• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
پنج شنبه 10 مهر 1399
کد مطلب : 111869
+
-

خداحافظ ای قصه گوی شهر

گفته‌ها و ناگفته‌ها، روایت‌ها و دلنوشته‌هایی از فعالان حوزه شهرسازی و معماری درباره سیدمحسن حبیبی، شهرساز و استاد دانشگاه که هفته جاری به دیار باقی شتافت

خداحافظ ای قصه گوی شهر

خبر فوت سیدمحسن حبیبی استاد بزرگ در حوزه شهرسازی دل خیلی‌ها را به درد آورد؛ به‌خصوص هم‌دوره‌ای‌های دانشگاهی او و شاگردانش. حبیبی جزو دردانه‌های علم معماری و شهرسازی بود؛ او قصه شهرهای کشور را به خوبی بازگو می‌کرد و خوب می‌دانست که چگونه بین معماری مدرن فرنگ و سنتی ایران پیوند برقرار کند. حبیبی متولد1326 در کرمانشاه بود و تحصیلات خود را تا مقطع متوسطه در کرمانشاه گذراند و برای ادامه تحصیل به تهران آمد و از آنجا که به معماری علاقه داشت در رشته شهرسازی دانشگاه تهران پذیرفته شد و برای دریافت مدرک دکترای شهرسازی به فرانسه رفت و در دانشگاه پاریس تحصیل کرد. دکتر صاحب‌نام عرصه شهرسازی؛ رساله دکترای خود را با عنوان «ترکیب شهر سنتی با شهر نوین» ارائه داد و در تمام دوران زندگی‌اش این رویکرد را اولویت کارهایش قرار داد. به قول دوستان و همکاران استاد حبیبی، باید پذیرفت جامعه معماری ایران فرد بسیار تأثیرگذاری را در این حوزه از دست داده است. بی‌شک مهندس سرشناس قصه شهرسازی ایران، ادبیات نوینی را وارد عرصه معماری کشور کرد. به همین‌خاطر پس از فوتش در یکشنبه‌ای که گذشت، روابط عمومی مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران متنی را با عنوان «فقدانی بزرگ و جبران‌ناپذیر» منتشر کرد. در ادامه دلنوشته‌ها، گفته‌ها و ناگفته‌هایی از استادحبیبی را به زبان و قلم تعدادی از همراهان همیشگی او می‌خوانید.

شهرسازی با نگاه مدرن جهانی

عباس آخوندی، استاد دانشگاه

دوستی و ارتباط بسیار نزدیکی با مرحوم استاد سید محسن حبیبی داشتم. او به لحاظ فردی، مرد بسیار با اخلاق و والایی بود. مثبت اندیشی‌اش سبب می‌شد در یک برخورد جذب شخصیتش شوید و با متانت طبعی که داشت در حد توان تلاش می‌کرد مشکل دوستان و اطرافیان را رفع کند. اگر به جلسه‌ای دعوت می‌شد حتما می‌رفت و درکارهایش انسان بسیار دقیقی بود.  در یک کلام می‌توانم بگویم استاد حبیبی در حوزه شهرسازی یک دانشمند بود. او سال‌ها خارج از کشور تحصیل کرده بود اما عاشق ایران بود و بعد از بازگشت به کشور، سعی و تلاشش این بود تا آموخته‌هایش را به دانشجویانش منتقل کند. آن قدر عاشق تحصیل و تربیت و آموزش بود که حتی در دوره بازنشستگی‌اش مسافت طولانی تا شهر قزوین طی می‌کرد و سرکلاس حاضر می‌شد و تدریس می‌کرد. استاد حبیبی فقط به کتاب‌های شهری اکتفا نمی‌کرد؛ خودش محقق بود و نتایج تحقیقاتش را در حوزه معماری و شهرسازی را به دانشجویان منتقل می‌کرد. او نگاه خاصی به شهرسازی داشت و معماری ایران را با شهرسازی مدرن تلفیق کرده بود. علاوه بر نگاه جهانی به شهرسازی، استاد حبیبی در حوزه ادبیات و فرهنگ و تاریخ هم تحقیقاتی داشت و آنها را با شهرسازی تلفیق کرده بود. مرحوم حبیبی نخستین کسی بود که موضوع مسکن اجتماعی را مطرح کرد و همچنین پس از تحقیقات لازم بحث جایگزینی بازآفرینی با تخریب و نوسازی را بیان و برای تحقق آن تلاش کرد. به‌طور کلی شهرسازی و معماری ایران مرهون زحمات مرحوم استاد حبیبی است.

تلفیق ادبیات و شهرسازی

استاد بهروز مرباغی، عضو انجمن مفاخر معماری ایران

در مورد مرحوم استاد حبیبی گفته‌های زیادی هست که برخی نقل شده‌اند و بخشی هم هنوز بیان نشده است که امیدوارم در فرصت مناسب و به‌طور درست و صحیح بازگو شود. مرحوم حبیبی به لحاظ فردی و اجتماعی شخصیت خاص و والایی داشت اما نکته مهم این است که او با شهامت برای نخستین بار بیان کرد که معماری و شهرسازی ایران وارد دنیای مدرن شده است. این روزها خیلی از فعالان در حوزه شهرسازی و معماری این موضوع را نمی‌پذیرند اما او این موضوع را مطرح کرد  و به آن اعتقاد داشت. ذهن جهانی و امروزی داشت و اگر به معماری ایران و شهرهای تاریخی با دید جهانی نگاه می‌کرد، دانش آموخته جهانی بود و فرهنگ و نگاه مدرنی داشت. کار مهم دیگری که استاد حبیبی در شهرسازی ایران انجام داد تلفیق ادبیات با مفاهیم شهرسازی بود که نتیجه این تلفیق کتاب قصه‌های شهر بود.  این نگاه نوینی بود که یک تحول در شهرسازی محسوب می‌شود. روشی که امروز برخی از اساتید شهرسازی از آن الگوبرداری کرده و در کلاس‌های معماری و مباحث شهرسازی از اشعار شاعران فرهیخته ایرانی استفاده می‌کنند. او بسیار ایراندوست بود و از لحظه لحظه حیاتش برای انتقال دانشش به دانشجویان استفاده کرد و این کار را زکات علم خودش می‌دانست.

در دلم بود که بی‌دوست نباشم هرگز

ترانه یلدا، شهرساز و فعال فرهنگی

خبر بی‌مقدمه بود: «پدر شهرسازی ایران را از دست دادیم! تلخ‌ترین اتفاق ممکن برای شهرسازی ایران.... به امید آنکه قدر دکتر حبیبی‌ها را بیشتر بدانیم!»
باورش مشکل بود. بزرگ‌تر و حضورش زنده‌تر از آن بود که بخواهد ترکمان کند.
پروفسور سید محسن حبیبی، معمار و شهرساز، تحصیلات دانشگاهی خود را در تهران و پاریس به پایان برد. در سال‌های ۱۳۶۰ مدیر گروه رشته شهرسازی در دانشگاه تهران، و معاون تحقیقات مسکن در مرکز تحقیقات مسکن وزارت مسکن و شهرسازی بود. گونه‌شناسی‌های مسکن روستایی، الگوی ساخت مسکن شهری، و همچنین پژوهش‌های ارزنده و مستمر در ارتباط با ارتقای کیفی و مناسب‌سازی‌ محیط برای افراد دارای معلولیت ازجمله فعالیت‌های ارزشمند حبیبی در آن سال‌ها بود.
 در سال‌های ۱۳۸۰ ریاست دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را به‌عهده گرفت. اما دامنه فعالیت دکتر محسن حبیبی به ریاست دانشکده محدود نمی‌شد. وی در بسیاری امور مربوط به شهر و شهرسازی مورد مشورت دولت‌ها و شهرداری‌ها در دوران مختلف زندگی کاری چهل‌ساله‌اش قرار می‌گرفت، زیرا دانش و تجربه و شمّ لازم برای قضاوت و گره‌گشایی را داشت. کتاب‌های مهمی که محسن حبیبی خود یا به همراه همکاران و همراهانش تالیف کرده است، بی‌شمارند. برخی از آنان در شمار کتاب‌های کلاسیک رشته معماری و شهرسازی درآمده‌اند، و تا سالیان سال مورد استفاده تمام اهالی رشته‌های معماری و شهرسازی خواهند بود. از آن زمره‌اند: کتاب «شرح جریان‌های فکری معماری و شهرسازی ایران» که به تاریخ زنده شهرهامان و سبک‌های معماری رایج از اوایل قرن شمسی حاضر - که امسال آخرین سال آن ‌را سپری می‌کنیم- می‌پردازد. کتاب سه‌جلدی «استخوان‌بندی شهر تهران» برای شهرداری تهران و به کمک استادان دیگری ازجمله سیروس صبری، در سال‌های اول دهه ۷۰ تهیه شد، تا راهنمای راه کسانی باشد که برای تهران کار می‌کردند. کتاب «اصول و ضوابط طراحی منطقه، روستا و واحد مسکونی» پا را از شهر فراتر می‌گذاشت و به سرزمین می‌پرداخت. «از شار تا شهر»، شرح‌گذار از شهر قدیم ایرانی به شهر مدرن امروزی بود. او همچنین برای تهیه «اطلس کلانشهر تهران» همکاری کرد و در زمینه «مرمت شهری» که یکی از رشته‌های تدریسی در دانشکده معماری دانشگاه تهران و سازمان میراث فرهنگی بود، کتابی ارزشمند تالیف کرد. پروفسور حبیبی مخالف تخریب‌ها و نوسازی‌های گسترده جاری در شهرهایمان بود. عقیده داشت که «در شهری که فاقد حافظه تاریخی باشد، حیات مدنی و اجتماعی شکل نخواهد گرفت!» او به بینش ژرف و بنیادینش نسبت به زندگی ایرانی اعتقاد داشت که «سنت امری جاری است و دائم در حال معاصر شدن است!» با چنین آموزه‌هایی بود که شاگردانش امروز این‌چنین عزادار این استاد بی‌بدیل‌اند. زیرا دیگر کسی همپایه او در شهرمان نیست که بخواهد نقش او را ایفا کند.
یکی از شاگردانش که امروز خود از بهترین شهرسازان کشور است، در ماتم از دست دادن استاد محسن حبیبی و دیگر استادانی که امسال ترکمان کردند، چنین نوشت: «هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم، آنان که افتخار همراهی‌شان را داشتم، از آنها آموختم و با آنها کار کردم، این‌چنین پرشمار و بی‌وقفه، ما را ترک کنند و روح و ‌جان‌مان را با آلامی جبران‌ناپذیر درآمیزند. اما عمیقاً معتقدم زندگی پربار و سرشار از توفیق او در شاگردان و همراهانش ادامه خواهد داشت.» دیگر شاگردش نوشت: «روزهای بسیار سختی رو که ایشون با آرومی خاص خودشون ریاست هنرهای زیبا رو بر عهده داشتن فراموش نمی‌شود کرد...»
همه شهر، از بزرگ و کوچک، از وزیر و مقامات تا همکاران و دانشجویان بی‌شمارش، همه در سوگ او نوشتند و تسلیت گفتند. و این بیتی بود که تکرار شد:
از شمار دو چشم یک تن کم 
و ز شمار خرد هزاران بیش
محسن حبیبی همه را سخاوتمندانه کمک فکری می‌داد. معمار جوانی نوشته است: «ایشون ما رو در راه‌اندازی سایت خانه گفت‌وگوی شهر حمایت کردند و حمایت ایشون بود که انگیزه ما رو برای ادامه این راه دوچندان کرد. یکی از خاطرات خوبی که ازشون همیشه در ذهن دارم و خواهم داشت حمایت بی‌دریغشون از جوان‌ها و آموختن شیوه درست اندیشیدن به اونهاست. امیدوارم به نوبه‌خودم بتونم همیشه رهرو راهشون باشم و چراغ این خونه رو روشن نگه دارم‌. » در واقع، روش و منش او در اشاعه علم و هنر بود که همه را تحت‌تأثیر قرار می‌داد و راهنمایشان بود.  او حرفه و نظر، هر دو را در کشورمان رشد داد. مشاور و راهنمای طراز اول دولت در وزارت مسکن و شهرسازی و شرکت مادرتخصصی عمران و بهسازی بود، که بعداً به شرکت بازآفرینی شهری تغییر نام داد.
شاگردانش خاطرات جالبی از او مطرح می‌کنند. یکی می‌گفت، همیشه این پرسش برای ما که سر کلاس این استاد فقید حاضر می‌شدیم، مطرح بود که او چقدر کتاب خوانده است! چقدر فیلم دیده! چقدر سفر کرده! و... مهم‌تر از اینها، چقدر دقیق خوانده و چقدر دقیق دیده! از همه اینها مهم‌تر، چقدر انسانی دیده و خوانده و اعتقاد دارد. این خاطرات کم‌نظیرند! و به این معنی‌اند که او الگوی شایسته‌ای برای دوستان و شاگردانش بود.
واقعیت این بود که دانش عمیق این استاد دنیادیده و دُردانه در مورد معماری خوب و بقاعده، و بینش این انسان مهربان و کاشف فروتن زیبایی‌ها نسبت به زندگی به‌طور کلی، او را تبدیل به یکی از جذاب‌ترین آدم‌های شهرمان می‌کرد. همیشه حضور ارزشمندش خوشحالمان می‌کرد و به راه انداختن گفت‌وگوهای گرم و دوستانه و متشخص را خوب بلد بود. ناصر فکوهی در مطلب بسیار خوبی درباره تجربه آشنایی‌اش با دکتر حبیبی نوشته است که اول بار در پاریس، با رساله‌ای بی‌نظیر که جوانی دانشجو درباره شهرهای باستانی ایران تالیف کرده بود، برخورد می‌کند؛ رساله‌ای در موضوع شهرهای باستانی ایران که حبیبی حتی تصاویری از آنها را به طراحی کشیده بود. می‌گوید:«برای نخستین بار با واژگانی چون «شهر هخامنشی»‌، «شهر ساسانی»، «شهر اسلامی»، «شهر سیاسی» و... برمی‌خوردم، و چنان به هیجان آمده بودم که دوست داشتم زودتر به ایران برگردم، به سراغش بروم...»
حبیبی به‌عنوان یادگار دوران تحصیلش در فرانسه، کتابی نیز از «فرانسواز شوئه» ترجمه می‌کند به نام «شهرسازی: تخیلات و واقعیات» که انتشارات دانشگاه تهران منتشرش می‌کند. از همه علم و هنرش که بگذریم، محسن حبیبی کوهنوردی عاشق طبیعت بود. هر هفته، گاه با دوستان و بچه‌ها و گاه تنها، به کوه می‌رفت تا از طبیعت، این مادر دلسوز زمین و نباتات و جانوران، انرژی بگیرد و روح بی‌همتایش را جلا بخشد!
او لطافت بهار کوهستان و رنگ‌های پاییز درختان کوه را همه با هم داشت.

حیرت انگیز بود... حیرت‌انگیز

محسن‌گودرزی‌؛ جامعه‌شناس

دکتر حبیبــی را از سـال‌های دور- از اواخر دهـــــه60- می‌شناختم و با آثار او آشنا بودم ولی او را در اواسط دهه80  از نزدیک دیدم. دوستی من با او به کتاب قصه شهر برمی‌گردد؛ دوستی ما در حوزه‌ای بیرون از تخصص هر دوی ما شکل گرفت: رمان. روزی یکی از دوستان مشترک- دکتر حجت‌الله میرزایی- از من دعوت کرد که در یک کار پژوهشی در جمع مشاوران باشم. دکتر حبیبی یکی از این مشاوران بود؛ ایشان که از علاقه من به‌کار دکتر حبیبی اطلاع داشت، گفت ایشان در حال کار روی جلد دوم قصه شهر است و قرار است این پروژه را در مورد شعر و سینما و شهر هم دنبال کند. با اشتیاق قبول کردم. آن روز دکتر حبیبی وقتی از شهر می‌گفت از رمان و شعر مثال می‌آورد، شواهد و نکته‌های تاریخی می‌گفت، به فرهنگ و جامعه‌شناسی اشاره می‌کرد و... و همه اینها را به شهر پیوند می‌زد؛ در یک حوزه ساکن نمی‌ماند، مسافر بود و به قلمروهای گوناگون سفر می‌کرد و به تو نشان می‌داد که شهر یک پدیده‌ای چندوجهی و پیچیده است؛ این نکته را با تکرار عبارت پیچیده و چندوجهی بیان نمی‌کرد بلکه به سیاق رمان‌نویسان با توصیف‌های دقیق و ریزبینانه ترسیم می‌کرد. برخلاف نگاه رایج آن سال‌ها شهر را به ساختمان و راه محدود نمی‌دانست، «جانِ شهر» را به تو نشان می‌داد. از نگاه او، شهرفقط در بیرون نبود، تجسم‌یافته در کالبد، بلکه بر این باور بود که شهر در ذهن و روان ما شکل می‌گیرد، پرورده می‌شود و می‌بالد، با خاطرات ما گره می‌خورد و جزئی از ما می‌شود. برای هرکدام از ما انسان‌ها، شهر یک معنای خاص دارد. به همین‌خاطر بود که به سراغ «قصه شهر» می‌رفت و قصه شهر را در سر هر بازار می‌جست: در تاریخ، هنر و ادبیات و... آن روز مانند نقالان ماهر، پرده‌ای از ‌این نقش‌ها گشود و از نقشی به نقش دیگر سفر کرد که فقط این را بگوید که شهر را کالبد آن نمی‌سازد، آدم‌های شهرند که «جانِ شهر» را می‌سازند. در نوشته‌ها و سخنرانی‌هایش همه جا شهر را از دید جامعه و فرهنگ تصویر می‌کرد. برای همین مباحث شهرسازی را برای فهم شهر تنگ و محدود می‌دانست و از قفس این نوع نگاه تنگ به سوی هنر و فرهنگ و جامعه پرواز می‌کرد. باید مسافر قلمروهای مختلف باشی تا شهر را بفهمی. چیره‌دستی دکتر حبیبی در شهرسازی بر کسی پوشیده نیست، کتاب‌ها و مقالات او به اندازه کافی گویاست. سخنرانی‌های او از نوشته‌های تازه، سرشار است و هرکس که مخاطب این مباحث باشد تسلط او را تأیید می‌کند. من در این چند خط مختصر خواستم بر جنبه‌ای از دانش دکتر حبیبی تأکید کنم که شاید در سایه دانش تخصصی او کمتر به چشم آید. باید وقت دیگری به تفصیل در این‌باره نوشت. 2سال پیش با الهام از دیدگاه دکتر حبیبی از جمعی از دوستان گرانمایه - نویسنده و جامعه‌شناس- دعوت کردم که درباره موضوع «رمان و شهر» گفت‌وگو کنیم؛ هم درباره نسبت رمان و شهر بحث کنیم و هم این موضوع را در رمان‌ها و داستان‌های معین بررسی کنیم. دوستان از سر لطفی که داشتند، پذیرفتند. از دکتر حبیبی هم تقاضا کردم که در این جمع حضور داشته باشد؛ با مهربانی همیشگی و رویی گشاده پذیرفت. آنچنان این موضوع را مهم می‌دانست که در بین همه مشغله‌های کاری، زمان ثابتی را برای این کار اختصاص داد. این جمع شکل گرفت و یکی از نتایج آن برگزاری چند نشست درباره رمان شهر بود که در جلسه نخست آن دکتر حبیبی، دکتر ریاضی و حسین سناپور سخنرانی کردند. متأسفانه به‌خاطر بیماری ایشان و بعد هم شیوع کرونا از دیدار حضوری دکتر حبیبی محروم ماندیم اما نگاه و کاری که او درباره رمان و شهر انجام داد، تداوم خواهد داشت. دکتر حبیبی وقتی با اثری مواجه می‌شد که سر ذوق می‌آمد و می‌خواست آن را تمجید کند، یک عادت کلامی ویژه و شیرین داشت؛ می‌گفت این اثر حیرت‌انگیز است... حیرت‌انگیز. عبارتی که باید برای توصیف شخصیت و نوع نگاه او به‌کار برد: حیرت انگیز بود... حیرت‌انگیز.

مرتب در حال تحقیق و تألیف

 گیتی اعتماد، معمار و شهرساز 

مرحوم سیدمحسن حبیبی جزو پیشکسوتان حوزه شهرسازی بود و در حوزه‌های مختلف فعالیت می‌کرد. در حوزه دانشگاه که هم مدتی رئیس دانشکده هنرهای زیبا بود و هم در آنجا تدریس می‌کرد. تالیف و کتاب‌هایی در این حوزه دارد و به‌طور مرتب در حال تحقیق و مطالعه بود. به‌نظر من، خیلی در قسمت مدیریتش در دانشگاه با دانشجویان همراه بود و فقدانش برای همه جامعه و این حرفه باعث تأسف است؛ چراکه زودهنگام از میان ما رفت.  اما به‌طور کلی فردی بود که مرتب در حال تحقیق بود. غیر از بخش دانشگاهی در حوزه شهرسازی هم خودش مشاور شهرداری بود و با سازمان‌های مختلف کار می‌کرد. بنده در چندین پروژه که با شهرداری داشتم، ایشان جزو کارشناسان و مشاوران ویژه شهرداری بود. خیلی هم در پیشبرد کارها و تحقیقات ما مؤثر بود. همیشه در حال کار و بسیار جست‌وجوگر بود. به‌خصوص در حوزه مطالعات شهری و قسمت تاریخ شهرها خیلی فعالیت کرد و مقاله‌های بسیاری در این زمینه دارد. ایشان انسان ارزنده‌ای بود و از دست دادنش تأسف‌برانگیز است. پروژه محور انقلاب را ما با ایشان کار می‌کردیم که کار مفصلی هم بود و او پیشنهاد کرد که این پروژه تبدیل به کتاب شود. تقریبا 2سال بعد از اینکه کار و تحقیق را انجام داده بودیم، کمک کرد تا کتاب آماده شود. الان هم قرار است سازمان زیباسازی کتاب را چاپ کند که ما هم امیدواریم این اتفاق بیفتد. 

روحت شاد استاد

هوشنگ عشایری، شهرساز

استاد عزیزم! با رفتنت «قصه شهر» من بی‌پایان ماند و «خاطرات شهر» من به جای ناجوری رسید، چگونه می‌شود تفکر اندیشمندانه 40سال پیش «ترکیب شهری از شهر سنتی به شهر نوین» استاد را خواند و نفهمید که قصه «شار تا شهر» چیست؟! مگر می‌شود «شرح جریان‌های فکری معماری و شهرسازی ایران» را شنید و به «نووارگی در فضای شهری ایران» نرسید. درگذشتت دردناک است؛ به یاد همه آن روزهای خوب که در شرکت بازآفرینی یا در خانه گفتمان شهر یا وارطان، اساتید، دانشجو، پژوهشگر و صاحب‌نظر، کنار هم می‌نشستند و موضوعات بازآفرینی شهری و چگونگی ارتقای کیفیت زندگی در لابه‌لای کوچه‌های خاک خورده ته‌شهر و حاشیه‌های شهرها و همچنین هویت ایرانی خودمان را به سخنرانی و به بحث می‌گذاشتند. روحت شاد استاد. 





 

این خبر را به اشتراک بگذارید