آرامگاه نادرشاه؛ چادری که هم آغوش است و هم قتلگاه
بازگشت سیحون با یک معماری فروتنانه
سعید برآبادی
علاقه به نادرشاه افشار، روحیه وطنپرستی ایرانیهای معاصر را نشان میداد؛ مثلا میشود در مشروح جلسات مجلس شورای ملی به تاریخ 31شهریورماه 1294گزارش سلیمان میرزا را خواند که چطور برای دفاع از طرح مرمت بنای یادبود نادرشاه در واویلای بیپولی کشور، سخن ساز میکند؛«آیا چهکسی میتواند تصور بکند که بهتر از نادر شاه و شاهعباس پادشاهی داشتهایم ولی متأسفانه هیچ حفظ آثاری قبور و پاس حقگذاری آنها را درنظر نداریم بنده تصور میکنم بهترین پولی که از بودجه ما خرج میشود پولی است که از برای یادگار این شخص بزرگ خرج میشود که مملکت ما را در یک موقع خیلی خطرناکی خلاص کرده و از برای مملکت ایران متصرفات خیلی بزرگ تهیه نموده است و حقیقتاً تا وقتی که اسم ایران هست باعث افتخار ایران و ایرانیان است.»
همانطور که در قسمتهای قبلی گفته بودیم، سودای یادبودسازی برای چهرهها و مفاخر فرهنگی و سیاسی با ایجاد انجمن آثار ملی ایران به دغدغهای دولتی بدل شد و بودجههای قابلملاحظهای دریافت کرد. درباره نادرشاه افشار سابقه این ساختوساز به اواخر قاجار بازمیگردد اما این آرامگاه کوچک، در سال1335 و به دستور همین انجمن، طرحی تازه بهخود دید و نو شد. یک سال بعد خیابان نادری مشهد در مجاورت چهارباغ شاهی و روبهروی حرم امام رضا(ع)، شاهد حضور هوشنگ سیحون بود. باغی به مساحت 14400مترمربع طراحی شد و مقبره نادرشاه در ارتفاعی رفیع که 12پله اندازه داشت توسط دستان خالق سیحون جانگرفت. در 7سالی که ساخت این مقبره به طول انجامید، سیحون از بهترین سنگهای خشن و سخت کوهسنگی مشهد که انبار سنگهای گرانیتی است بهرهگرفت. طرح بنا را بر اساس چادر عشایر طراحی کرد؛ چادری که نادرشاه در آن به دنیا آمد و در آن هم کشتهشد و در نهایت نام باغ، باغ نادری لقب گرفت. با این همه، المان این بنا را ابوالحسن خان صدیقی در قالب یک مجسمه منحصر به فرد طراحی کرد و 12فروردینماه سال1342 آرامگاه بهدست محمدرضا پهلوی به بهرهبرداری رسید.