه زنی در حال مصمم به مهاجرت و ترک وطن، سیدی شجریان را با خود میبرد، هم با توجه به جزئیات، اهمیت دراماتیک به صحنه میداد و هم مفهومی نمادین به همراه میآورد که نشانهای از جایگاه هنرمند بیمثال موسیقی ایرانی برای طبقه متوسط بود. همه اشارات و ارجاعات فرامتنی به کنار، زیبایی صحنه از لحن بیتأکید و اجرای طبیعی و بدیهیاش میآید تا برسد به اینجا که شجریان بخشی حذف نشدنی از زندگی ایرانی است.