هنر همایون
برای شجریان زنده که این روزها چشم همه به اوست
مسعود میر_روزنامه نگار
«خاک پای مردم ایران به دیار معشوق پرواز کرد». در همین یک جمله میتوان غور کرد تا عمق خاکساری و پاکیزگی، میتوان دریافت که چگونه میشود مسیر اصالت و مردمی بودن را به درستی پیمود و البته همواره پیشرو بود. پیامی که پسر بزرگ محمدرضا شجریان برای خبر آغاز روزگار بدون حیات جسمانی خسروی آواز ایران منتشر کرد در حقیقت ادامه مسیری بود که در یکی دو سال گذشته و همزمان با رو به وخامت گذاشتن حال عمومی استاد آغاز شده بود. این پیام تنها یک بهانه بود برای اینکه بتوان از هیاهوی یک سوگ فارغ شد و به دقت به بازماندهای نگریست که رفتار و گفتارش بیش از همیشه حائز اهمیت است.
همایون هرچند یکی از 5 فرزند محمدرضا شجریان است اما بنا به عرف رایج، پسر ارشد بودن و جانشین هنری پدر، بهعنوان نماینده خاندان معظم شجریان میگوید و میخواند و صدالبته چراغ راه است.
با همین حساسیت کافی است تا آداب همایون را در ساعات بعد از انتشار خبر رسمی فوت هزاردستان دوباره در ذهن مرور کنیم. او در مقابل بیمارستان جم و درحالیکه موج جمعیت از روی احساس و تألم رفتارهای هیجانی بسیاری از خود نشان میدهند خیلی هوشمندانه اعلام میکند که شما مردم حاضر در این جمع خودتان صاحب عزا هستید و نباید بگذارید نام محمدرضا شجریان با سیاست و برخی رفتارهای هیجانی آلوده شود. او صبح روز جمعه هم درحالیکه به خاطر برخی فشارها که او آنها را خارج از اختیار خود توصیف میکند با سیل مشتاقان جامانده از مراسم نماز بر پیکر پدر مواجه میشود صمیمانه از حضار تشکر میکند و بارها میگوید: سپاس. این همه در حالی است که همایون از یک سو باید مراسم دفن اسطوره آواز ایران را بیهیچ خلل و کاستی برگزار کند، از سوی دیگر باید پاسخگوی جماعتی باشد که شجریان زنده و مرده را برنمیتابند و دست آخر اینکه باید گلایهها و شکایتهای هوادارانی را هم به جان خویش هموار کند که میخواهند در این روزها شجریان چنان که شایسته نامش هست تشییع و بدرقه شود.
شاید بهدلیل همه این آدابدانیهاست که وقتی یک قطعه ویدئو از مسافران جاده خراسان منتشر میشود که غربت مسیر و شجریانهای داغدار را در مسیر رسیدن به توس بیآنکه چیزی جز ابر آسمان و خطکشیهای سفید و صدای محزون همایون عرضه کند اینقدر به دل همگان مینشیند. این روایت راندن در جاده هنر است، روایت صبوری و خویشتنداری و آداب بزرگان، این هنر شجریان بود و هست و باید معترف بود که عجب هنر همایونی است...