آوین آزادی- روزنامهنگار
در دنیایی که بوی باروت در آن پیچده و جان آدمی هر لحظه ممکن است از دست برود، آنها دایره لغات خودشان را داشتند. خیلیوقتها از همان اسم رمزهایی که ما در فیلمهای جنگی دیدهایم استفاده میکردند و برای کلمات، معانی تازهای میساختند. البته یکی از رزمندههای آنسالها که حال و روز خوشی هم ندارد و ترجیح میدهد نامش در پرده بماند، میگوید: «علت بازیکردن با کلمات فقط امنیتیبودن فضا نبوده است. جبهههای جنگ جایی دیگر در این دنیاست. باید آن خاکریزها را زندگی کنی تا بدانی». انگار حق با اوست. گاهی آدم مجبور میشود از تنها داراییهایی که دارد برای زندهماندن استفاده کند؛ مثل کلمات، مثل خندهها. دایره لغات جنگ هم از همینجا شروع میشود. مدتی که از اندوه، مرگ، خون و گلوله میگذرد، دیگر جریان زندگی تغییر میکند. استانداردها... واژهها... همهچیز در خدمت امید قرار میگیرد. هشت سال جنگ ایران و عراق هم از این قاعدههای زبانی مستثنا نبود. چیزی از جنگ نگذشته بود که رزمندگان دایره واژگانی خود را ساخته بودند؛ مثلا تعداد زیادی از سربازان ایران در آن روزها وقتی میخواستند دوستی که نامش را نمیدانند صدا کنند میگفتند: برادر عبدالله...
ماندگارترین اصطلاحهای رزمندههای ایرانی چه بودند؟
آتش خاموش کن: وقتی عراقیها حمله میکردند و مواضع ایران را زیر آتش میگرفتند، نخستین واکنش ایرانیها، از شدت حملات آنها میکاست. سربازان ایرانی به این فرایند «آتش خاموشکردن» و افرادی که آن را انجام میدادند «آتش خاموشکن» میگفتند.
آجر پلاستیکی: غذاهایی که برای شام و ناهار به رزمندگان ایرانی میرسید خیلی وقتها از کیفیت بالایی برخوردار نبود؛ کتلت سخت و سفت و خفه کننده، یکی از معروفترین این غذاها بود. به این کتلتها و کبابهای سفت، آجر پلاستیکی میگفتند. هرکس هم که شروع به خوردن آن غذا میکرد دیگران از او میپرسیدند: «سمبه بدهم؟با پارچ آب بیاورم؟»
ترکش پلو: رزمندگان به عدس پلویی که صرف میشد ترکش پلو میگفتند. البته این اصطلاح ریشه در جبهههای جنگ نداشت و در سربازی هنوز هم از آن استفاده میشود و بهنظر میرسد که خواهد شد.
اوشین پلو: برنج سفید بدون مخلفات را میگفتند اوشین پلو!
آدم خفهکن: به غذای شب عملیات، آدم خفهکن میگفتند. این اصطلاح کنایه به امکان شهادت میزد. ممکن بود که آن غذا، آخرین غذای رزمنده باشد.
آچار فرانسه: همهکاره در پشت جبهههای جنگ. همانطور که از نامش پیداست به مسئول تدارکات یگان، کسی که همه کار از او برمیآمد و به امور مختلف مسلط بود، آچار فرانسه میگفتند.
آچار همه کاره: شاید باورش سخت باشد اما چفیه بین آنها چفیه نامیده نمیشده. آنها از چفیه بهعنوان پارچهای که هم سفره، هم لنگ حمام، هم تور ماهیگیری است، هم حوله، باند زخم و... استفاده میکردند و به آن آچار همهکاره میگفتند.
آخجون مرخصی: جراحت ناشی از ترکش کوچک که به مرخصی و رفتن به عقب منجر میشد، کنایه است از اهل مبارزه و مقاومتنبودن! البته رزمندهها میگویند این شوخی کوچکی بوده که بین آنها رواج داشته نه نیش و کنایه بهمعنای منفی کلمه.
آخرین صراط: نقطه اوج درگیری، خط پایان، محل شهادت، موضعی خطرناک و مرگآفرین... به این موقعیتها میگفتند آخرین صراط.
آدامس شیک: عبارت آدامس شیک کد رمز بوده است. التماس دعای مخصوص، سفارشی، شبانه و پنهانی را آدامس شیک میگفتند که عموما پیش از عملیات سنگین به کارشان میآمده است.
آدمکش گردان: امدادگر! کنایه از ناشی بودن نیروهای امدادرسان خصوصا در شرایط عملیاتی و خطوط مقدم.
آدیداس بسیجی: کفش کتانی راحت نسبت به پوتین ساقدار با بند بلند بدون زیپ! بعضیها آدیداس بسیجی میپوشیدند، بعضیها نه.
آر پی جی به برجکزدن: مرخصی گرفتن از فرماندهی در شرایط آمادهباش عمومی و حساس جنگ! این ترکیب هم از آن ترکیبهای پرکاربرد آن ایام بوده است.
آر پی جیزن سفره: فردی که لقمههای بزرگ میگرفت و غذا را نجویده میبلعید تا بتواند بیشتر از بقیه بخورد گاهی با این لفظ مورد خطاب قرارمیگرفته است.
آسایشگاه سالمندان: تدارکات گردان و لشکر، اشارهای است به مسئولان تدارکات واحدها که معمولا از بین رزمندگان مسن انتخاب میشدند.
آهنگران گردان: نیروهای خوشصدا، آهنگران بودند، مثلا ممکن بود کسی از آن سوی خاکریز داد بزند: آهنگر گردان! یک دهن بخوان!
برادر تجدیدی: وقتی رزمندهای مجروح میشد و به شهادت نمیرسید او را تجدیدی میخواندند.
ایستگاه بدنسازی: ایستگاه بدنسازی رزمندگان، ایستگاه صلواتی بوده است؛ جایی که آنها میتوانستند گلویی تازهکنند.
حلوا خور: کسانی که شهید نمیشدند و از همه عملیاتها سالم برمیگشتند را حلواخور میگفتند!
بوی چلو کباب: هنگامی که ممکن بود عملیاتی آغاز شود نیروهای ایرانی میگفتند بوی چلوکباب میآید.
ترکش بامعرفت: این اصطلاح هم از آن اصطلاحهای ماندگار آن ایام بود. پشت خاکریزها به ترکشی که زوزهکشان میآمد و از بالای سر رد میشد و راه خودش را ادامه میداد و به کسی آسیب نمیرساند، ترکش بامعرفت میگفتند.
دکمه تقوا: در جبهههای جنگ ایران به دکمه بالایی پیراهن، دکمه تقوا میگفتند.
اهل دل: به شکموها میگفتند اهل دل!
قاعدههای زبانی پشتخاکریزها
رزمندهها در سالهای جنگ از چه واژههای جدید یا حتی عجیبی استفاده میکردند؟
در همینه زمینه :