ناصر به شاه حمله میکند
اسناد تازه انتشاریافتهای از تنش ایران و مصر تا قطع رابطه سیاسی
ایران و مصر پیش از آنکه در سال 1339 با یکدیگر قطع رابطه کنند در دهه20 شمسی از هم طلاق گرفته بودند؛ جایی که فوزیه همسر اول شاه به قهر، دربار ایران را ترک کرد و به قاهره رفت و درنهایت این دو از هم جدا شدند. با این حال در سال 1331 درحالیکه شاه با نخستوزیر، محمد مصدق، در جنگ و جدل بود، ملک فاروق با کودتای افسران آزاد، از سلطنت خلع شد و به تبعید رفت. یک سال بعد در مرداد 1332 نیز شاه ایران علیه مصدق دست به کودتا زد، اما در ابتدا موفق نشد و ایران را برای چند روزی ترک کرد تا اینکه عوامل کودتا در ضعف تحلیلی مصدق، دوباره گرد هم آمدند و اینبار در حمله دوم موفق شدند. بعد از این، رابطه ایران و مصر بسیار محتاطانه بود و هر دو در صلحی مسلح به سر میبردند و با هم کاری نداشتند تا اینکه از اواسط سال 1337 یکباره گزارشهایی از سفارتهای ایران در کشورهای عربی، بهخصوص از قاهره و بغداد بهصورت محرمانه به تهران رسید که نشان از نزدیکی مصر به شوروی داشت. این گزارشها دولتمردان پهلوی را نگران کرد. براساس اسنادی که در همشهری سنگ و الماس برای نخستین بار منتشر میشود، وزارت خارجه ایران بهشدت پیگیر این گزارشها از سوی سفیر ایران در مصر بود. در گزارش سفیر ایران خطاب به علیاصغر حکمت، وزیر وقت خارجه، آمده است: «جمال عبدالناصر به شوروی سفر کرده و بسیار تحتتأثیر عظمت این کشور قرار گرفته است،بهصورتی که ممکن است از این کشور سلاح خریداری کند.» (سند یک). اما این داستان ادامه دارد و براساس اسناد دیگر، جمال عبدالناصر، مرد شماره یک مصر، در حال تجهیز مخالفان ایران، ازجمله برخی از کردها و عوامل حزب توده است. براساس گزارشی از سوی سفارت ایران در قاهره، عبدالناصر در سفر به شوروی با برخی از مخالفان کرد ایرانی که به خاطر غائله مهاباد در مسکو تبعید بودند ملاقات کرده و معاونش، کمال رفعت نیز در شهر حلب سوریه و اروپا با برخی از کردها برای بلوا در مرزهای ایران و عراق مذاکراتی کرده است (سند دوم) . در ادامه این ماجرا سپهبد باتمانقلیچ، سفیر وقت ایران در بغداد، در مذاکراتی با وزارت خارجه عراق و سفرای انگلیس و آمریکا در بغداد این گزارشها را ارائه داده است (سند سوم) . البته در برخی از گزارشها در این مورد نام عوامل حزب توده نیز ذکر شده که در نوع خودش جالب توجه است.
با این حال هیچ اتفاقی در دهه30 شمسی در مرزهای ایران رخ نداد، اما روابط ایران و مصر رفتهرفته رو به تیرگی رفت، بهصورتی که بعد از اینکه رژیم پهلوی بهصورت دوفاکتو اعلام کرد که رژیم صهیونیستی اسرائیل را به رسمیت شناخته است، غوغایی در جهان عرب برپا شد و جمال عبدالناصر در سخنان تندی از شاه انتقاد کرد؛ «او خودش را به ثمن بخسی به استعمار فروخته است. او برای جلب رضایت آمریکا و اربابانش، اسرائیل را به رسمیت شناخته. شهروندان عزیز به مسئله آزادی بیندیشیم و از آن در هر مکانی دفاع کنیم. هیچ فردی نمیتواند خودش را به قیمت ارزان به صهیونیستها و استعمار بفروشد؛ هیچکسی نمیتواند مردمش را بفروشد، چرا که مردمان تبعیت نمیکنند و اراده آنها فروختنی نیست... .» در پایان نطق شدیداللحن، دستور قطع رابطه سیاسی قاهره با تهران از سوی جمال عبدالناصر صادر و به این ترتیب روابط سیاسی 2کشور در سال1339 قطع شد. البته در زمان رئیسجمهوری انورسادات این روابط به حالت عادی و حتی بسیار دوستانه بازگشت، بهصورتی که شاه در دوران تبعید در مصر مرد و به خاک سپرده شد.