درباره علی امینی نخستوزیری که نتوانست پروژههایش را اجرا کند
پسر خانم فخرالدوله
مصطفی شوقی
پسر خانم فخرالدوله که رضاشاه او را مردترین فرد خاندان قاجار نامیده بود، آخرین قجری که در پهلوی دوم نخستوزیر شد و آخرین نخستوزیر واقعی ایران در دوران پهلوی دوم که بعد از او، تمام روسای دولت ذیل شاه و مطیع اوامر او بودند. او را میتوان آخرین دولتمرد واقعی ایران در دوران محمدرضاشاه دانست؛ علی امینی مجدی از تبار قاجار و نواده مظفرالدین شاه قاجار بیش از هر کسی امید آمریکا در اواخر دهه 30 شمسی بود تا جایی که شاه برای کنار گذاشتنش از نخستوزیری شخصا به آمریکا رفت تا خودش مجری سیاست آمریکا در ایران شود.
براساس اسناد و گزارشهای امنیتی، در میانه دهه 30 شمسی، سازمان سیا که از کودتای چکمه در 28 مرداد به عنوان یکی از افتخارات و موفقیتهای خود نام میبرد، در گزارشی محرمانه از ایران نوشت که «وضعیت اقتصادی و سیاسی ایران آنچنان دگرگون شده که ممکن است بهزودی در ایران انقلابی کمونیستی رخ دهد». این گزارش فضای خاصی در واشنگتن به وجود آورد به صورتی که نشانههایی نیز در سالهای میانه دهه 30 شمسی مبنی بر نارضایتی از شاه در میان نظامیان با کودتای سپهبد قرنی رئیس رکن دو ارتش ـ بخش امنیتی و اطلاعاتی ارتش رکن دو نام داشت ـ که به سراغ آمریکاییها رفته بود، وجود داشت. با روی کار آمدن کِنِدی، فشارها روی شاه برای تغییر سیاست داخلی ایران شتاب گرفت. قبل از آن اصلاحات ارضی و برهمزدن سیستم ارباب و رعیتی برای جلوگیری از یک انقلاب دهقانی آنطور که در برخی از کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین مرسوم بود شروع شد، اما کندی که از شاه دل خوشی نداشت خواستار دولتی پویاتر و فعالتر در زمینه سیاست داخلی شد. از اینرو علی امینی که سفیر ایران در آمریکا بود بهعنوان گزینهای بسیار خوب به شاه توصیه شد. شاه در ابتدا از این مسئله استنکاف کرد اما حسین فردوست دوست نزدیک شاه و از محارم او در کتاب خاطراتش «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» مدعی است؛ «دولت آمریکا به محمدرضا پهلوی فشار آورد که هرچه سریعتر علی امینی را با اختیارات کامل به نخستوزیری منصوب کند. شدت فشار آمریکا به حدی بود که ظاهرا در مسافرت زمستانی سال 1339 او به سوئیس به وی اعلام شد که اگر با خواست جدید آمریکا موافقت نکند، با سقوط سلطنت و ریاستجمهوری امینی مواجه خواهد شد». علی امینی گرچه در دوران رضاشاه با حضور علیاکبر داور در وزارت مالیه به عضویت این وزارتخانه درآمد اما مانند بسیاری، پس از شهریور 20 و تغییر فضای سیاسی و اجتماعی ایران ستاره اقبالش شروع به درخشش کرد و در همان کابینه فروغی به عنوان معاون اقتصادی وزارت دارایی منصوب شد. پس از آن به مجلس راه یافت و در سال 29 وزیر اقتصاد ملی شد. در دولت اول مصدق هم همین پست را داشت تا اینکه در دولت کودتا فضلالله زاهدی وزیر دارایی شد. او یکی از چهرههای مهم این سالهاست چرا که مأمور شد قرارداد کنسرسیوم نفت با شرکتهای چند ملیتی را منعقد کند؛ قراردادی که جایگزین قرارداد نفت ایران و انگلیس شد و تا حدود زیادی اعمال حاکمیت مالی ایران در نفت خودش را تضمین کرد. این قرارداد مدتدار بود و زمینه اصلی برای در اختیار گرفتن کامل نفت برای ایران در سالهای بعدی شد. کنسرسیوم، علی امینی را نزد غربیها بهخصوص آمریکاییها به یک امید تبدیل کرد. جایی که او بعدها به سفارت آمریکا رفت و در آنجا پایههای سیاسی خودش را محکمتر کرد تا گزینه جایگزین اداره دولت در ایران پر آشوب و مشکلات باشد.
امینی در نخستوزیری، اصلاحات ارضی را شتاب داد که آن را میتوان مهمترین رویکرد امینی دانست. یکی از دلایل اصلی این ماجرا تحلیلی بود که از واشنگتن براساس گزارش امنیتی سیا به تهران دیکته شده بود؛ رفع خطر از یک انقلاب کمونیستی.
ستاره دولت در شتاب موتور اصلاحات ارضی، حسن ارسنجانی بود؛ وزیر کشاورزیای که تمایلات بهشدت ضدکمونیستی داشت و از گذشته طرح اصلاحات ارضی را برای برونرفت از مشکلات ایران پی میگرفت. اصرار و گاه تندروی ارسنجانی و امینی، زمینداران بزرگ را علیه او شوراند. این در شرایطی بود که امینی از نظر سیاسی نیز خود را لیبرال میدانست و از اینرو در دوران نخستوزیریاش، گروههای سیاسی ازجمله جبهه ملی، شرایط کار سیاسی پیدا کرده بودند. در چنین وضعیتی اما نهتنها جبهه ملی حاضر نشد با امینی همکاری کند که به عنوان یکی از مخالفان اصلی امینی در عرصه سیاسی عمل میکرد، ضمن اینکه هم امینی حامیانی در آمریکا داشت و هم جبهه ملی در محافل سیاسی آمریکا دوستانی داشتند. 14روز بعد از نخستوزیری، امینی در یک ژست سیاسی خطرناک و تحریکآمیز برای دربار و برخی محافل سیاسی محافظهکار ایران، به جبهه ملی اجازه داد که پس از 8 سال خفقان ناشی از کودتای 28 مرداد 32 میتینگی سیاسی در پارک جلالیه تهران(بوستان لاله فعلی) داشته باشد. این مراسم برگزار شد و جمعیت انبوهی در آن شرکت و با شعارهای خود از دکتر محمد مصدق تجلیل کردند. در این گردهمایی سیاسی، تندترین سخنان بر زبان شاپور بختیار از اعضای جبهه ملی جاری شد. قرار نبود شعارهای تندی داده شود اما او با وجود توافقهای قبلی بهشدت از امینی انتقاد کرد و برای همین فضای باز سیاسی که امینی وعده داده بود، به دست نیامد. پس از آنکه جبهه ملی برای مراسم یادبود شهدای 30 تیر اعلان کرد که میخواهد مراسمی را برگزار کند، دولت امینی با آن مخالفت و رهبران جبهه ملی را دستگیر کرد.
یکی از برنامههای مهم امینی که بسیار در دوران او جنجالساز شد، محاکمه و مبارزه با فساد بود. هنوز چند روزی از حکم او نگذشته بود که سپهبد حاجعلی کیا، رئیس سابق اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران، سپهبد مهدیقلی علویمقدم، وزیر سابق کشور (دولت شریف امامی)، سرلشکر علیاکبر ضرغام، وزیر سابق دارایی (دولت اقبال) و سرتیپ روحالله نویسی، رئیس سابق شیلات کل کشور، بعدازظهر روز یکشنبه 23 اردیبهشت 1340 بازداشت شدند. سپهبد آزموده، دادستان ارتش در دادگاه مصدق نیز در ادامه بازداشت شد. موج اولیه بازداشتها هنوز کم نشده بود که دولت امینی علیه سرتیپ آجودانی مدیرعامل سابق برق تهران، اعضای هیأتمدیره و مدیران شیلات، ابوالحسن ابتهاج مدیرعامل قدرتمند سابق سازمان برنامه، فتحالله فرود شهردار سابق تهران، نصرتالله منتصر شهردار اسبق تهران، موسی مهام شهردار پیشین تهران، مهندس محسن فروغی، جواد طباطبایی، برادران رشیدیان، نصرتالله منتصر و عدهای دیگر اعلان جرم کرد. بسیاری از افراد بازداشت شده در صحنه سیاسی ایران به وابستگی به بریتانیا اشتهار داشتند و به همین دلیل این اقدام رقابت آمریکا با انگلستان در ایران عنوان شد.
امینی 14 ماه نخستوزیر بود و در نهایت پس از مشکلات بسیار در شرایطی که دولت ناآرامی روی کار آورده بود در تیر 1341پس از اینکه شاه به دیدار کندی رفت و قول هرگونه همکاری برای اجرای اصلاحات آمریکایی را داد، برکنار شد. جانشین علی امینی، اسدالله علم بود؛ کسی در حضر و سفر در کنار شاه و از محارم بسیار نزدیک او بود.
امینی سرخورده از سیاست تا سالهای سال در کنجی نشست اما ساواک و شاه او را رها نکردند و همواره فعالیتهای وی را تحت نظر داشتند. او جلساتی را برگزار میکرد اما عمقی نداشت. امینی تا سالهای سال همچنان آلترناتیو ماند و حتی در بزنگاه انقلاب بهمن 57 هم به نسبت گذشته فعالتر شد و دوباره طرف گفتوگو با شاه قرار گرفت که مکالمههای تلفنی او با شاه در چند سال اخیر از اسنادی است که از محرمانگی خارج شده. این مکالمات مهم نشان میدهد که امینی نیز دیگر مرد سیاستورز سابق نیست و از عمق ماجرای انقلاب بیاطلاع است. او پیش از انقلاب به پاریس رفت. پسرش ایرج امینی از دوستان و رئیس دفتر اشرف پهلوی و سفیر ایران در تونس بود. نوه علی امینی، حسین امینی، از فیلمنامهنویسان ایرانی در هالیوود است که یک بار هم در سال 1997 برای فیلم «بالهای فاخته» نامزد جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی شده است.
علی امینی، سیاستمداری ناکام بود که نتوانست هیچ یک از پروژههایش ازجمله مهار شاه را اجرا کند.
چهره محبوب روزنامهها
از گذشته زمانی که امینی در وزارت بود، روزنامهها علاقه زیادی به او داشتند و همواره از زندگی شخصی یا سیاسیاش مطلب منتشر میکردند به طوری که گاهی او مجبور بود از آنها شکایت کند. بعد از کودتا او از روزنامه «مشعل آزادی» به دلیل چاپ مطالب توهینآمیز شکایت کرد و دادستانی به صاحب امتیاز این روزنامه تذکر داد که اگر از این پس مطلبی در مورد امینی بنویسد توقیف میشود (سند یک). در روزگاری که نخستوزیر هم بود امینی ستاره اول روزنامههای سیاسی بود. در روزنامه «نغمه آزادی» که به نظر میرسد از سمپاتهای جبهه ملی باشد، او پس از اینکه برخی از امرای ارتش را به جرم رشوه و ارتشا به زندان انداخت، گفت که نگران کودتا نیست. در آن زمان در محافل سیاسی تهران از زندانی شدن ارتشیها بوی کودتا به مشام میرسید (سند دو). در همین روزنامه او در خبری عجیب و نیمه جدی شاید، مورد توجه قرار گرفته که دارویی از یک مرتاض هندی گرفته و به همین دلیل در حالت نیمهگیجی به سر میبرد و چرت میزند (سند سه). در روزنامه «اطلاعات» 27 تیر 1341 او شاید برای آخرین بار تیتر و عکس یک روزنامه شد. دولت او در این تاریخ سقوط کرد و امینی در یک کنفرانس خبری سخنانی گلایهآمیز از آمریکا داشت.
رابطه امینی با رژیم صهیونیستی
علی امینی بعد از نخستوزیری به طور هفتگی در خانه خود جلسات دورهای داشت و در یکی از جلسات که توسط ساواک رصد شده است او میگوید در زمانی که سفیر ایران در واشنگتن بوده با سفیر اسرائیل در آمریکا رابطه خوبی داشته و بر همین اساس بسیاری از کارهای خود را با کمک او انجام میداده است. این مسئله از آنجا مهم است که امینی با همین لابیگریها بعد از سفارت در واشنگتن به نخستوزیری در ایران رسید.
تبریک به هویدا
علی امینی 4 سال بعد از اینکه از نخستوزیری کنار رفت، در شرایطی که دیگر مغضوب شده بود، وقتی شنید امیر عباس هویدا، نخستوزیر وقت در سال 1345 با لیلی امامی ازدواج کرده است، در نامهای پر از مهر و عطوفت به هویدا این ازدواج را تبریک گفت. نکته جالب اینجاست که او به هویدا توصیه میکند حتما دارای فرزند شود چون ثمره زندگی داشتن بچههای خوب است. البته هویدا هیچ وقت این توصیه نخستوزیر سابق را عملی نکرد.