بامداد زرین
زبان زرینکوب از نثرصوفیانه و شعر و نثرکهن ریشه میگرفت
علیاکبر شیروانی
1330سال «دو قرن سکوت» بود. سالهای بعد از 1330هم دو قرن سکوت بود؛ سکوت دیکتاتوری که رخ نشان میداد و سکوت نویسندهاش که کتاب به کتاب و نوشته به نوشته بال و پر میگرفت و سخن میگفت. عبدالحسین زرینکوب پژوهشگر بود؛ از آن پژوهشگران اصحاب دایرهالمعارف که نامش با تاریخ پیوند خورد و نثر و زبانش اگر نه بیشتر از کاوشهای تاریخی روزنهای جدید گشود، کم هم نبود از آنها. زبان زرینکوب از نثر صوفیانه و شعر و نثر کهن ریشه میگرفت و به واسطه سفرها و آشنایی با زبانهای دیگر، از نوگرایی روگردان نبود. تمایز زرینکوب با دیگرانی چون فروزانفر و نفیسی، و بهصورت عملی در نوشتار، التزام به چارچوبهای نثر و تلاش بر تحول نثر بود و نثر فارسی را، بیآنکه اشارهای مستقیم داشته باشد، بافتهای جدا از شعر میدید. هوشمندی زرینکوب بود لغات مهجور را چنان جورچین متن کند که نثر از یکدستی و هماهنگی خارج نشود و زه نزند.
«باری از همه قراین پیداست که در حمله عرب بسیاری از کتابهای ایرانیان، از میان رفته است. گفتهاند که وقتی سعدبن ابیوقاص بر مداین دست یافت در آنجا کتابهای بسیار دید. نامه به عمر بن خطاب نوشت و در باب این کتابها دستوری خواست. عمر در پاسخ نوشت که آن همه را به آب افکن که اگر آنچه در آن کتابها هست سبب راهنمایی است خداوند برای ما قرآن فرستاده است که از آنها راه نمایندهتر است و اگر در آن کتابها جز مایه گمراهی نیست خداوند ما را از شر آنها در امان داشته است. ازین سبب آن همه کتابهای کهنه قرنهای اول اسلامی نیامده است و به همین جهت بعضی از محققان در صحت آن دچار تردید گشتهاند اما مشکل میتوان تصور کرد که اعراب، با کتابهای مجوس، رفتاری بهتر از این کرده باشند».