مرد مردم
محمد مصدق، 9اردیبهشت 1330 نخستوزیر شد
حمیدرضا محمدی
شاید مقبولترین رجل عصر پهلوی، او باشد. کسیکه تنها 28ماه نخستوزیر بود اما ملیکردن صنعت نفت و در مقابل انگلیسیها ایستادن محبوبش کرد. به همینخاطر هم بود که وقتی دولتش سقوط کرد و خودش هم متحمل13سال حبس و حصر شد، مردم هم فسرده شدند. آنان، تعبیر آمال خود را در او میدیدند.
محمد مصدق اما جز آن سالهای نخست دهه30، کارنامهاش نقاط عطف دیگری هم دارد که مغفول مانده است. یکیاش، پنجماه و دوازدهروزی بود که ایالت فارس را تجربه کرد و از انتصابش در نوزدهم مهر 1299 تا استعفایش در دوم فروردین1300 ماجرا داشت.
اقبال عمومی موجب حضورش در این منصب شد و «از تمام طبقات و احزاب و دستجات به تلگرافخانه رفتند و انتصاب مرا به آن ایالت از نخستوزیر پیرنیا مشیرالدوله درخواست کردند» و او هم مشروط به اینکه «از مردم چیزی نگیرید... متعهد شدند نه از کسی بگیرند نه چیزی به من بدهند»، قبول کرد و حتی گفته بود «من آنکس نخواهم بود که علیه مردم قوا بهکار ببرم» و «از ماهی ششهزار تومان حقوق ایالتی»، یکسومش را کافی دانست.
کودتای سوم اسفند که شد، مانند دیگر ایالات، تلگراف احمدشاه به «آقای دکتر مصدقالسلطنه» هم رسید و او زیرکانه به این بهانه که «باعث بسی اغتشاش و انقلاب خواهد شد و اصلاح آن مشکل خواهد بود»، از انتشارش سر باز زد و این آغاز جدال او با رئیسالوزرا بود. سیدضیاءالدین طباطبایی هم تهدیدش کرد که «به کسانیکه در معبر [دولت جدیدالتشکیل] ایجاد اشکالات نمایند، جز مُشت چیزی نشان نمیدهد.»
مصدق اما دست پیش را گرفت و البته با هیچانگاشتن دولت مرکزی، سیزدهروز پس از کودتا، استعفایش را «نظر به آثار پیشامدهای محتملالوقوع و کسالت مزاجی» تسلیم شاه کرد و شاه هم، دو هفته بعد، اعلام کرد که «به تصویب جناب رئیسالوزرا» رسیده است؛ یعنی همهکاره اوست.
درباره مصدق بسیار گفته شده اما ناگفته بسیار دارد.