تکرار دایره بسته خشونت
وقتی مذاکره به تعطیلات می رود
جمال رهنمایی
لشکرکشیهای خیابانی، بنبست در گفتوگو میان گروههای سیاسی و رواج ترور مخالفان در سالهای پس از پایان جنگ تا جاییکه قدرت حکومت با کودتا به چنگ نظامیان بیفتد، مشخصه اصلی این سالهاست.
مجلس که قاعدتا محل گفتوگو و طنابکشی سیاسی است، خودش و نمایندگانش و هر آنکه به آنجا میآید، امنیت ندارد. پایان گفتوگوها به گلوله ختم شده است و روزنامهها به طرفداری از احزاب به ناسزاگویی روی آوردهاند. همه نشانههای خشم و عصبانیت از در و دیوار شهر پیداست.
نیروهای سیاسی عرصه سیاستورزی، هیچکدام آنقدر قدرتمند نیستند که مثل پهلوی اول قدرت را قبضه کنند. درباره قدرت خود نیز چندان واقعبین نیستند که پای میز مذاکره با رقبا بنشینند. بوروکراسی از راه رسیده و تحصیلکرده غرب و مدرنیزاسیون نیروهای تازهای وارد عرصه سیاست کرده که از سوی بازیگران سنتی به رسمیت شناخته نمیشوند بنابراین قدرتنمایی به خیابانها کشیده شده و تفنگها از غلاف بیرون آمدهاند. شاه جوان هم که مدعی اصلی قدرت است در اثر جنگ و دخالت خارجی بیش از پیش ناتوان شده است.
در چنین وضعیتی دایره بسته خشونت و پاسخ با خشونت دائما در حال تکرار است. همین وضعیت، نیروهای سنتی جامعه را محافظهکارتر و هراسانتر کرده و آمادگی پذیرش مجدد دوره استبداد را پیدا کردهاند. برآیند این شرایط مقدمات کودتای 2 سال بعد بود.
خشم احساسی است که قدرتی ویرانگر دارد چرا که خشم در پی تهدید بقا ـ درست یا نادرست ـ بروز و بسیار نیرومند و پایدار عمل میکند. گویی نیروهای سیاسی جامعه به این نتیجه رسیدهاند که در خلأ قدرت موجود هر مبارزهای مبارزه برای بقاست.
وقتی خشم در یک رابطه بروز پیدا میکند و با خشم جواب میگیرد، طرفین رابطه وارد بازی باخت – باخت شدهاند. خشم، هیجان و ابزار بدوی مغز انسان برای زنده ماندن بوده است که هنوز هم به شکل ابتدایی خود قدرت بروز داشته و در نقطه مقابل تعامل متمدنانه و گفتوگو و مذاکره قرار دارد. زیر هر خشمی باید بهدنبال یک آسیب یا ترس بود که خشم برای جلوگیری از آن آسیب یا هراس بروز کرده است.