• پنج شنبه 18 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 7 شعبان 1446
  • 2025 Feb 06
شنبه 5 مهر 1399
کد مطلب : 111188
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/gJ8VY
+
-

عصیانگر سازش‌ناپذیر

یادداشت یک


فریدون جیرانی



ـ  نام رسول ملاقلی‌پور با «بلمی به سوی ساحل» در ذهنمان ثبت شد. البته قبل از آن هم فیلم «نینوا» را از او دیده بودیم ولی این بلمی به سوی ساحل بود که ما را به پیگیری کارنامه سازنده‌اش تا حدودی ترغیب کرد. البته که ما در آن سال‌ها تقریبا هیچ فیلمی را از دست نمی‌دادیم و بلمی به سوی ساحل هم فیلمی نبود که ما شیفته‌اش شویم. بلمی به سوی ساحل به‌دلیل اینکه فروخت برای ما مهم شد. آنونس جذابی هم داشت که در آن تانک روی اتومبیلی می‌رفت و آن را له می‌کرد. این آنونس هم در ذهن ما ماند.
ـ  سال ۶۵ فیلم «پرواز در شب» را دیدیم که فیلم برگزیده فستیوال فجر هم شد که لحن متفاوتی با بلمی به سوی ساحل داشت و خیلی با آن ارتباط برقرار نکردیم ولی همین فیلم مقدمه‌ای شد بر شکل‌گیری سینمای دفاع‌مقدس.
ـ   «افق» بازگشت ملاقلی‌پور به سینمای حادثه‌ای جنگی بود؛ با سر‌و‌شکلی حرفه‌ای‌تر از فیلم‌های قبلی؛ تقابل آنتاگونیست و پروتاگونیست که هم قهرمانش قدرتمند بود و هم منفی قدری داشت. بر خلاف فیلم‌هایی که عراقی‌ها را ضعیف و احمق نشان‌می‌دادند، فرمانده عراقی فیلم افق هوشمند و قدرتمند بود و از دل تقابل قهرمان و ضد‌قهرمان و پرداخت پرکشش سکانس‌های حادثه‌ای روی دریا، فیلمی ساخته شد که برای تماشاگر جذاب بود و به همین دلیل هم خیلی خوب فروخت. ملاقلی‌پور با افق سعی کرد نشان دهد کارگردانی است که صحنه‌های اکشن را خوب در‌می‌آورد و در خلق حادثه تبحر‌دارد. خود فیلم برای ما خیلی تأثیرگذار نبود ولی به‌عنوان فیلم جنگی دشواری که حرفه‌ای ساخته شده بود برایمان مطرح شد.
ـ  «مجنون» که آمد همه غافلگیر شدیم. هیچ‌کس انتظار چنین فیلمی را از ملاقلی‌پور نداشت. همه شوکه شدیم که چه فیلم اجتماعی، تلخ و تکان‌دهنده‌ای است؛ ملاقلی‌پوری برای ما از درونش بیرون آمد که برای ما تازگی داشت. تصویری متفاوت از فیلمسازی برآمده از انقلاب و جنگ که این تغییر بخشی‌اش هم محصول شرایط بود. از سال۶۸ با پایان جنگ تغییراتی در جامعه ایران رخ می‌دهد. این تغییرات جامعه فرهنگی ایران را هم متاثر می‌کند و از ۶۸ تا ۷۱ فضای فرهنگی کشور باز می‌شود و ممیزی کمی عقب می‌کشد. نتیجه ساخت فیلم‌هایی تعیین‌کننده و تاریخ‌ساز مثل«هامون»، «دندان‌مار»، «مادر» و... است. از نسل پس از انقلاب هم مجنون ملاقلی‌پور و  فیلم‌های مخملباف را داریم که منادی تغییرات جامعه هستند و البته فیلم‌ها و فیلمسازان دیگری هم در این جریان- که تا سال۷۱ طول می‌کشد- حضور دارند.
ـ   ما در «گزارش فیلم» بودیم که مجنون اکران شد. در صحبتی که با دوستان داشتیم که همه هم فیلم را دوست داشتند و لحن و زاویه دید اجتماعی فیلمساز مطلوبشان بود، قرار شد من با ملاقلی‌پور مصاحبه کنم. یادم هست که وقتی با ملاقلی‌پور تماس گرفتم، از اینکه فیلمش را دوست دارم قدری تعجب کرد؛ احتمالا انتظارش را نداشت. دفتر گزارش فیلم در ساختمان قدیمی خیابان جامی بود که بعدها هفته نامه سینما هم در آنجا درآمد و در سال‌های دور دفتر نشریه پیک سینما بود. ملاقلی‌پور به ساختمان جامی آمد و گفت‌وگو شروع شد. سؤالاتی پرسیدم که احتمالا تا آن موقع کسی از او نپرسیده بود و ملاقلی‌پور با صراحت و خوشرویی از گذشته و علایقش گفت. برای نخستین بار از علاقه‌اش به کیمیایی گفت و از تعلق خاطر به فیلم‌های امیر نادری و ماجراهای حوزه و خاطراتش از جبهه و دیدگاه‌هایش درباره سینمای جنگ. مصاحبه مفصلی شد. خیلی آرام و مهربان جواب سؤالاتم را داد و چیزهایی گفت که انتظارش را نداشتم. اگر درست در خاطرم مانده باشد قسمت‌هایی از مصاحبه هم درآمد. مصاحبه که چاپ شد خیلی هم مورد‌توجه قرار‌گرفت و خوانده شد. دلیلش هم تصویری تازه از ملاقلی‌پوری بود که به‌عنوان فیلمساز جبهه و جنگ درباره علائقش از سینمای قبل از انقلاب و تحولات اجتماعی دوره‌های مختلف حرف زده بود. با این مصاحبه معمای مجنون گشوده شد و حالا راحت‌تر می‌شد رسیدن رسول از پرواز در شب و افق به فیلم تلخ شهری اجتماعی مجنون را درک کرد.
ـ   بعد از این مصاحبه رابطه من و ملاقلی‌پور رفیقانه شد. اصلا بعد از مجنون ملاقلی‌پور برای ما فیلمساز مطرحی شد؛ فیلمساز مطرح نسل انقلاب که البته ما حاتمی‌کیا را هم از این نسل دوست داشتیم؛ با «دیده‌بان» و به‌خصوص«مهاجر» که خودش پایان یک دوران بود.
  ملاقلی‌پور با آن روحیه عصیانگرش برایمان جدی شد و نسبت به او تعلق‌خاطر عاطفی پیدا‌کردیم. فیلم‌هایش بحث‌انگیز بودند. حالا «خسوف» کمتر که نسخه ضعیف‌تر مجنون بود. با فضایی سوررئال و واقع‌گرایی و مثلا «پناهنده» بیشتر که زمان خودش فیلم رادیکالی بود. فیلم‌های اجتماعی ملاقلی‌پور آثار قابل‌تاملی بودند ولی نقاط‌قوت کارنامه‌اش را باید در فیلم‌های جنگی‌اش جست‌وجو کرد.
ـ   شاهکارش «سفر به چزابه» است که در زمان خودش درست درک نشد. الان همه از فیلم تعریف می‌کنند ولی سال۷۴ چزابه و «نجات‌یافتگان» خیلی تحویل گرفته‌نشدند. در نجات یافتگان، برای نخستین‌بار حضور پررنگ زن را در سینمای جنگ می‌بینیم؛ حضوری که چالش‌برانگیز و همراه با کنش‌مندی است. چیزی که تا آن تاریخ کسی جرأت نداشت در فیلم جنگی به نمایش بگذارد. حرف‌هایی که در این فیلم و سفر به چزابه مطرح می‌شود در سینمای جنگ بی‌سابقه بود. نجات‌یافتگان فیلم کلاسیک‌تری بود ولی ما سفر به چزابه را بیشتر دوست داشتیم؛ فیلمی تکان‌دهنده که تاثر عاطفی ما را برمی‌انگیخت که البته در اکران مورد‌توجه قرار‌نگرفت، مورد‌پسند مسئولان وقت هم نبود که طبیعی هم بود و سال‌ها بعد با نمایش در تلویزیون کشف شد.
ـ  «مزرعه پدری» مهم‌ترین فیلم ملاقلی‌پور متاخر است. او در آخرین فیلم جنگی‌اش با جسارت و هنرمندی به مسئله‌ای می‌پردازد که همیشه ذهنش درگیرش بود. به‌عنوان فیلمسازی که خودش سابقه حضور در جبهه را داشته، جنگ را بازخوانی می‌کند و به نتایجی می‌رسد که در فیلم‌های قبلی‌اش آنها را ندیده بودیم. مزرعه پدری شعار نمی‌دهد و حرف بسیار مهمش را در تنه و با درونمایه اثر می‌زند. مزرعه پدری فیلم غریبی است؛ شاید غریب‌ترین فیلم تاریخ سینمای جنگ.
ـ   صریح‌ترین فیلمساز نسل انقلاب و جنگ بود که هرگز با قدرت و جریان غالب سازش نکرد. به‌نظرم نقطه‌نظرات سیاسی مشخصی نداشت. اساسا آدمی سیاسی نبود. به محض اینکه جامعه پیچیده‌تر شد شاید از درک تحولات اجتماعی قدری عقب ماند. در سال‌هایی سرکشی‌هایش، طغیان‌گری‌ها و اعتراضش به شرایط خیلی دیگر جواب نداد. مثل خیلی‌های دیگر از سال‌هایی تغییر کرد و احتمالا تلخ‌تر هم شد. آخرین بار که با ملاقلی‌پور صحبت کردم یک هفته قبل از مرگش بود و از موضوعی به‌شدت عصبانی بود. این عصبانیت و خشم را بارها در او دیده بودم. در خاطرم هست که بعد از «پناهنده» به دفترش رفتم و دیدم که چقدر از دست یکی از رفقایش خشمگین است یا بعدا همین جنس از واکنش را سر اختلاف‌نظر با آهنگسازش داشت. هنرمندی حساس بود؛ بسیار رفیق‌باز اما حساس. اهل حساب و کتاب نبود. مطلقا رندی نداشت. سیاست هم نداشت. تقریبا همان چیزی بود که در فیلم‌هایش می‌بینیم و در مواردی زندگی شخصی‌اش هم به آثارش راه‌می‌یافت. ملا‌قلی‌پورهمچنان فیلمساز قابل‌مطالعه‌ای است با یک فیلم شهری شاخص برآمده از سینمای اجتماعی که در زمان درستی هم ساخته شد(مجنون) و 2تجربه نابش در سینمای جنگ (سفر به چزابه و مزرعه پدری) و انبوهی از لحظه‌های درخشان پر از خشم و مهر و عصیان و عاطفه که از او برایمان به یادگار مانده؛ میراث هنرمند عصیانگری که اهل کرنش و نرمش نبود.

این خبر را به اشتراک بگذارید