کار، کار انگلیسی هاست
چرا بریتانیا هیچگاه به نقش خود در کودتای 28مرداد اعتراف نکرد؟
فاطمه ترکچی
دو رویکرد مهم در سیاستگذاری و نقش آمریکاییها و انگلیسیها در کودتای 28مرداد وجود دارد. یک سوی موضوع به سابقه متفاوت حضور انگلیسیها و آمریکاییها در ایران و سوی دیگر، به منافع اقتصادی و سیاسی آنها در کشورمان ربط داشت. منافع مستقیم اقتصادی انگلستان در صنعت نفت نهفته بود؛ صنعتی که با سرپرستی شرکت نفت انگلیس و ایران، توانست در سراسر دوران جنگ جهانی دوم،منبع سوخت ماشین جنگی جبهه متفقین را تامین کند. بنابراین نفت ایران از چنان اهمیتی برخوردار بود که انگلستان برای حفظ منافع آن و بازیابی شرایط پیش از ملیشدن صنعت نفت، انکار در دستداشتن کودتای 28مرداد، را به عنوان یکی از سیاستهایی درپیش بگیرد که میتوانست (و البته توانست) تا مدتی چهره انگلستان را مبرا از هرگونه دخالتی در کودتا جلوه دهد.
اما در سوی دیگر ماجرا، آمریکاییها قرار داشتند که گامهای ابتدایی را در مسیر کسب قدرت برتر در صحنه سیاست بینالملل برمیداشتند و در آن زمان، منافع مالی و اقتصادی مستقیمی در ایران نداشتند. تا آن هنگام، روابط اقتصادی ایران و آمریکا به روابط مستشاری مالی و نظامی محدود میشد. اما انگلیسیها با توجه به شناخت عمیق از تاریخ و فرهنگ ایرانیان، بهنظر میرسد با اذعان به دخالت در کودتا آیندهای ناخوشایند را برای خود در ایران ترسیم میکردند. آنها حتی امروز هم با وجود اسناد مهم و گویا در آرشیو وزارت خارجه خود و نیز آرشیو سیا در آمریکا، از نقشداشتن در کودتای 28مرداد شانه خالی میکنند.
بعید نیست اگر در همان زمان، آشکارا بر دست داشتن در کودتا اذعان میکردند، سرنوشتی جز آنچه در 13 آبان 1358 بر سر روابط ایران و آمریکا رفت، برای آنها مترتب میشد. ایران در زمان کودتا در تب و تاب سیاسی و اقتصادی قرار داشت و اهمیت منافع نفتی را دریافته بود و افزایش قیمت جهانی نفت نیز مزید بر علت بود. آمریکاییها چون منافع مستقیمی نداشتند از اینکه بخواهند این دیپلماسی را در پیش بگیرند که بهاصطلاح رو بازی کنند، ابایی نداشتند، اما انگلیسیها در مجموع سیاست مرموزی داشتند و دارند. حتی امروز هم دراصطلاح بهکار میبریم که «سیاست انگلیسی» وجود دارد و این سیاستبازی، با پنهانکاری همراه است. آنها هنوز هم ممکن است در اتفاقات ریز و درشت بسیاری که در جهان میافتد نقش محوری ایفا کنند و بازهم ردپایی از خودشان برجای نگذارند. آنها میدانستند و میدانند که اگر بخواهند افشا کنند که در کودتای 28مرداد سال1332 نقش داشتند، منافع عظیمی را در ایران از دست خواهند داد و آنچه سالها و دههها برای آن در صنعت نفت ایران برنامهریزی کردهاند، از کف میرود. اما آمریکاییها آن زمان هیچگونه منفعتی نداشتند و حتی نیروی نظامی آمریکایی قابلتوجهی هم در ایران وجود نداشت. بااین حال در همان دوره عده قابل ملاحظهای از متخصصان نفتی در مناطق نفتخیز ایران، انگلیسی بودند و در همان مناطق با خانوادههایشان زندگی میکردند. در حقیقت اگر چنین اطلاعرسانی و اعترافی انجام میشد، جان همه آنها به خطر میافتاد. اسنادی در صنعت نفت ایران و در نشریات موجود است که شهریور و مهر1330 آخرین اولتیماتوم ایران به شرکت نفت انگلیس مبنی بر خروج نیروهای انگلیسی از ایران صادر شد و باید همه آنها تا مهرماه سال1330 ایران را ترک میکردند. همچنین انگلیسیها اگر این انکار را نداشتند، فرصتهای دیگر را هم برای حضور مجدد در ایران از دست میدادند. آمریکا هنوز ابرقدرت نخست جهان نبود و قدرتهای بزرگ، انگلستان و اتحاد جماهیر شوروی محسوب میشدند و آمریکا مهره سیاسی چندان مهمی در بازی سیاسی دنیا به شمار نمیرفت، اما انگلستان همچنان در پی آن بود که فرصتی به دست آورد تا بتواند دوباره در ایران حضور داشته باشد. در حقیقت برای انگلیسیها، هم منافع اقتصادی مهم بود و هم منافع سیاسی. پس از آن نیز، یعنی بعد از اینکه قرارداد کنسرسیوم بسته شد، انگلیسیها با شرکتهای آمریکایی یا دیگر شرکتها در ایران حضور یافتند و قرارداد دیگری منعقد شد تا انگلیس بتواند بازهم در ایران فعالیت خود را از سر بگیرد؛ هرچند این بار محدودتر از قبل.