سال پایان ماه عسل
سال جوانان بریده از حزب و تازهنفسان از راهرسیده
محمد مقدسی
در نیمهدوم دهه20 و پس از اتفاقات آذربایجان، حزب توده بیقیدی اوایل این دهه را نداشت و بیشتر در پی تثبیت جایگاه خود در فضای سیاسی و فرهنگی جامعه بود. آثاری که با این رویکرد خلق میشدند با نادیدهگرفتن ارزشهای زیباشناختی و هنری، داستان را تا حد اعتقادی سیاسی تنزل میدادند؛ مانند «در دوزخ» نوشته احسان طبری. در مقابل این فضا، جلال آلاحمد با سرخوردگی از وقایع گذشته از قالب هنرمند متعهد حزبی گریخت و اثری بهمراتب هنریتر و ارزشمندتر به نام «سهتار» را نوشت؛ مجموعهای که داستانهای سادهای داشت و سرشار از اتفاقات روزمره بود، اما دیگر در پی اعتراض و تغییر نبود و بازتاب دوران شکست اندیشههای حزب توده بود. این سالها دورانگذار و دورشدن آلاحمد از حزب توده محسوب میشود. ابراهیم گلستان، همکار آلاحمد در مجله مردم هم از حزب جدا شد، اما مانند آلاحمد به راه سیاست نرفت. او علایق دیگری داشت که پی آنها را گرفت؛ ادبیات، سینما و عکاسی. گلستان در این سال مجموعه داستان «آذر، ماه آخر پاییز» را منتشر کرد که در آن تردیدهایش در فعالیت سیاسی حزب را به شکلی هنری روایت کرده بود. گلستان، مانند آلاحمد از نخستین نویسندگان ایرانیای بود که به زیبایی و روانی نثر خود اهمیت میداد. در کنار این دو، سیمین دانشور با انتشار نخستین مجموعه داستانی خود با نام «آتش خاموش» وارد دنیای ادبیات داستانی ایران شد. داستانها با اینکه خامی مجموعه اول را داشتند و سرشار از احساسات زنانه بودند اما در جامعه مردسالار ایران و فضای مردانه ادبیات داستانی، آغازگر جدی صدای زنان در ادبیات بودند. صادق هدایت در این سالها در عرصه ادبیات داستانی حضوری کمرنگ داشت اما بزرگ علوی، نویسنده همنسل او همچنان پرکار بود؛ او مجموعه داستان کوتاه «نامهها» را منتشر کرد که داستان پخته و منسجم «گیله مرد» در این مجموعه منتشر شده بود.