جنگ بعثیها علیه ایران سالها و ماهها قبل از سیویکم شهریور 59 آغاز شده بود
از ویرانههای غربی
عیسی محمدی
همهچیز از روزگار صفویها شروع شد؛ از درگیریهای مرزی صفوی و عثمانی. آن روزها عراقی وجود نداشت. بینالنهرین بود و حوالی آن، که مدام بین ایران و عثمانی دست بهدست میشد. گاهی که عثمانی قدرت بیشتری داشت، این حوالی را میگرفت و مال خودش میکرد. گاهی هم که ایران قدرت میگرفت، میتوانست این مناطق را در اختیار خودش بگیرد. در واقع قسمت اعظم عراق، متعلق به عثمانی بوده و مسئله هم مسئله اصفهان- استانبول و تهران-استانبول و... بوده. و بعدها که عراق متولد شد، مسئله تبدیل به مسئله تهران- بغداد شد. تا زمان قاجارها تکلیفی برای حدود قطعی مرزها مشخص نشده بود. روی هم رفته، قراردادهایی هم بین دو کشور بسته شده بود؛ از جمله قراردادهای 1639میلادی بین صفویه و عثمانی، قرارداد 1764میلادی میان نادرشاه و سلطان عثمانی، قرارداد «ارض روم»، معاهده 1911، در تهران و معاهده 1913، در قسطنطنیه (ترکیه امروزی). قرارداد 1975الجزایر هم که آخرین آنها بود؛ بین ایران زمان پهلوی و عراق.
کشور بروبیا
عراق در سده گذشته، حکومتها و کودتاهای مختلفی را بهخودش دیده است. به همین دلیل بوده که وقتی حکومتی جدید بر سر کار میآمد، موضعی جدید و خلاف تعهدات قبلی اتخاذ میکرد. به همین دلیل بود که مسائل مرزی مورد اختلاف، خاصه در بخش شط العرب یا اروندرود، همیشه لاینحل باقی میماند. عراقیها معتقد بودند که بخشی از آنسوی اروند متعلق به آنهاست و سابق بر این به واسطه فشارها، از عراق گرفته شده است. این در حالی بود که مدت زیادی از تشکیل این کشور نمیگذشت اما این ادعا کماکان پابرجا بود. در سال 1957میلادی، دو کشور برای اجرای قراردادی که بینشان بسته شده بود، یک داور سوئدی را تعیین کردند اما قبل از هر اتفاقی، این رژیم سلطنتی عراق بود که با یک کودتای نظامی در سال 1958از بین رفت و ژنرال عبدالکریم قاسم، رهبر نظامی جدید این کشور شد. او هم گفت که آن 5کیلومتر محل مناقشه بهزور به ایران واگذار شده و به «مادر میهن» بازخواهد گشت.
ظهور پانعربها
سرانجام حکومت قاسم هم توسط کودتاچیهای طرفدار عبدالناصر و حزب بعث از بین رفت. در نتیجه عبدالسلام عارف که یک پانعرب بود، رئیسجمهور شد. به همین دلیل آب دو کشور در یک جوی نرفت و ماجرا همچنان باقی ماند. او هم در سال1345 کشته و برادرش جانشین وی شد. دولت جدید عراق اما اعلام کرد که حاضر است با ایران کنار بیاید و به همین دلیل به توافقاتی هم رسیدند، ازجمله عقبنشینی ایرانیها از نواحی مرزی و نیز تشکیل کمیتههای مشترک برای حل و فصل موارد اختلافی و... . اما دوباره عراق رنگی جدید بهخودش دید؛ در ژوئیه 1968، سازمان افسران جوان به رهبری احمد حسنالبکر کودتا کرد و بعثیها حاکم شدند. حسن البکر از حاکمان قبلی، انعطاف کمتری داشت و خوی نظامیگری او، اجازه نمیداد تا همهچیز را با مذاکره حل و فصل کند.
تهدیدی که نگرفت
او آوریل سال بعد، شط العرب را جزئی از حاکمیت عراق دانسته و به ایران هشدار داد که کشتیهایش که وارد اروند میشوند، پرچم خود را پایین بیاورند. تهدید هم کرد اگر داخل کشتیها نیروهای نظامی ایرانی هم باشند، با زور آنها را دستگیر کرده و دیگر اجازه تردد به کشتیهای ایرانی را نخواهد داد. ایران هم خیلی سریع اعلام کرد که معاهده 1937 از نظر ایرانیها ملغی است. بعثیها که شوکه شده بودند، البته نتوانستند اقدامی نظامی کنند.
مدعی جدید جزایر سهگانه
در آذرماه 1350 بود که نیروهای نظامی ایران وارد جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک شدند. این اقدام یک روز قبل از پایان معاهده قیمومیت بریتانیا و خروج این کشور از خلیجفارس صورت گرفت. میگویند که ایران با بریتانیا طرف بوده، اما به نوعی میتوان این قضیه را مرتبط با ماجرای جدایی بحرین از ایران هم دانست. شیخنشینها البته از این قضیه بهشدت ناخرسند بودند. بعثیها هم که فرصت را غنیمت شمردند، مقاماتی را راهی کشورهای حاشیه خلیجفارس کردند تا حسابی ماهیگیری کنند. آنها چند روز بعد رابطه سیاسیشان با ایران و بریتانیا را هم قطع کردند. به واقع برخوردهای مرزی جدید، از همین سال1350 بود که آغاز شد. به محض بازگشت جزایر سهگانه به ایران، نیروهای نظامی دو کشور در مرزها آرایش گرفتند و برخوردهایی هم صورت گرفت. از سوی دیگر به واسطه قرارداد دوستی 15ساله عراق و شوروی که بهتازگی بسته شده بود، بعثیها جرأت پیدا کرده و زد و خوردهای مرزی را ایجاد کردند. در این زد و خوردها، از تانک و توپخانه و توپهای صحرایی هم استفاده شد.
یکشنبه خونین 52
یکی از سنگینترین برخوردهای مرزی در سال 1352 اتفاق افتاد؛ بیست و یکم بهمن معروف به یکشنبه خونین. در منطقه مهران، دو کشور وارد تقابل نظامی شدند. البته این تنش، قبلتر نیز شروع شده بود. عراقیها حتی اقدام به اخراج ایرانیتبارهای عراقی هم کرده بودند. این شهروندان در نقاط مرزی رها شده و گروهگروه به ایران آمدند. برخی میگویند که این اقدام، نوعی پاسخ به اقدام پهلوی دوم در حمایت از کردهای عراق و ایجاد تنش از طریق آنها هم بوده است. جالب اینکه عراقیها برای تحریک ایران، حتی تیمور بختیار را که تحت تعقیب ایران بود، از لبنان به کشور خود آورده و به او تابعیت عراقی هم دادند. در این زد و خورد البته ایرانیها دست برتر را داشتند. روایتهایی هم از آن وجود دارد؛ مثل اینکه مقامات نظامی پهلوی به شاه گفتهاند اگر اجازه بدهید ناهار یا شام را در بغداد میل کنید و... . که البته بخشی از آنها به علاقه بیش از حد سلطنتطلبان به بزرگنمایی آن روزها برمیگردد. اما علیایحال ایران چون هم مورد حمایت غرب بود و هم قدرت نظامی بالایی داشت، توانست سریع عراقیها را وادار به عقبنشینی کند. عراق هم سریع شکایت به سازمان ملل برد که چه نشستهاید که ایرانیها 5کیلومترمربع از خاک ما را گرفته و میخواهند کلاً به ما حمله کنند. در نهایت اینکه سازمان ملل و دیگر کشورها هم دخالت کرده و معاهدهای امضا شد؛ معروف به همین قرارداد 1975 الجزایر. در این قرارداد، وزیر خارجه الجزایر، بهعنوان معتمد هر دو کشور ایران و عراق حضور داشت و با عنوان نماینده هر دو کشور، اسناد را امضا میکرد.
دیکتاتور در پی آرزوهایش
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به روایت حجتالاسلام سیدمحمد دعایی، که نخستین سفیر ایران بعد از انقلاب در عراق بود، ایرانیها قصد داشتند حسننیت خودشان را به همسایهها ثابت کنند. به همین دلیل بود که دعایی به این منظور انتخاب شد؛ چرا که در زمان اقامت امام(ره) در عراق، او رابط بیت امام(ره) و حکومت وقت عراق بود و به خوبی با او آشنا بودند. حسنالبکر این امر را نشانهای از حسننیت تلقی کرد، هرچند که صدام حسین نگاهی دیگر داشت و این امر را، حاکی از آن میدانست که ایرانیها میخواهند در عراق خرابکاری کنند و یک آدم کاربلد و آشنا را به این منظور به سفارت گماردهاند. به هر حال، صدام حسین در ماههای بعدی نفر اول عراق شد و تصمیم گرفت که به آرزوهای دیرینهاش در مورد ایران جامه عمل بپوشاند؛ اشغال ایران یا دستکم بخشهایی از ایران و اثبات سیادت خود به جهان عرب.
بهار، نه مثل همیشه
در فروردین 59، صدام حمایت خود از مبارزه اقلیتهای قومی ایران را اعلام کرد، ضمن اینکه چند روز بعدتر گفت که این کشور آماده جنگ با ایران است. سیزدهم فروردین هم که ترور ناموفق طارق عزیز، معاون رئیسجمهور عراق اتفاق افتاد که آن را به ایران نسبت دادند و عجیبتر از همه که بعد از قطع رابطه ایران و آمریکا، بعثیها که حالا عرصه را باز میدیدند، تقاضا کردند که جزایر سهگانه ایرانی، تنبها و ابوموسی به عراق واگذار شود. در اردیبهشت همین سال، وزارت امور خارجه ایران اطلاعیهای صادر کرد که دولت بعث عراق علیه مراکز ایران در خارج کشور، فعالیتهای ترور و وحشت را آغاز کرده است. صدام هم ادعای رژیم بعث عراق را دال بر حاکمیت این کشور بر خوزستان و «عربستان» بودن این منطقه اعلام کرد. در این ایام هم بود که عملیات نیروهای دلتای آمریکا در طبس ایران زمینگیر شد. نخستین حمله عراق به تأسیسات نفتی ایران هم در همین روزها و در دهلران اتفاق افتاد. آنها تا آغاز رسمی جنگ، 13حمله دیگر هم به تأسیسات مختلف نفتی ایران داشتند.
خرداد پرحادثه
تا پایان بهار نیز، درگیریهای دیگری اتفاق افتاد. در یکی از آنها، که بین بعثیها و سپاه صورت گرفت، یک تن از مهاجمان بعثی کشته و 9تن دیگر دستگیر شدند. در یک عملیات اطلاعات دیگر، جاسوسی عراقی در خرمشهر دستگیر شد؛ در نتیجه یک شبکه جاسوسی بعثیها در این شهر هم کشف و اعضایش دستگیر شدند. آنها اطلاعاتی از آمادگی نظامی ایران به استخبارات عراق میدادند. در عملیاتی دیگر، 8 بعثی که به خاک ایران در ایلام نفوذ کرده بودند، دستگیر شدند. حمله به پاسگاه و روستای مرزی بهرامآباد در مهران، حمله مهاجمان عراقی با سلاحهای سنگین به قصرشیرین، حمله بامدادی به مقر سپاه در قصرشیرین و درگیری بین آنها و شهادت و زخمی شدن 10نفر از نیروهای سپاه، درگیری زمینی در مرزهای مهران و قصرشیرین با حمله مجدد بعثیها در پاسگاهها نیخزر، هلاله، انجیرک و دارخور، برآر عزیز و باباهادی، حمله به پاسگاههای پرویز، تیلهکوه، تنگهوان و... با سلاحهای سنگین، انهدام یک تانک و نفربر نفوذ کرده به قصرشیرین بر اثر مینهای کاشته شده توسط سپاه و کشته شدن 10عراقی و درگیریهای مرزی در شلمچه از جمله تجاوزهای بعثیها بود که تنها در خردادماه 59صورت گرفت. ضمن اینکه ماجرای حمله و اشغال سفارت ایران در لندن هم در همین ایام اتفاق افتاد. جالب اینکه مهاجمان، خود را از اهالی و طرفداران خودمختاری عربستان ایران یا همان خوزستان میدانستند و گفته میشود توسط یک افسر بعثی آموزش دیده بودند.
آخرین تابستان آرامش
درگیریها و حملههای بعثیها کماکان ادامه داشت، درحالیکه هنوز هیچ جنگی شروع نشده است. در تابستان منتهی به جنگ هم حملههای زیادی صورت گرفت. با هم، تنها بخشهایی از آنها را مرور میکنیم: مرگ 12بعثی بهدلیل انفجار بمب ساعتی در منطقه باباجانی (که در حال حمل بمبهای ساعتی برای کارگذاری در جادههای داخل ایران بودند)، انفجار بمب در اهواز و شهادت 9شهروند، ادامه نقل و انتقالات نظامی در طول مرز دو کشور، مرگ سرپرست جاسوسان عراقی مقیم خرمشهر بر اثر فرار و غرق شدن در آب، حمله مجدد با سلاحهای سنگین به پاسگاههای مرزی دهلران، حمله سه جنگنده عراقی و هدف گرفتن فرستنده تلویزیون نخجیر، حمله 8 میگ و سوخوی بعثی به نقاط مرزی حوالی سردشت و بمباران آن، درگیری در پاسگاههای مرزی سومار و نفتشهر و قصرشیرین، حمله نیروهای عراقی به تنگهوا و محاصره آن و عقبنشینی بعد از مقاومت ایرانیها، انفجار خودروی زرهی عراقی بر اثر اصابت با مین در داخل خاک ایران و کشته شدن 10سرنشین آن، اعلام نارضایتی دولت عراق از قرارداد الجزایر، اعلام خبرگزاریها در بیستم مرداد دال بر آرایش گرفتن 300 تانک عراقی در پشت مرزهای ایران، حملههای مکرر بعثیها به پاسگاههای دهلران و نفتشهر، انهدام یک هواپیما و 3تانک توسط ایرانیها، حمله بعثیها به پاسگاههای ایلام ، قصرشیرین ، خرمشهر ، خسروآباد، سومار و نفتشهر در 16 شهریور، حمله میگ عراقی به بالگرد حامل رئیسجمهور و نخستوزیر که برای بازدید از نوار مرزی راهی ایلام شده بودند در بیست و دومین روز شهریور و... .
حمله پیش از اشغال سفارت؟
درباره تحرکات بعثیها تا پیش از هجوم سراسری حرفها و روایتها زیاد است. چنین روایتی وجود دارد که بعثیها تا پیش از اشغال سفارت آمریکا میخواستند حمله را شروع کنند اما این اشغال، باعث شد تا برنامههایشان عقببیفتد. ضمن اینکه چیزهایی هم از بروز کودتای نظامی در ایران میدانستند و نقلهایی هم از همکاریهای آنها و آمریکاییها با این کودتا وجود دارد. البته گفته میشود که تا پیش از اشغال سفارت آمریکا، ایرانیان از نقشه بعثیها مطلع شده بودند. همچنین این روایت هم وجود دارد که برخی از حملههای پیش از حمله رسمی بعثیها، احتمالاً برای فراری دادن عوامل دخیل در کودتا بوده است. حتی در برخی از زد و خوردهای اتفاق افتاده در پاسگاهها و پادگانهای مرتبط با کودتا، نیروها به عراق گریخته بودند که نشانهای از هماهنگیهای موجود بوده. ضمن اینکه حضور تیمور بختیار در این کشور و ایجاد تشکیلاتی برای مبارزه با ایران را هم نباید از یاد برد. در نهایت اینکه حتی قبل از حمله سراسری بعثیها هم اتفاقاتی مابین ایران و عراق افتاد.
رسانههای جهان و دفاعمقدس
یکی از جنبههای خواندنی جنگ عراق و ایران، بازخوانی واکنش رسانههای خارجی است. بخشی از آن را مرور میکنیم. رادیو اسرائیل مرداد1369گفت: «یکی از عوامل اصلی جنگ ایران و عراق نیز همین آرزو بود که عراق میخواست با اشغال خوزستان و خارج کردن جزایر تنب و ابوموسی از حاکمیت ایران خود را بهصورت ابرقدرت خلیجفارس درآورده، در پی آن رهبری جهان عرب را بهدست گیرد». رادیو آمریکا نیز به نقل از روزنامه واشنگتنپست گفت: «بهانه حمله عراق به ایران این بود که قرارداد الجزایر مبنی بر تعیین خطوط مرزی شطالعرب که در زمان رژیم سلطنتی ایران بین 2 کشور بسته شده بود به عراق تحمیل شده است و قرارداد باید ملغی شود. 8 سال جنگ به طول انجامید و بالاخره هم جنگ متارکه شد». همچنین تلویزیون سیبیاس آمریکا در مصاحبه با سناتور آمریکایی «سام نان» اشاره کرد:«هرچند ما برای دوست نداشتن ایران دلایل زیادی داشتیم اما سکوت ما در برابر تجاوز صدام به ایران ازجمله اشتباهات دیگر ما محسوب میشود».