سال کسادی
فاطمه سیاح، منتقد پیشرو ادبیات فارسی، از دنیا رفت
حسنا مرادی
سال۱۳۲۶، برای بازار ادبیات داستانی ایران، سال کسادی بود. رمانهای کمی در این سال چاپ شدند؛ انگار موج هیجان تمام شدن جنگجهانی دوم و فضای باز فرهنگی یکباره خوابیده باشد و امید نویسندگان و روشنفکران، کمرنگ شده باشد.
محمدعلی جمالزاده، 2 کتاب «صحرای محشر» و «راهآبنامه» را چاپ کرد. صحرای محشر که در سال ۱۳۲۳ نوشته شده بود، خوابنامهای بود در شرح وقایع قیامت و آنچه در صحرای محشر میگذرد. دیگر کتاب او، راهآبنامه، داستانی واقعگرایانه و طنز بود که در تهران سالهای پس از مشروطیت میگذشت. قصه کتاب، مانند بسیاری از داستانهای دیگر جمالزاده، ماجرای گرفتاریهایی بود که برای راوی در بازگشت از اروپا به ایران رخ میدادند. جمالزاده در این داستان خصلتهای ناپسند اخلاقی ایرانیان را با نثری پخته و پر از گفتوگوهای عامیانه روایت کرده است.
دیگر اثر شاخص این سال، مجموعه داستان کوتاه «از رنجی که میبریم» نوشته جلال آلاحمدبود. آلاحمد در 7 داستان کوتاه این کتاب، در کنار وضعیت اجتماعی ایرانیان، وضعیت زندانیان سیاسی آن زمان را توصیف کرده است.
سال۱۳۲۶، برای دنیای ادبیات ایران، تلخ تمام شد. در اسفند۱۳۲۶، فاطمه سیاح، منتقد پیشرو ادبیات داستانی و استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه تهران در چهل و پنج سالگی از دنیا رفت. نظرات سیاح در آن زمان، جدید و نوآورانه بودند. با اینکه تسلط او بر ادبیات داستانی معاصر آن زمان به اندازه ادبیات کهن فارسی و ادبیات اروپا نبود، ولی او در سالهای حضورش در ایران کوشید با نقدها و مقالات متعدد (مانند مقاله «کیفیت رمان» که سیاح آن را در پاسخ به احمد کسروی که رمان را افسانهبافی و دروغپردازی دانسته بود، نوشت)، دانشگاهیان را با مفهوم علمی نقد آشنا کند.